گفت‌وگو با ژاله بحرینی مطلق، نمایشنامه‌نویس کودک و نوجوان

ژاله بحرینی مطلق در چله‌ی تموز و بلندترین روز سال 1354 در خانواده‌ای فرهنگی در شهر برازجان، چشم به جهان گشود. او با گذراندن دوره‌ی چهار ساله‌ی دانش‌سرای مقدماتی، در سال 1376 به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به شهر بندری دیر رفت و آموزگار کودکان دبستانی شد. ژاله بحرینی در کنار حرفه آموزگاری و به کمک هنر تئاتر، به پرورش کودکان نیز پرداخت و نخستین نمایش‌نامه‌اش را برای کودکان در سال 1375 نوشت و با راه‌اندازی گروه نمایشی کودکان، این نمایش‌نامه را کارگردانی و در تنها سالن سینمای شهر برازجان، اجرای همگانی کرد.

نوشتن داستان کوتاه، قصه‌گویی و تولید قصه‌های صوتی از دیگر فعالیت‌های ادبی و هنری ژاله بحرینی است.

او اکنون مدیر مرکز آموزشی و توان‌بخشی مشکلات ویژه‌ی یادگیری، درمانگر کودکان با مشکلات یادگیری، روان‌شناس کودک، مدرس دانشگاه‌ علمی کاربردی و دانشگاه فرهنگیان و همچنین پژوهشگر گستره‌ی روان‌شناسی کودک و نوجوان است.

انتشارات «هامون ‌نو» دشتستان در زمستان 1401 مجموعه‌ی پنج نمایش‌نامه از نوشته‌های ژاله بحرینی را برای کودکان و نوجوانان منتشر کرد. نمایش‌نامه‌های «تُمبُلو»، «ماه پیشونی»، «نخودی و دیو دوسر»، «نجارک» و «سُنگُرو». به فراخور این کار ارزشمند و نیک، با ایشان گفت‌وگویی انجام شد که می‌خوانید.

 

- خواهشمندم درباره‌ی چگونگی ورودتان به گستره‌ی نوشتن ادبی، به‌ویژه ادبیات نمایشی برای کودکان و نوجوانان توضیح بفرمایید.

هنگامی که در دوره‌ی تحصیلی راهنمایی درس می‌خواندم - سال‌های 1365 تا 1367 - درس هنر به دو رشته‌ی نقاشی و خطاطی می‌پرداخت. آقای محمدرضا بیگی، دبیر ارجمند و خوش‌قریحه‌ی هنر، مقرر کرده بود یک هفته به نقاشی و طراحی بپردازیم و یک هفته به خطاطی. در اولین جلسه‌ی کلاس خطاطی با قلم نی و مرکب متوجه شدم نه‌تنها در خطاطی علاقه و استعدادی ندارم که با شنیدن صدای جیرجیر قلم‌نی هنگام نوشتن، به‌شدت واکنش نامناسب بروز می‌دهم. موضوع را به دبیر محترم گفتم. ایشان با وسعت نظر و دیدگاهی که در آن زمان انتظار نداشتم، از من پرسید: از چه هنری خوشت می‌آید؟ بی‌درنگ پاسخ دادم: داستان‌نویسی! و ایشان فرمود از حالا به بعد شما در زنگ‌های خطاطی برای ما داستان‌هایی را که نوشته‌ای بخوان! از این‌جا بود که به نوشتن رو آوردم. در تمام سال‌های تحصیلی‌ام، داستان‌های کوتاه می‌نوشتم و در کلاس‌های هنر و انشاء آن‌ها را می‌خواندم. استقبال هم‌کلاسی‌هایم از شنیدن داستان‌هایم خیلی خوب بود، و باعث شد داستان‌هایم را در مسابقه‌های فرهنگی هنری شرکت دهم و در شهرستان برازجان و استان بوشهر، مقام نخست را در رشته‌ی داستان‌نویسی به‌دست آورم.

اوایل تابستان 1374 دیپلم دانش‌سرای مقدماتی‌ام را گرفته بودم و هنوز ردیف استخدامی برای فارغ‌التحصیلان صادر نشده بود و منتظر حکم استخدامی‌ام بودم. به توصیه‌ی پسر عموی هنرمندم فرهاد (عین‌الله) بحرینی مطلق برای گذراندن مفید اوقات فراغت تابستانی، در کلاس آموزش هنرهای تجسمی زیر نظر او، به فرهنگ‌سرای ارشاد برازجان مراجعه کردم. بعد از گذشت یکی دو هفته متوجه شدم زمینه‌ی ارثی هنرهای تجسمی در من متبلور نشده و علاقه‌ی چندانی به ادامه‌ی این کلاس آموزشی ندارم! در همین هنگام روی تابلوی اعلانات فرهنگ‌سرا، آگهی برگزاری کلاس نمایش‌نامه‌نویسی زیر نظر استاد یونس حیدری را دیدم. ایشان را از سال‌های دور می‌شناختم و همیشه تحت تأثیر منش و شخصیت‌شان بودم. زمان مناسبی بود تا هم با ایشان و حوزه‌ی کاری‌شان که تئاتر بود - و من با آن کاملاً بیگانه بودم - آشنا شوم و هم خودم را در حوزه‌ی نمایش‌نامه‌نویسی محک بزنم. از این‌رو در کارگاه آموزشی نام‌نویسی کردم و این‌ سرآغاز ورودم به گستره‌ی ادبیات نمایشی بود.

در سایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب‌های نمایشنامه‌ کودک و نوجوان

- راهنما و مشوق شما در گرایش به نویسندگی و ادبیات نمایشی و تئاتر کودک چه کسی یا کسانی بودند؟

نخستین کسی که مرا به نوشتن تشویق کرد، پدرم بود. ایشان که خودش نیز معلم بود، در دوره‌ی دبستانِ من با حوصله بسیار انشاهایم را می‌خواند و نظراتش را می‌گفت. در پایه‌ی راهنمایی تحصیلی آقای محمدرضا بیگی دبیر هنر، و در دوره‌ی چهارساله دانش‌سرای مقدماتی برازجان، آقای منصور سنایی دبیر ارزشمند و دوست داشتنی ادبیات، و پس از آن آقای یونس حیدری در حوزه‌ی ادبیات نمایشی و به‌تازگی استاد بزرگوار سید قاسم یاحسینی. البته بزرگوارانی که نام آن‌ها را گفتم افراد مؤثر و استادانی بودند که در محضرشان نوشتن را تمرین کردم و ایشان با محبت بی‌دریغ، به من آموختند؛ اما در این مسیر طولانی بی‌شک عزیزان و دوستانی بودند که در ادامه‌ی نوشتن من بسیار تأثیرگذار بودند: کسانی مثل زنده‌یاد مادرم خدیجه بحرینی مطلق که همیشه عاشق خواندن و نوشتن بود؛ تمام هم‌کلاسی‌هایم به‌خصوص دوستانم در دوره‌ی دانش‌سرا که هر هفته با شوق منتظر شنیدن انشاهای من بودند؛ مربیان پرورشی که هر سال مرا تشویق می‌کردند داستان‌هایم را در مسابقه‌های فرهنگی - هنری آموزش و پرورش شرکت بدهند؛ عمویم اسدالله و پسر عمویم افشین؛ دوستانم فرشید حاجی‌زاده و هادی مظلومی که با حوصله دست‌نوشته‌ها و داستان‌هایم را می‌خواندند و آن‌ها را اصلاح می‌کردند؛ و بسیاری از عزیزان دیگر که وجودشان در تداوم این مسیر، بسیار ارزشمند بود و از همه‌ی آن‌ها قدردانی می‌کنم.

- چهار نمایش‌نامه‌ی منتشر شده‌ی شما با بهره‌گیری و اقتباس از افسانه‌های عامیانه نوشته شده است، چه علت‌هایی شما را به اقتباس و بازآفرینی این افسانه‌ها در قالب نمایش‌نامه هدایت کرد؟

پدرم قصه‌گوی شب‌های کودکی‌ام بود. ایشان هر شب قصه‌های عامیانه و فولکلور را برای من و خواهرها و برادرهایم بازگو می‌کرد و من چنان هیجان‌زده و مبهوت محتوا و لحن و بیان پدرم می‌شدم که لذت آن را تا هنوز در درونم حس می‌کنم. بزرگ‌تر که شدم، فهمیدم پدرها و مادرها کم‌کم از قصه‌گویی دور شده‌اند و مشغله‌های زندگی‌شان آن‌قدر زیاد است که دیگر فرصتی برای حفظ و نقل سینه‌به‌سینه‌ی قصه‌ها و افسانه‌های جذاب را ندارند. ترسیدم؛ از این که بچه‌ها دیگر طعم لذتی را که من چشیده‌ام، تجربه نکنند. باید کاری می‌کردم! باید قصه‌ها و افسانه‌ها را با مخاطبان زیادی در میان می‌گذاشتم تا زنده بمانند ... پس ادبیات نمایشی و تئاتر را انتخاب کردم و قصه‌هایی را که پدر برایم بازگو کرده بود، در قالب نمایش‌نامه بازآفرینی کردم؛ گاهی هم با تغییر در ساختار آن‌ها.

نمایشنامه‌ی تمبلو

جلد نمایشنامه تمبلو

- نویسندگی و کارگردانی نمایش‌نامه «تُمبُلو» نخستین تجربه شما در نوشتن نمایش‌نامه برای کودکان است، درباره‌ی این نمایش‌نامه و چگونگی آفرینش و اجرای صحنه‌ای آن برای ما بگویید.

