بیش از دو دهه است که در غرب به ویژه در ادبیات کودک و نوجوان مقوله یی با عنوان «بینابین نویسی» و «ادبیات مرزی» یا «گذار» در نقد و نظریه ادبی مطرح شده است. ردپای این گونه آثار را در رمان های دیکنز، تواین یا آثاری چون «شازده کوچولو» و «ناتوردشت» می توان یافت. در ایران نیز می توان شعرهای فولکلوریک شاملو مانند «پریا» و برخی اشعار فروغ، سهراب، مشیری، احمدی و قیصر و حتی صلاحی یا داستان های مرادی کرمانی و «دو خرمای نارس» عموزاده خلیلی و برخی نوشته های حسن زاده و خانیان و اثری چون «هزار و یک سال» مندنی پور را در این گونه ادبی جای داد.
با بررسی موردی اشعار سیلوراستاین، برخی از این ویژگی ها خود را بهتر نشان می دهد. یکی از دشواری های بررسی شعرهای سیلوراستاین، گذشته از ژرف اندیشی ها، نوآوری ها و طنز چند لایه او، زبان خاص و جایگاه ویژه او در تاریخ ادبیات معاصر و گستره فراگیر نوشته هایش و مرز سیال خیال او بین ادبیات کودک و بزرگسال است به طوری که ویراستاری به نام ویلیام کول، «درخت بخشنده» او راکه از نخستین کتاب های وی و از بهترین آثار او است، به دلیل نوسان بین ادبیات کودک و بزرگسال رد کرد. به طور کلی آثار او در گروه سنی خاصی نمی گنجد و همه در هر سنی می توانند مخاطب او قرار بگیرند، حتی آثاری از او که در کتابفروشی های کودک به فروش می رسد، باز از سوی مخاطبان بزرگسال مورد توجه زیادی قرار می گیرند. او بی گمان نویسنده، طنزپرداز، شاعر و فیلسوف بزرگ دل های بزرگ و پرتپش و سرزنده است. با توجه به گستره وسیع مطالبی که سیلوراستاین در آثارش مطرح می کند، از بد غذاخوردن کودک و کثیف بودن و حمام نرفتن و خراب کردن اسبا ب بازی تا انتقاد از اقتدارگرایی بزرگسالان، درک نکردن کودکان، اهمیت ندادن به احساسات و عواطف آنها، آموزش و پرورش نادرست و عقب مانده، آلوده کردن محیط زیست، جدایی انسان از طبیعت و پدیده ازخودبیگانگی تا پیچیده ترین مسائل اجتماعی همچون انتقاد از فردگرایی افراطی، ستم بر فرودستان و بی عدالتی، دفاع از صلح و انتقاد از نظامی گری و جنگ افروزی، چهره پلید انحصارات، هیچ یک از نیش قلم گزنده و نقاد او در امان نمانده است. بر این اساس، از زوایای گوناگون می توان به آثار وی پرداخت.
سیلوراستاین در وجود هر کودک، یک بزرگسال و در وجود هر بزرگسال یک کودک را می بیند و در یکی از نوشته هایش، کوکان را کهنسالانی به شمار می آورد که باید رویاهای خود را برای آن هنگام منجمد کنند. او بر آن است که کودک و بزرگسال باید زبان و جهان متفاوت یکدیگر را درک کنند و به تفاهم برسند. او به حقوق برابر اما متفاوت بزرگسال و کودک معتقد است. او اعتقاد دارد که بزرگسالان باید دنیای به ظاهر ساده، اما عمیقا انسانی کودکان را لمس و درک کنند و بازی ها و شیطنت های آنها را نه صرفا بازیگوشی بیهوده بلکه کار خلاق و آموزنده کودکانه برای ارتباط با پیرامون و شناخت آن به شمار آورند و گام به گام آنها را برای پذیرش بار سنگین مسوولیت زندگی آماده کنند. مخاطب شعرهای او هم بزرگسالان و هم کودکان هستند: زیرا شعرش، شعر تردید است اما تردید او، تردید شکاکانه فیلسوفان بدبین یا پست مدرن های واقعیت گریز نیست بلکه تردید او در شناخت عرفی ما از جهان پیرامون است. تردید در درستی گفتار و کردارمان، تردید در درستی شیوه رفتار ما با کودکانمان از یکسو و ایجاد تردید در کودک و نوجوان و چگونگی کار و کردارش با پیرامونش، با پدرش، با مادرش، با اسباب بازی اش، با مداد و دفترش و با آموزگارش از سوی دیگر. کوتاه سخن، در چگونگی رفتار همه با همه است، چگونگی برخورد انسان با انسان و انسان با طبیعت و اشیا!