کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
کتاب «شب به خیر ترنا!» درباره پسر نوجوانی به نام سیناست که همراه خواهرش ترنا و پدرش به کشور کانادا مهاجرت کرده. انتظار سینا و ترنا برای دعوت شدن مادر توسط پدرشان، و پیوستن مادر به آنها به جایی نمیرسد، چرا که پدر تصمیم خود را گرفته و زندگی تازهای را آغاز کرده است.
یکشنبه, ۳۰ دی
هفتگنبد میخواستند از استخوانهایش بیرون بزنند. یک نفر در رگهایش فریاد میزد؛ ماهان. هزار حرف نگفته، هزار شعر نسروده، هزار فریاد بیصدا سرشان را به دیوار رگهایش میکوبند و میخواهند بیرون بریزند.
چهارشنبه, ۲۱ آذر
کتاب «مهمانهای ناخوانده» بازنویسی یک قصه قدیمی است که بیشتر کودکان ایرانی این قصه را با نامهای «خانه مادربزرگه» یا «خاله پیرزن» شنیدهاند.
شنبه, ۱۶ بهمن
روزی روزگاری پشت کوه بازاری بود و توی بازار، یک بز، آش شله قلمکار می پخت و می فروخت. در همسایگی دکان بز، درختی بود تنها و غرغرو که مرتب سر بز غر می زد که چه طور با سروصدا بخوابد و با بوی چربی آش بیدار شود. اما بز برای این موضوع راه حل خوبی پیدا می کند که هم درخت از تنهایی بیرون بیاید و دست از غرغر کردن بردارد و هم مشتری هایش را از دست ندهد.
سه شنبه, ۱۴ دی