نمایش‌نامه تُمبُلو اولین تمرین و کار عملی من برای ارائه در کارگاه نمایش‌نامه‌نویسی آقای یونس حیدری در سال 1375 بود. نمایش‌نامه را فقط در یک شب نوشتم و وقتی آن را در کارگاه آموزشی ارائه دادم، آقای حیدری گفت نمایش‌نامه تقریباً آماده‌ی اجراست. همین جمله انگیزه‌ای شد تا به‌جز نوشتن نمایش‌نامه برای کودکان، به اجرای آن نیز بپردازم. تا آن زمان اجرای هیچ نمایشی را روی صحنه ندیده بودم و به‌تازگی با ساختار تئاتر نیز آشنا شده بودم. تا آن زمان فقط یک بار تئاتر دیده‌ بودم؛ آن‌هم هنگام تمرین نمایش «بیوَر اسب» بود که آقای حیدری به کمک بازیگران نمایش، آن را برای اجرای همگانی آماده می‌کرد. با طرح اجرای نمایش‌نامه تُمبُلو از سوی آقای حیدری، این موضوع را با عموی هنرمند و خلاقم اسدالله بحرینی مطلق، در میان گذاشتم و گفتم که می‌خواهم این نمایش‌نامه را اجرای صحنه‌ای کنم، آیا شما همراهی‌ام می‌کنید؟ ایشان از آن هنگام تا اکنون که نزدیک به بیست‌وهفت سال می‌گذرد، همیشه همراه و کنارم بوده‌ است. بخش بزرگی از موفقیت‌هایم را مدیون این همراهی همیشگی ‌او بوده و هستم.

سال 1376 آغاز آموزگاری من در دبستان شهید باهنر بندر دیر بود. این بندر تا زادگاهم برازجان تقریبا سه ساعت فاصله‌ی زمانی دارد و از این رو فقط تابستان‌ها می‌توانستم به تمرین و آماده‌سازی نمایش بپردازم. بنابراین دربه‌در دنبال تهیه‌کننده بودم تا هزینه‌ی گروه نمایش و مکان نمایش را برای تابستان فراهم کند. به هر دری که می‌زدم بی‌نتیجه بود. به بیش‌تر اداره‌ها مراجعه کردم: به هلال احمر، دانشگاه پیام نور و ...، اما بی‌فایده بود. باید کاری می‌کردم که کم‌ترین هزینه را داشته باشد. بنابراین برای پیدا کردن بازیگر از دوستان و آشنایانم خواستم اگر کسی را می‌شناسند که به بازیگری در تئاتر علاقه دارد به من معرفی کنند. بازیگرها که تقریباً همه‌‌شان تجربه‌ی اول‌شان بود، به شرط علاقه‌مندی به تئاتر، به گروه نمایشی پیوستند. به کمک عمویم برای گروه نمایشی نام «قاصدک» را انتخاب کردیم. دقیق یادم می‌آید برآورد هزینه برای اجرای نمایش تمبلو، پنجاه هزار تومان بود، اما هیچ ارگان یا نهادی تهیه‌کنندگی آن را نپذیرفت. پدرم که علاقه و پیگیری مرا دید، هزینه‌ی تدارکات نمایش را پرداخت و ایشان شد اولین تهیه‌کننده‌ی گروه نمایشی قاصدک. خاله‌ام سکینه که خیاطی می‌کرد، پذیرفت که دوختن لباس‌های بازیگران نمایش را انجام دهد و کار طراحی و دوخت نیز به ایشان واگذار شد. پسرعمویم فرهاد بحرینی که از هنرمندان بنام هنرهای تجسمی و مجسمه‌سازی است، طراحی و ساخت دکور، طراحی و اجرای پوستر و بنر تبلیغاتی نمایش را پذیرفت. آقای عباس شفیعی که از بهترین‌های استان بوشهر در رشته‌ی موسیقی است، ساخت موسیقی نمایش را بر عهده گرفت. چون نمایش ریتمیک بود، عمویم اسدالله بحرینی علاوه بر دستیاری کارگردان، طراحی حرکات موزون، گریم و چهره‌پردازی بازیگران، تنبک‌نوازی آن را نیز انجام داد.

کم‌کم گروه نمایشی قاصدک با همکاری و یاری دوستان، آشنایان و خویشان شکل گرفت. هر کسی، از برادران نوجوانم گرفته تا همه‌ی عموزاده‌ها و...، بخشی از کار را به‌دست گرفتند و یکی از نخستین گروه‌های تئاتری کودک و نوجوان شهرستان دشتستان آغاز به فعالیت کرد.

اجرای نمایش تُمبُلو در بهمن ماه 1375 انجام شد. چه روزهای دلنشین اما سختی را پشت سر گذاشتیم. تمبلو اولین نمایش موزیکالی بود که هفت بازیگر دختر در اجرای آن به حرکات ریتمیک پرداختند. هر روز در سالن سیصد نفری برازجان شش نوبت اجرای صحنه‌ای داشتیم. تمام صندلی‌های سالن و همچنین راهروها تا زیر آوانسن، پر از تماشاگر می‌شد. تماشاگران از همه‌ی سنین بودند، حتی پیرمردها و پیرزن‌ها چندبار برای دیدن نمایش آمدند. مردم در صف نانوایی‌ها دیالوگ‌های ریتمیک تمبلو را بازگو می‌کردند! این استقبال گرم از نمایش تُمبُلو باعث شد به ادامه‌ی فعالیت تئاتری‌ام ترغیب شوم. تا کنون هر بار نمایشی را اجرا کرده‌ام، همین‌قدر مخاطب داشته است.