او ما را به شک وامی دارد، شکی که به اندیشه یی ژرف منجر می شود. شکی که باید به یقینی تازه بینجامد، اما نه هرگز به یقین نهایی و حقیقتی ایستا! برای او هیچ کمال مطلقی وجود ندارد، درعین اعتقاد به کمال و کمال جویی. با وجود آنکه می داندکه رفتار کنونی و متعارف بشر درست نیست اما تردیدی در امکان دستیابی به شناختی نوین برای تغییر و اصلاح چنین رفتاری روانمی دارد. سیلوراستاین انسانی است کمال جو و حقیقت خواه شعر او شعر اعتراض است، بینش او بینشی فردگرایانه و لیبرالی نیست، او نه تنها رفتار نادرست فردی را نمی پذیرد، بلکه به روابط نادرست و غیرعادلانه اجتماعی نیز معترض است و به عنوان شاعر نیک می داند ذات شعر اعتراض است! اما اعتراض او اعتراضی سنجیده و مبتنی بر اندیشه یی ژرف و سازنده است و با وجود عمیق ترین احساسات انسانی و بار عاطفی و معنوی شعرهایش، راه خود را از خیل شعارپردازان احساساتی و جزم اندیش افراطی از یکسو و خیالبافی های فردگرایانه جامعه گریز از سوی دیگر جدا می کند.
سیلوراستاین هیچ گاه و به هیچ وجه بر آن نیست که عقاید و آرمان خود را به بزرگسالان یا آموزش های اخلاقی خود را به کودکان تحمیل کند و به طور کلی به نتیجه گیری قطعی و اندرزگویی خشک نمی پردازد و حتی با برشت تفاوت دارد - با وجود تمامی شباهت ها در روش و تکنیک و درونمایه - هرچند برشت هم می گفت «من نمی گویم حق با من است، می خواهم بدانم آیا حق با من است؟» برشت نیز قصد تحمیل عقایدش را ندارد، اما به جانبداری آگاهانه دست می یازید تا مخاطب را به فکر وادارد که خود به نتیجه گیری بپردازد. رولان بارت در این باره می نویسد: «نمایشنامه های برشت اساسا اخلاقی است: یعنی نمایشنامه یی است که همراه تماشاگر می پرسد: در موقعیتی که پیش روی ما است، چه باید کرد؟ چکیده نمایشنامه های برشت این است: در یک جامعه بد چگونه می توان خوب بود؟ کار برشت زدودن خرافه است. اخلاق او تحکمی نیست. کار او طرح یک پرسش است در اندرون یک بلاهت. آثار انعطاف پذیر او به یک پرسش ختم می شود.» درواقع شعرها و نمایشنامه های برشت و شعرها و داستان های شل سیلوراستاین بیننده و خواننده را بدون اینکه پاسخ حاضر و آماده یی در اختیارش قرار دهد، وامی دارد تا درباره مشکلات بیندیشد.
دابلیو اچ آودن می نویسد: «کتاب های خوبی وجود دارند که فقط برای بزرگسالان مناسبند... اما هیچ کتاب خوبی نیست که فقط برای کودکان مناسب باشد.» یا سی. اس. لوییس نیز نوشته است: «...داستانی که فقط کودکان از آن لذت ببرند، داستانی بد است... » در عین حال یکی از پژوهشگران ادبیات کودک به نام نامی لیویس می نویسد: «... نویسندگان همواره خود به مرزبندی دقیق سنی مخاطبان آثارشان آگاه نبوده اند... بسیاری از بهترین شعرهای کودکان و نوجوانان اشعاری هستند که شاعر هنگام سرودن، بچه ها را در ذهن نداشته، اما گاه شاهکاری در زمینه شعر کودک و نوجوان خلق کرده است.» جان راوتاونسند، منتقد برجسته ادبیات کودک نیز می نویسد: «کودکان بخشی از بشریت هستند. ادبیات آنها بخشی از ادبیات است.» شاید یکی از موفق ترین نویسندگان تاریخ ادبیات کودک در این زمینه شل سیلوراستاین یا آن گونه که خود دوست داشت بچه ها صدایش کنند «عمو شلبی» باشد! ادبیاتی که من آن را «ادبیات همه سالان» نام نهاده ام!