مقررات

دیوید برادر کوچک کاترین، مبتلا به اوتیسم است. کاترین برای اینکه دیودی دچار دردسر نشود مقرراتی را برایش وضع می کند: چگونه باید غذایش را بخورد، چگونه با دیگران رفتار کند یا جای اسباب بازی در آکواریوم نیست و....

 او برای خودش هم قوانینی دارد که در رویارویی با دیگران آن را با خود تکرار می کند. کاترین بخاطر رفتارهای ناهنجار برادرش خجالت می کشد او را به دوستانش معرفی کند و یا با او در مجامع عمومی حاضر شود. کاترین در مرکز گفتار درمانی با نوجوانی هم سن و سال خود بنام جیسون آشنا می شود که قادر نیست راه برود و صحبت کند. او روی صندلی چرخدار می نشیند و با نشان دادن کارت های واژه منظور خود را بیان می کند. کاترین که خوب نقاشی می کند برای او کارت های جدیدی درست می کند. ادامه آشنایی و ساختن کارت های واژه تأثیر خوبی بر روحیه جیسون می گذارد. او آراسته تر می شود، حاضر می شود چرخش را عوض کند و حتی کاترین را به جشن تولدش دعوت می کند. امّا زمانی که جیسون متوجه می شود کاترین از بودن با او و معرفی اش به دوستانش شرمنده است می رنجد. کاترین از رفتار خود پشیمان شده و جیسون و دیوید را با خود به جشن مدرسه می برد و به دوستانش معرفی می کند.
 اثر به چند نکته مهم مانند تأثیر نقاشی و هنر بر روی افراد معلول و توجه به کودکان مبتلا به اوتیسم و چگونگی رفتار با آنان اشاره دارد.
 


بزرگ ترین دغدغه ی کاترین دوازده ساله برادرش است، برادر هشت ساله اش دیوید که به اوتیسم مبتلاست. کاترین از کارهای دیوید خجالت می کشد و سعی می کند با وضع مقرراتی برای او، کاری کند که مردم کمتر برادرش را مسخره کنند. در این میان، کاترین با جیسون آشنا می شود، پسری با ناتوانی جسمی که روی ویلچر می نشیند و نمی تواند حرف بزند. آشنایی کاترین با جیسون باعث می شود بتواند ارتباط بهتری با برادرش برقرار کند. کاترین هم زمان سعی می کند به چند نفر کمک کند؛ به جیسون، دیوید، خانواده اش و مهم تر از همه خودش که بتواند با این شرایط کنار بیاید، به دوستی با جیسون افتخار کند، او را به دوستانش معرفی کند و مراقب برادرش هم باشد.
چیزی که به کمک کاترین می آید «هنر» است. او با نقاشی هم به دیگران کمک می کند هم به خودش. برای جیسون کارت هایی می کشد تا به وسیله ی آن بتواند با اطرافیانش حرف بزند. برای دیوید مقرراتی وضع می کند مثل «جای اسباب بازی توی آکواریوم نیست!» و با نقاشی این قوانین را به او یادآوری می کند.
تلاش کاترین برای بهتر کردن اوضاع اطرافش باعث می شود چیزهایی را دوباره ببیند و کشف کند؛ اینک چقدر برادرش را دوست دارد و اینکه چیزهایی مهم تر از حرف ها و قضاوت های بی جای آدم ها وجود دارد؛ مثل هنر، عشق و دوستی.
ما این داستان را از زبان خود کاترین می خوانیم، همین موضوع باعث می شد بتوانیم به خوبی دغدغه ها ونگرانی های او را درک کنیم، خودمان را جای او بگذاریم و در غم ها وشادی هایش شریک شویم.
این کتاب می تواند به افرادی که در کنار خود بیمارانی با ناتوانی های جسمی و روحی دارند کمک کند تا دنیایشان را دوباره بسازند؛ دنیایی زیباتر و محکم تر از قبل!

گزیده‌هایی از کتاب

مهمان ها را نگاه می کنم که حرف می زنند و می خندند و وقتی به ورود
دیوید فکر می کنم، از نگرانی دل شوره می گیرم، چه اشتباهی کردم!
کارت تولد و بسته ی پاستیل را روی میز، کنار بقیه هدیه ها
می گذارم و روی صندلی ای کنار خانم تقریبا مسنی می نشینم و گیتار
را هل می دهم زیر صندلی ام. باید هدیه دیگری می خریدم. یک گیتار
قراضه! از فکر این که هدیه ام را جلو این همه آدم باز کند، نفسم بند
می آید.

برگردان
کیوان عبیدی‌ آشتیانی
تهیه کننده
قسمت نخست: فاطمه مرتضایی فرد، قسمت دوم: پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان سال پانزدهم شماره ی ۹
سال نشر
۱۳۹۲
ناشران
نویسنده
سینتیا لرد
Submitted by editor3 on