نمایش‌نامه تمبلو سال 1386 در قالب عروسکی («بونراکو») در جشنواره‌ی تئاتر دانش‌آموزی اجرا شد. ساخت عروسک‌های بسیار زیبای آن را عموی هنرمندم اسدالله بحرینی بر عهده داشت. این نمایش‌نامه بار دیگر در سال 1393 به کارگردانی عمویم اسدالله اجرای همگانی یافت و باز هم با استقبال عالی تماشاگران روبه‌رو شد.

نخستین بار نمایش‌نامه تُمبُلو را انتشارات «شروع» با شمارگان هزار جلد در سال 1384 چاپ و منتشر کرد.

نمایشنامه‌ی ماه پیشونی

جلد نمایشنامه ماه‌پیشونی

- افسانه عامیانه «ماه‌ پیشانی» بارها از سوی نویسندگانی همچون حسن شیروانی، مرضیه محبوب، نسرین خنجری، میترا بیات و ... در قالب نمایش‌نامه برای کودکان و نوجوانان اقتباس و منتشر شده است. در این افسانه چه ویژگی‌هایی هست که شما را در سال 1378 واداشت در قالب نمایش‌نامه برای کودکان به اقتباس آن بپردازید و آن را کارگردانی کنید؟

ماه پیشونی یکی از افسانه‌های جذاب عامیانه است که در مناطق مختلف کشورمان به شکل‌های گوناگون نقل و روایت شده است. در نمایش‌نامه‌ای که برپایه افسانه ماه پیشونی نوشته و با این مجموعه منتشر شده است، با حفظ اصالت، شخصیت و چارچوب قصه، بخشی از آن ساخته و پرداخته‌ی ذهن من است و در هیچ نقلی بازگو نشده. شاید شکل عامه‌پسند، داستان‌گونه بودن آن، باورپذیری و هم‌ذات‌پنداری مخاطب با شخصیت ماه پیشونی باعث شده بیش‌تر نویسنده‌ها به این افسانه نگاه و رویکرد ویژه‌‌ای داشته باشند.

در سایت کتابک بخوانید: تعریف و طبقه‌بندی افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه

- درباره‌ی نگارش نمایش‌نامه ماه پیشونی - که دومین کار شما در پیوند با ادبیات نمایشی کودکان است - و چگونگی کارگردانی آن با بازیگران کودک و نوجوان، بیش‌تر توضیح بدهید.

برای نوشتن نمایش‌نامه ماه پیشونی وقت بسیار بیش‌تری گذاشتم؛ حدود سه سال. البته به‌جز نگارش متفاوت ماه پیشونی که کاملا ریتمیک بود و هنگام نگارش به اجرای آن به‌شکل گروه فرم و همسرا فکر می‌کردم، مسئله‌های حاشیه‌ای زیادی رخ داد که مایلم یکی از آن‌ها را بازگو کنم تا دوستان عزیز خواننده بدانند برای پرداختن به تئاتر چه مسیری را طی کرده‌ام.

پس از اجرای موفقیت‌آمیز نمایش تمبلو، آهنگ نوشتن نمایش‌نامه‌ی بعدی‌ام را داشتم. در آن هنگام دختر جوان بیست‌ودو ساله‌ای بودم که علاوه بر دو برادر جوان، چند پسر دایی و پسر عمه‌ی غیرتی نیز داشتم که هیچ‌کدام‌شان دوست نداشتند ناموس‌شان فعالیتی داشته باشد که با مردهای دیگری نشست و برخاست کند. بنابراین با حمایت دایی بزرگم و تحریک دو برادر جوانم، اجازه‌ی فعالیت تئاتری من را لغو کردند! چه دوران زشت و دهشتناکی بود. پدرم که مرد میانه‌رویی بود و نمی‌خواست مردانگی برادرانم را زیر سؤال ببرد، به من گفت تا وقتی که برادرانت راضی نباشند، تئاتر را کنار بگذار و به کار دیگری بپرداز. اما من کار دیگری نمی‌خواستم؛ تمام جانم برای تئاتر می‌تپید. پس باید کاری می‌کردم... . این که چه سختی‌ها و ناملایماتی را از سر گذراندم تا توانستم سایر اقوام و خویشان را به ادامه‌ی فعالیت‌هایم مجاب کنم، حکایت دردناک و جانفرسایی است که از یادآوری آن نیز عاجزم.

