زنان شاعر ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان (بخش نخست)

فهرست:

چکیده

مقدمه

معرفی گل‌چهره سلیمانی

آشنایی با آزاد امین‌زاده

چکیده

در این پژوهش، نگاهی مختصر به ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان، روند رشد شعر کودک و زندگی چند شاعر زن مشهور در این کشور داریم. ادبیات کودک تاجیکستان ریشه در ادبیات شفاهی تاجیکستان و ادبیات کلاسیک فارسی دارد که طی دوران حکومت شوروی بر تاجیکستان، در سایه‌ی ادبیات شوروی مسیر خود را ادامه داد و با تلاش بزرگانی همچون صدرالدین عینی، ابوالقاسم لاهوتی، پیرو سلیمانی، میرسعید میرشکر، باقی رحیم‌زاده، غفار میرزا، عبید رجب و... در راه رشد و شکوفایی پیش رفت. در این راه پرپیچ‌و‌خم، همواره زنان شاعر و نویسنده سهمی بسزا داشته‌اند و آثاری ماندگار از خود به‌جا گذاشته‌اند. گل‌چهره سلیمانی جزو اولین زنانی بود که برای کودکان شعر سرود و بیش از نیم‌قرن همچون چراغی فروزان نظم کودک را در تاجیکستان روشنایی بخشید و پس از خود، مسیری تازه را برای گام نهادن شاعران زن باز کرد؛ شاعرانی مانند آزاد امین‌زاده، موجوده حکیمووا، محبوبه نعمت‌زاده و لطافت کنجایه‌وا، که در این پژوهش به معرفی آن‌ها پرداخته می‌شود. گردآوری اطلاعات این پژوهش به روش کتابخانه‌ای است. آنچه درباره‌ی شعر این شاعران حائز اهمیت است؛ توجه ایشان به مضامین مأنوس و محسوس پیرامون زندگی کودکان و پرداختن به مضامین آموزشی، اخلاقی و اجتماعی است. از مشخصات بارز شعر ایشان نیز داشتن زبان تصویری قوی و بهره‌گیری از ابیات کوتاه با وزن‌های شاد و آهنگین است.

مقدمه

هرگاه حرفی از ادبیات کودک گفته می‌شود، سخن از کودک و دوران کودکی به میان می‌آید. کودک و دوران کودکی دو مفهوم متفاوت‌اند. کودک مفهومی «عینی» و «طبیعی» است و دوران کودکی مفهومی «ذهنی» که بـا توجه بـه ویژگی دوره‌هـای مختلف تاریخـی در هر جامعه شـکل گرفته اسـت. «مفهوم کودکی یک مفهوم جدید است که طی یکی دو قرن اخیر ابتدا در میان کشورهای توسعه‌‌یافته پیدا شده‌ است. رشد و بازدهی نیروی کار، بالا رفتن سطح زندگی، افزایش زمان آسودگی، بسط آموزش مدرسه‌ای و تعمیم آموزش‌وپرورش اجباری و همگانی از جمله عواملی هستند که زمینه‌های عینی پیدایش مفهوم کودکی را فراهم کرده‌اند. اندیشه‌های نوین تربیتی زمینه‌ی ذهنی پیدایش این مفهوم را پدید آورد.» (پولادی، 1384: 64) ادبیات کودک محصول این دگرگونی است. یعنی ادبیات کودک با پیدایش مفهوم کودکی و نگرش تازه به دنیای کودکان و توانایی‌ها و ویژگی‌های ذهنی آن‌ها مرتبط است. از دیدگاه کمال پولادی، در میان کشورهای جهان، انگلستان، در ادبیات کودک، به‌معنای خاص آن، پیشرو بود. جریانی که در انگلستان شروع ‌شده بود با کمی تأخیر، در آلمان نیز آغاز شد. در آلمان، فروبل با الهام از اندیشه‌های جان لاک و ژان‌ژاک ‌روسو، افکار جدیدی را درباره‌ی کودک گسترش داد. در اوایل قرن نوزده، دو کتاب پسر شاخ جادویی (1805) و مجموعه‌ی قصه‌های فرهنگ عامه اثر برادران گریم، ادبیات کودک آلمان را تحت‌تأثیر خود قرار داد. در قرن نوزدهم، روسیه یکی از بزرگ‌ترین گنجینه‌های ادبیات بزرگسالان را داشت. ولی در زمینه‌ی ادبیات کودک اقدام چشمگیری نکرده بود، به‌جز اینکه کریلف و آفاناسیف مجموعه‌هایی از قصه‌های فرهنگ عامه را گردآوری کردند. در روسیه نیز مثل فرانسه، مواد خواندنی کودکان، از آثار نویسندگان بزرگ کشورشان انتخاب می‌شد. این موضوع تا بعد از انقلاب اکتبر 1917 نیز ادامه داشت و ناشران کتاب‌های کودک آثار نویسندگان بزرگ روس را برای کودکان منتشر می‌کردند. آثار پوشکین، ژکفسکی، لرمانتف، نیگراسف، بلوک، مایاکوفسکی، ترکنیف، تولستوی، چخوف، کرلنکو، گورکی، شولوخف و... به شکل‌های مختلف برای کودکان نیز منتشر می‌شدند و از طریق شبکه‌ی وسیع کتابخانه‌ها به‌آسانی در اختیار کودکان قرار می‌گرفتند. (رک. پولادی، 1384: 88 ـ 89) در ادبیات کودک شوروی توجه به اهداف اجتماعی مورد توجه بوده ‌است. این موضوع به تحولات میانه‌ی قرن نوزدهم برمی‌گردد. جنبش‌های اجتماعی و سیاسی این دوران باعث شده بود که نویسندگان، کودکان را با مسائل جامعه و نارسایی‌های آن آشنا کنند. بر این اساس، شعر و داستان رئالیستی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. «بعد از انقلاب و در زمان زمامداری استالین در شوروی بحث‌های متفاوتی بین طرفداران ادبیات تعلیمی و ادبیات تخیلی ـ هنری مطرح شد. برخی از نویسندگان با نشر داستان‌های رئالیستی برای کودکان مخالف بودند. آن‌ها چهره‌ی غیررئالیستی این داستان‌ها را مورد نقد قرار می‌دادند. هنگامی‌که گورکی نویسندگان را به نوشتن داستان‌های فانتزی برای کودکان دعوت کرد، برخی از نویسندگان، مثل چایکوفسکی، با نظر او مخالفت کردند. با این‌ حال بعد از جریان استالین‌‌زدایی، از بار ادبیات تعلیمی، که قبلاً بر ادبیات کودک سنگینی می‌کرد، کاسته شد.» (پولادی، 1384: 89)

