تاکنون رمان های گوناگونی خوانده ایم از گونه های متفاوت رمان نوجوان مثل فانتزی، واقعگرا، تاریخی، علمی- تخیلی و ... ولی کتاب اختراع هوگوکابره گونه ای خاص است که نمونه ای از آن را لااقل در ایران ندیده ایم. نویسنده در این رمان خاص و نوآورانه سینما را با کتابی تصویری ترکیب می کند، قالبی جدید که نامش را سینما رمان گذاشته اند.
ساختار کتاب ترکیبی غیرهمزمان از تصویر و نوشتار است. به عبارت دیگر، کل داستان، به طور نوبتی، با تصویر و متن روایت می شود که بخش نوشتاری و تصویری آن تقریباً مساوی است.
نویسنده که تصویرگر کتاب نیز است، بخشهایی از داستان شخصیتهای قصه را با تصاویری سیاه و سفید روایت می کند و مخاطب کتاب را مثل یک فیلم می بیند و می خواند. در این کتاب تصاویر جای خالی بخش هایی از قصه را پر می کنند که در متن نیامده است. داستان اصلی ماجرای، هوگو، پسرکی یتیم است که میان دیوارهای ایستگاه شلوغی در پاریس تنها زندگی می کند و عموی سنگدلش او را تنها گذاشته و به علتی باید خود را از دید دیگران مخفی کند. دنیای او که مثل چرخ دنده ساعت هایی که آن ها را تنظیم می کند، با دختری کتاب خوان و عجیب و پیرمردی بداخلاق گره می خورد و در حین دزدی از پیرمرد، راز عجیب او به خطر می افتد؛ راز درست کردن یک آدم آهنی پیچیده که باید هوگو به ترتیبی آن را به کار بیندازد. اما در کنار این روایت، داستان دیگری نیز وجود دارد؛ داستان ژرژ میلیس، فیلم ساز قدیمی و برجسته ی سینمای صامت که اکنون فراموش شده و خبری از او نیست. این دو روایت به هم گره میخورند و داستانی بر مبنای جست و جو، تحقیق، کشف معماها و رازهای زندگی خود و دیگران، ابداع، اختراع، پشتکار، پیگیری، آرزو و ... را شکل میدهند که ساختار خاص، تصاویر زیبا و هنرمندانه، زبان روان و شیرین و چاپ و شکل دهی سینمایی آن، مخاطب را به سرعت تا پایان آن می کشاند و او بارها و بارها برمی گردد تا تصاویر و روایت آمده در آن ها را با دقت بیشتر از نو مشاهده کند.
این کتاب برنده ی مدال کلدکات ٢٠٠٨ است.
دیدن فیلم از خواندن کتاب راحت تر است، اما بیش تر صاحب نظران فیلم های اقتباسی را که از روی داستان ساخته شده است، در حد آثار ادبی نمی دانند. رابطه ی متقابل سینما و ادبیات، همیشه، موضوع بحث منتقدان سینمایی و منتقدان ونویسندگان ادبی بوده، اما این بار این رابطه در کتاب اختراع هوگو کابره شکلی نو به خود گرفته است.
برایان سلزنیک، نویسنده انگلیسی، که تصویرگر هم هست، سینما و رمان را در کتاب اختراع هوگو کابره تلفیق کرده است؛ کتابی که در ترجمه ی فارسی اش« سینما رمان» نام گرفته. شاید در نگاه اول اهمیت این کتاب در این باشد که با همراهی تصویر خواندن را آسان کرده است، اما اهمیت اصلی در این است که تصویر در این کتاب تا حد ادبیات ارتقا پیدا کرده و به ادبیات تبدیل شده است.
در این کتاب رمانی با متن وتصویر روایت می شود. صفحات زیادی از کتاب به تصویرهای سیاه و سفید اختصاص پیدا کرده است و حذف تصویرها فهم رمان را دچار اشکال میکند. زاویه دید در تصویرها کاملا سینمایی است؛ انگار کسی از پشت دوربین به سوژه نگاه کرده است.
نویسنده و تصویرگر با کتاب اختراع هوگو کابره، که بیش تر از دو سال برای خلق آن وقت گذاشته، مانند یک فیلم سینمایی برخورد کرده است. خواننده پس از یک مقدمه ی کوتاه، به تصویر خوانی می رسد و با تصویر پیش می رود تا دوباره به متن برسد. متن و تصویر شانه به شانه ی هم ارزش ادبی و هنری پیدا کرده اند. رضی هیرمندی ترجمه ی خوبی از این کتاب ارائه کرده است.
شاید هنگامی که این یادداشت منتشر می شود، فیلمی را که «مارتین اسکورسیزی» بر اساس این رمان ساخته نیز بتوانیم ببینیم. این کارگردان نامدار شصت و نه ساله، به گفته ی خودش، با تخیل دختر دوازده ساله اش همراه شده و این کتاب را با حضور بازیگرانی هم چون « بن کینگزلی» و « جودلاو» تبدیل به فیلم سینمایی کرده است.
اختراع هوگو کابره تجربه ی تازه ای است و این تجربه شروع خوبی است و به سادگی می تواند خواننده ده، دوازده ساله را همراه خود کند و رویاها، ترس ها و تنهایی های هوگو- کودکی یتیم که ساعت های ایستگاه راه آهن را بعد از مرگ عمویش را تعمیر می کند- را با کلمه و تصویرهای تک رنگ به تصویر بکشد.
هنگامی که او وارد مغازه اسباب بازی فروش بد اخلاق می شود، ماجرای ساخت یک آدم آهنی شکل دیگری به خود می گیرد. یک دفترچه، دوستی با ایزابل، نوه ی اسباب بازی فروش و آگاهی از گذشته این پدربزرگ هیجان تازهای به وجود میآورد. از زمان الیور توست تاکنون داستان پسرهای یتیم زیادی روایت شده و این بار سلزنیک در قرن بیست و یک به سراغ یتیمی از قرن گذشته رفته و او را به دنیای امروز آورده است؛ پسری گرسنه که فیشهای حقوقی عمویش را باز نمیکند و تنهاییاش، خوابیدن در خیابانهای سرد پاریس و فرار از دست ماموران راهآهن بخشهایی از این کتاب است که سویه عمیق انسانی دارد.