در سایت کتابک بخوانید: ماه پیشانی به روایت صبحی

پس از سه سال، نگارش نمایش‌نامه ماه پیشونی پایان یافت. برای اجرای آن تصمیم گرفتم دکور نمایش را حذف کنم و به‌جای آن از گروه فرم استفاده کنم؛ این یعنی به‌کارگیری تعداد بیش‌تر بازیگر. بازیگرهایی که باید دو ویژگی را حتما می‌داشتند: این که دختر باشند و نیز صدای خوبی داشته باشند تا نمایش را به‌شکل موزیکال بتوانند اجرا کنند. باز هم مشکل هزینه‌ی آماده کردن نمایش و سر و کلّه زدن با خانواده‌هایی که حضور دخترشان را روی صحنه‌ی تئاتر ناپسند می‌دانستند و حتی نمی‌پذیرفتند نام آن‌ها بر روی پارچه‌های تبلیغاتی نوشته شود. باز همان حمایت خانوادگی از اجرای نمایش اما این‌بار گسترده‌تر، کارگشای من شد.


خرید نمایشنامه کودک و نوجوان


سه ماه تابستان برای تمرین و آماده‌سازی نمایش ماه پیشونی کم بود و برای اجرای عمومی نمایش باید تمرین‌ها را ادامه می‌دادیم. من که در بندر دیر آموزگار بودم و موظف بودم سال تحصیلی جدید در کلاس درس دبستان حاضر باشم، به مدت دو ماه هر روز پس از پایان کلاس درس، به هر سختی که بود، خودم را به برازجان که با بندر دیر سه ساعت فاصله زمانی داشت، می‌رساندم و با بازیگران نمایش تمرین‌های آماده‌سازی تئاتر ماه پیشونی را ادامه می‌دادم. شب‌ها نیز همراه با عمو و آقای هادی مظلومی به ساختن موسیقی نمایش می‌پرداختیم. بدون این که بخوابم، صبح ساعت چهار به بندر دیر برمی‌گشتم و به حرفه آموزگاری‌ام می‌پرداختم. بی‌خوابی‌ها و دوندگی‌ها بسیار لاغرم کرده بود.

سرانجام نمایش موزیکال ماه پیشونی در بهمن 1377 در چهار روز و هر روز دو نوبت صبح و دو نوبت بعد از ظهر به اجرای همگانی رسید و با استقبال بسیار عالی از سوی مردم روبه‌رو شد.

سال 1378 متن نمایش‌نامه ماه پیشونی را برای حضور در جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان همدان ارسال کردم و پذیرفته شد. تیر ماه بود که هیئت بازبین - خانم مرضیه برومند، آقای محمد چرم‌شیر و آقای علی پویان - برای بازبینی نمایش ماه‌پیشونی به شهر برازجان آمدند. در گرمای پنجاه درجه، منِ کارگردان بی‌تجربه‌ی تئاتر ندیده، کاری کرده بودم و آدم‌های بزرگ تئاتری ایران آمده بودند آن را ببینند. گروه برگزار کننده‌ی نمایش ماه‌پیشونی بیست و دو نفر بودیم. هنگامی که در سالن سینما آماده‌ی اجرای نمایش شدیم، خانم برومند از من پرسید زمان نمایش چه‌قدر است؟ و منِ از همه‌جا بی‌خبر، گفتم یک ساعت. ایشان با قاطعیت و نگرانی گفت: یک ساعت؟! چه خبره؟! کدام کودک یک ساعت می‌تونه بشینه و نمایش ببینه؟!

اضطراب و آشفتگی همه‌ی وجودم را گرفته بود. به هر حال، هیئت بازبین اجرای کامل یک ساعته نمایش را دیدند و پس از پایان اجرا، خانم برومند عزیز پرسید یک ساعت تمام شد؟ کی تمام شد؟ و من را در آغوش گرفت و برای اجرای نمایش ماه‌پیشونی تبریک گفت.

نمایش ماه پیشونی از سوی هیئت بازبین برای اجرا در جشنواره‌ی بین‌المللی تئاتر کودک همدان پذیرفته شد و در مهرماه 1378 برای اجرای همگانی به این جشنواره رفتیم. خوشبختانه نمایش موفق شد مقام نخست بازیگری زن، مقام سوم در موسیقی و مقام برگزیده در کارگردانی را دریافت کند.

نمایشنامه‌ی نخودی و دیودوسر

جلد نمایشنامه نخودی و دیو دوسر

پس از پایان نمایش ماه پیشونی، بی‌درنگ به نوشتن نمایش‌نامه «نخودی و دیو دوسر» پرداختم. تابستان 1379 را به تمرین این نمایش‌نامه پرداختیم. انتخاب بازیگران و روند کار مثل دو کار قبل انجام گرفت. باز هم گروه نمایش، مستقل و بدون حمایت هیچ نهاد و ارگانی شکل گرفت. این بار تجربه‌ی دو کار قبل به کمک‌مان آمد. برخی از دوستان نیز مثل آقای احسان عبدی‌پور که بازیگر حرفه‌ای بود، علاقه‌مند به همکاری با گروه نمایش شده بود و اعلام آمادگی کرد. آقای عبدی‌پور- نویسنده، فیلم‌ساز و بازیگر- که در بوشهر زندگی می‌کرد، هر روز ظهر از بوشهر به برازجان می‌آمد تا به گروه نمایشی ملحق شود. این بار فرصت اجرای همگانی نداشتیم و متن نمایش‌نامه را برای جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک ارسال کردیم. متاسفانه به دلیل اختلال در اداره‌ی پست، متن در زمان مقرر به دبیرخانه‌ی جشنواره نرسید و ستاد اجرایی جشنواره برای تشویق به ادامه‌ی کار کارگردان و آهنگساز نمایش، گروه را به‌عنوان «مهمان ویژه» به جشنواره که در کرمان برگزار می‌شد، دعوت کرد.

