اسکلیگ و بچه ها

عنوان لاتین
Skellig

مایکل و خانواده اش تازه به این خانه آمده اند. خواهر تازه وارد مایکل، سخت بیمار است و این خانواده را در وضعیتی بحرانی قرار داده است. مادر، در بیمارستان و کنار خواهر کوچولوست و پدر مرخصی گرفته تا روزها سر و وضع خانه را سر و سامان بدهد. خانه ی بزرگ اما، قدیمی که صاحب قبلی آن، یک پیرمرد بیمار، مرده است.

خانه، حیاطی پر از گیاهان خودرو و سر و وضعی به هم ریخته دارد و یک انباری که در حال ویرانی است. انبار، پر است از چیزهای کهنه و به درد نخور، پر از فضله پرندگان و مگس های مرده.

مایکل، بعد از ظهر یک روز یکشنبه، در میان تاریکی انبار نیمه ویران، ناگهان یک معجزه کشف می کند. موجودی لاغر و مردنی که از بس نور ندیده رنگ پریده است و بوی بدی از او توی صورت آدم می زند. تنها مایکل و دوست عجیبش مینا، از وجود این موجود عجیب و غریب باخبرند. برایش غذا می برند و نیمه شب ها راه می افتند تا به او سر بزنند. اما، با همه کثیفی و رنجوری، او یک چیز کنجکاوی برانگیز دارد، چیزی که بچه ها را مجذوب خود می کند. اسکلیگ، یک جفت بال توری زیر کتش دارد. یک جفت بال ظریف و بسیار نازک...

داستان مایکل، مینا و اسکلیگ، داستانی است که بر مرز باریک بین خیال و واقعیت می گذرد. واقعیتی، انباشته از سرگردانی، انتظار، دوری و نا امیدی و خیالی پر از شعر، معجزه و نور. و سرانجام، نور، امید و معجزه، به قلب و ذهن ها توانایی می بخشد تا نور را در میان تاریکی، ثبات را در سرگردانی و امید را در نامیدی بسازند تا واقعیت نیز چهره روشن خود را نشان دهد. اسکلیگ و بچه ها، داستانی است که بارها و بارها در کشورهای مختلف بازچاپ و بسیار با استقبال روبه رو شده است. آلموند در این داستان نیز مانند کتاب های دیگرش، نوجوان را به عمق نور و تاریکی، امید و ناامیدی و شادی و اندوه می برد و تشویقش می کند تا به کند و کاو در درون آن ها بپردازد. داستان های الموند، اندیشیدن، امید و رشد کردن را به نوجوان می آموزد. ترتیب دادن گفت و گوی جمعی یا فردی با نوجوانان پس از خواندن کتاب پیشنهاد می شود.

برگردان
نسرین وکیلی
تهیه کننده
گروه کتابشناسی کتابک
سال نشر
۱۳۸۷
ناشران
نویسنده
David Almond, دیوید آلموند
Submitted by editor3 on