نمایش‌نامه‌ی نخودی و دیو دوسر همچنین در جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان سال 1380 که در زاهدان برگزار می‌شد، پذیرفته شد و در مهر ماه با گروه نمایشی در این جشنواره شرکت کردیم و از اجراهای گروه‌های نمایشی دعوت شده به جشنواره بسیار آموختیم.

- فرهنگ و فولکلور عامیانه دشتستان و جنوب ایران چه بازتاب‌هایی در این پنج نمایش‌نامه منتشر شده شما برای کودکان و نوجوانان دارد؟ آیا می‌تواند یکی از ویژگی‌‌های برجسته آثار قلمی شما به شمار بیاید؟

بله، دقیقا! یکی از ویژگی‌های نمایش‌نامه‌هایم وجود و حضور قصه‌های عامیانه است. به‌جز نمایش‌نامه‌ی تُمبُلو که دقیقا بازنویسی دراماتیک قصه‌ی موجود در فرهنگ ما است، در سایر نمایش‌نامه‌هایم علاوه بر حفظ ساختار قصه و شخصیت اصلی آن، شخصیت‌های دیگر با جریان داستانی متفاوت که ساخته‌ی ذهنم است به قصه‌ها افزوده شده و در واقع در نمایش‌نامه‌هایم به بازآفرینی آن‌ قصه‌ها پرداخته‌ام.

 


افسانه و قصه


- از انتشار نخستین نمایش‌نامه‌تان برای کودکان در سال 1384، تا انتشار این پنج عنوان نمایش‌نامه نزدیک به بیست‌ویک سال می‌گذرد، چه انگیزه یا انگیزه‌هایی شما را واداشت تا پس از گذشت دو دهه از نگارش و اجرا شدن این نمایش‌نامه‌ها،‌ آن‌ها را به کمک نشر هامون نو شهر دشتستان در سال 1401 چاپ و منتشر کنید؟

تنها انگیزه و مشوق من استاد قاسم یاحسینی بودند. به‌طور خیلی اتفاقی با ایشان آشنا شدم. ایشان تاریخ‌نگار ارزشمند بوشهری هستند که مطالعات زیادی درباره‌ی زنان بوشهر دارند و خوشبختانه همین مطالعات باعث شد راجع به فعالیت‌های تئاتری با من گپ و گفتی داشته باشند. همین گفت‌وگو آغازی بود برای تشویق و در واقع هُل دادن من به‌سمت چاپ و انتشار این پنج نمایش‌نامه و حتی گردآوری داستان‌های کوتاهم در یک مجموعه و شروع نوشتن یک رمان! از ایشان و همت والای‌شان بسیار سپاسگزارم و امیدوارم با چاپ و انتشار نوشته‌هایم بتوانم زحمات ایشان را - که بیش از خیلی از زنان سرزمینم دغدغه‌ی زنان را دارند - جبران کنم.

- دلایلی را که جناب یاحسینی برشمردند و در شما انگیزه‌ شد برای چاپ و انتشار این پنج عنوان نمایش‌نامه کودک، بازگو کنید؟

جناب یاحسینی هیچ دلیلی را مطرح نکرد و البته هیچ دلیلی را هم برای منتشر نشدن این نمایش‌نامه‌ها نپذیرفت! فقط ایشان گفت باید فعالیت‌ها و نوشته‌هایت ثبت شود؛ همین!

این که در جامعه زن باشی، این که یک زن نویسنده باشی و این که زن نویسنده‌ای باشی که به تئاتر کودک گرایش داری و تقریبا در موقعیت مکانی که زندگی می‌کنی کس دیگری فعالیت مشابه تو نداشته است دلایل محکمی است برای این که ثبت بشوی، سبز بشوی، ثمر بدهی و شاید این‌چنین باشد که به‌درد دیگران نیز بخوری. این تمام فهم من از دلایل استاد یاحسینی بود.

- آیا این پندار که «نمایش‌نامه برای اجراست نه خواندن»، یکی از علت‌هایی نبوده که شما را از چاپ و انتشار نمایش‌نامه‌های‌‌تان دور کرده است؟

یقینا دلیل عدم انتشار نمایش‌نامه‌هایم این فکر نیست. علت اصلی آن، نبود پخش مناسب کتاب است. هرگاه تصمیم به چاپ و انتشار نمایش‌نامه‌ها می‌گرفتم، تصویر کتاب‌های انبار شده که فرصت پخش آن را نداشته‌ام، جلوی چشمم می‌آمد و از انتشار آن‌ها منصرف می‌شدم. البته هزینه‌های چاپ کتاب و نداشتن پشتیبان مالی برای انتشار نیز می‌تواند دلایل دیگر این موضوع باشد.

- بی‌گمان نمایش‌نامه‌های دیگری برای کودکان و نوجوانان نوشته و شاید اجرا کرده‌اید که هنوز منتشر نشده است، آیا برای انتشار آن‌ها برنامه‌ریزی دارید؟

بله. نمایش‌نامه‌ای با نام «یک کلاغ، چهل کلاغ» را برای خردسالان نوشته‌ام که پس از بازنویسی و بازنگری - به‌شرط حیات - به انتشار آن‌ خواهم پرداخت.

در سایت کتابک بخوانید: قصه یک کلاغ چهل کلاغ به روایت کتابک

در حال حاضر نیز نمایش‌نامه‌ی «ننه ماهی» را با فرمی نو در دست نگارش دارم. تمام نوشته‌های تئاتری من برای کودکان، ناخواسته ریتمیک هستند و ننه ماهی علاوه بر این ریتمیک بودنش با لهجه‌ی بوشهری نیز نوشته شده و این نوع نگارش، کار را کمی سخت‌تر کرده است.

- هنگام نوشتن نمایش‌نامه برای کودکان و نوجوانان بیش‌تر رویکردی آموزشی- تربیتی دارید یا رویکردی هنری؟

معمولا موقع نوشتن نمایش‌نامه ترکیبی از همه‌ی رویکردها را در نظر می‌گیرم. به واسطه‌ی حرفه معلمی‌ام، بخش آموزشی و تربیتی برایم بسیار اهمیت دارد و تقریبا در هر نمایش‌نامه سعی کرده‌ام «حرفی» برای کودکان داشته باشم. در بخش هنری نیز به واسطه‌ی ذهن موسیقیایی و کلام ریتمیکی که در نوشتن دارم، هم به موسیقی و هم به رنگ و تصویر اهمیت زیادی می‌دهم.

نمایشنامه‌ی نجارک

جلد نمایشنامه نجارک

- نمایش‌نامه «نجارک» را برای خردسالان نوشته‌اید و نگارش آن را مناسب نمایش مشارکتی دانسته‌اید، خواهشمندم درباره‌ی «نمایش مشارکتی» در تئاتر کودک توضیح بفرمایید.

«نمایش مشارکتی» جایی میان «نمایش خلاق» و «تئاتر کودک» قرار دارد. تئاتر مشارکتی از دو جزء «تئاتر» و «مشارکت» تشکیل شده، و از حیث «تئاتر بودن» به تئاتر رسمی و از نظر «مشارکتی بودن» به نمایش خلاق نزدیک است. معمولا در تئاتر مشارکتی فرصت اجرا برای بخشی از تماشاگران فراهم می‌شود. این فرصت‌ها از کنش‌ها و واکنش‌های ساده‌ی تماشاگران تا شرکت آن‌ها و انجام دادن نقش متفاوت از سوی آنان را دربر می‌گیرد. در نمایش‌های خردسالان و کودکان، ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مشارکت این است که بچه‌ها جلوه‌‌های صوتی درست کنند.

در سایت آموزک بخوانید: نمایش خلاق چیست؟

تئاتر مشارکتی در درونِ نمایش فرآیند محور شکل می‌گیرد و به کاری محصول محور تبدیل می‌شود. چنین محصولی بیش از تئاتر معمولی که در آن جایگاه نویسنده، کارگردان، بازیگر و غیره از هم جدا است، فراورده‌ی خرد جمعی است. *

نمایشنامه‌ی سنگرو

جلد نمایشنامه سنگرو

- این که پنج عنوان نمایش‌نامه به شکل تک نمایش‌نامه چاپ و منتشر شود پیشنهاد ناشر بود یا نویسنده؟ چرا این پنج عنوان در یک مجلد صفحه‌آرایی و منتشر نشد؟

این که هر یک از نمایش‌نامه‌ها مستقل چاپ و منتشر شود، پیشنهاد خودم بود. چندین سال است که داور بخش هنرهای نمایشی در مسابقه‌های فرهنگی – هنری وزارت آموزش و پرورش بوده‌ام. گروه‌های نمایشی در آموزشگاه‌ها به این صورت شکل می‌گیرد که معمولا یک دانش‌آموز با علاقه‌ی شخصی و خودجوش، تصمیم می‌گیرد نمایشی را برای مدرسه و زیر نظر مربی پرورشی آماده کند. به کتابخانه‌ی مدرسه می‌رود و یک کتاب نمایش‌نامه را برمی‌دارد و شروع به کار می‌کند. تهیه‌ی نمایش‌نامه‌هایی با حجم کم‌تر انگیزه‌ی بیش‌تری برای اجرا و تمرین به دانش‌آموزان می‌دهد و خرید آن نیز آسان‌تر است.

- شما نزدیک به سه دهه با ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران زندگی کرده و تجربه اندوخته‌اید، خواهشمندم ارزیابی‌تان را از چند و چونی ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران بفرمایید؟

چون آکادمیک به تئاتر کودک و نوجوان نپرداخته‌ام و به‌جز نمایش‌نامه‌های نوشته شده‌ی خودم نمایش‌نامه دیگری را اجرا نکرده‌ام، نمی‌توانم درباره‌ی کم و کیف ادبیات نمایشی و تئاتر کودک ایران نظر همه‌جانبه‌ای بدهم؛ اما در این حوزه اندک مطالعه‌ای دارم. کتاب‌های تألیفی زیادی از نمایش‌نامه‌های کودک نویسندگان ایرانی نخوانده‌ام ولی ترجمه‌هایی از نمایش‌نامه‌های کودک را خوانده‌ام. هر وقت تصمیم گرفته‌ام یکی از نمایش‌نامه‌های منتشر شده از نویسندگان غیر ایرانی را کارگردانی کنم، احساس کرده‌ام این نوشته‌ها به فرهنگ من نزدیک نیستند. شاید این دیدگاه به‌سبب علاقه‌مندی‌ام به قصه‌های فولکلور و عامیانه باشد. به لحاظ کمیّت می‌دانم که نمایش‌نامه‌های منتشر شده برای نوجوانان - چه تألیفی و چه ترجمه شده - خیلی کم است و آن‌هایی که هستند، بیش‌تر از نگاه بزرگ‌سالان به نوجوانان بوده و معمولا حاوی دستورالعمل‌ها و بایدها و نبایدهایی به نوجوانان است. البته این یک نظر قطعی نیست و تا اندازه‌ای که مطالعه داشته‌ام صدق می‌کند، نه بیش‌تر!

در سایت کتابک بخوانید: قصه گویی و نمایش خلاق

- ارزیابی شما از نقش یاری‌دهنده و بازدارنده آموزش و پرورش در پیشرفت و یا انحراف ادبیات نمایشی و تئاتر کودک ایران چیست؟

چون از نوجوانی و در دانش‌سرای مقدماتی برای آموزش و پرورش تعلیم دیده‌ام و از همان شروعِ به کار در جایگاه داور مسابقه‌های فرهنگی هنری و پنج سال نیز به‌عنوان کارشناس امور هنری در اداره‌ی کل آموزش و پرورش فعال بوده‌ام، می‌دانم که آموزش و پرورش باید نقش یاری‌دهنده داشته باشد، اما در عمل بیش‌تر بازدارنده است؛ زیرا مربیان پرورشی که متولی و کننده‌ی کار در مدرسه‌ها هستند تقریبا با هیچ مقوله‌ی هنری آشنایی ندارند و اجازه‌ی به‌کارگیری نیروهای متخصص بیرون از مدارس را نیز ندارند. گنجاندن و انتخاب متن‌هایی با پیام‌های مشخص و تکراری در تئاتر دانش‌آموزی، فیلتر و سانسور کردن متن‌های نمایشی، رویکرد اخلاقی و حکمت‌آموز به تئاتر، نپذیرفتن افراد یا نوشته‌هایی با سلیقه‌ها و دیدگاه‌های متفاوت و مسایل زیاد دیگر، نه‌تنها به پیشرفت مقوله‌های هنری به‌ویژه ادبیات نمایشی و تئاتر دانش‌آموزی و کودک نیانجامید، باعث دلزدگی دانش‌آموزان در این‌باره نیز شده است.

- ارزیابی شما از ادبیات نمایشی و تئاتر کودک و نوجوان ایران، به‌ویژه در استان بوشهر، چگونه است؟

به نظرم یکی از ضعیف‌ترین بخش‌های ادبی، ادبیات نمایشی کودک و نوجوان محسوب می‌شود. هیچ‌یک از نویسندگان را نمی‌شناسم که اختصاصی به ادبیات نمایشی کودک و نوجوان پرداخته باشند. هر کدام شاید گریزی به این مقوله داشته‌اند و سپس آن را رها کرده‌اند.

 

سپاسگزارم که به این گفت‌وگو پرداختید و موضوع‌های سودمندی را در پیوند با نمایش‌نامه‌ها و تجربه‌های تئاتری‌تان برای کودکان در میان گذاشتید. به امید اجرای همگانی نمایش‌های تازه‌تان و انتشار دیگر آثار ادبیات نمایشی‌تان برای کودکان و نوجوانان این سرزمین.

 

* برای آگاهی بیش‌تر در‌باره‌ی پدیده‌ی تئاتر مشارکتی، نگاه کنید به مقاله «تئاتر مشارکتی کودکان» نوشته یدالله آقاعباسی، در کتاب «درام کاربردی، گفتارها و نوشتارهایی از تئاتر کودک و نوجوان» به کوشش بهزاد صدیقی، جلد 2، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1393، ص 129 تا 138.

مصاحبه کننده:
Submitted by editor69 on