در سایت کتابک بخوانید: ادبیات کودکان چیست؟

همان‌طور که می‌دانیم کشور تاجیکستان یکی از جمهوری‌های شوروی بوده است. ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان نیز تحت‌تأثیر حکومت شوروی، از سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۹۱، شرایط ویژه‌ای را پشت سر گذاشت. در این باره محمدجان شکوری چنین گفته است: «پس از انقلاب شوروی، استالین قصد داشت تا به همه‌ی ما ازبک بگویند. همان‌ زمان، صدرالدین عینی، باباجان غفورف و ابوالقاسم لاهوتی برای رهایی از رویه‌ی فشار چاره‌ی اندیشیدنشان در کار بود تا که هم نه بگویند و هم نه نگویند. پس گفتند ما نه ازبکیم و نه ایرانی، ما اقوامی هستیم تاجیک. این‌گونه بود که استالین را فریب دادند و توانستند تاجیکان و زبان فارسی را هر اندازه هم کم‌رنگ و پنهان در خانه‌ها و کاشانه‌ها پاسداری کنند. همین خیل[1] است که رفته‌رفته تاجیکان از گسترش زبان فارسی و ادبیات آن غریب ماندند. الگوپذیری ما در ادبیات بچگان، روسی است و نویسندگان جدامانده‌مان از ادبیات کهن پیوندی نداشتند با ادبیات فارسی. برای کودکان تاجیک نوشتند، لیکن به قیاس روسی و ادبیات روس. ما ادبیات کودک تاجیک نداریم ما ادبیات کودک روس در تاجیکستان داریم، به زبان فارسی تاجیکی.» (شریفی، 1383: 43)

در سایت کتابک بخوانید: دو روایت تاجیکی از بز زنگوله‌پا (بزک جینگله‌پا)

قصد این پژوهش، آشنایی با زنان شاعر حوزه‌ی کودک و نوجوان کشور تاجیکستان و معرفی آثار آن‌هاست. بد نیست قبل از آن، اندکی درباره‌ی روند رشد نظم کودک در تاجیکستان مطالبی گفته شود.

نظم کودک در تاجیکستان: از ابتدای قرن بیستم و مخصوصاً بعد از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی سابق، در موضوع و محتوای ادبیات فارسی تاجیکی دگرگونی‌های کلی به وجود آمد. این تغییرات به انسان نوگرا و اندیشمند این دوره وابسته بود. این انسان تجددخواه و آزاده‌اندیش سبب تغییر در تفکرات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی در ادبیات گردید. این تغییرات در ادبیات مخصوص کودکان، که خودش نیز پدیده‌ای تازه بود، گردشی تازه ایجاد کرد. محمدجان شکوری درباره‌ی پدیده‌های تازه‌ی ادبیات آخر قرن نوزده و ابتدای قرن بیست، چنین نگاشته است: «پیدایش شعر نو در ادبیات فارسی تاجیک به سال‌های پیش از انقلاب اکتبر برمی‌گردد. شعر نو از نخست یک مفهوم پرکشش و چندپهلو بوده و بسیار دگرگونی‌هایی را که جنبش معارف‌پروری به مضمون و شکل شعر وارد آورد، در بر می‌گرفت. شعر نو یکی از مهم‌ترین دستاوردهای معارف‌پروری در ادبیات بود... ولی چون سخن از باب شعر اطفال می‌رود، باید بگوییم که این شعر خود زاده و پرورده‌ی قرن بیستم بوده. نظر به موضوع و محتوا و درون‌مایه‌ی خود، به فهمش امروزه شعر، کاملاً نو است. این نویی نه‌تنها در موضوع و طرز و سبک خاص بیان و سادگی و روانی زبان آن، بلکه در درک و معرفت مخصوص واقعیت و هستی و طرز افاده‌ی واقعیت به چشم می‌رسد.» (فیضولا‌یف، 2010: ۱۶۹)

در سایت کتابک بخوانید: دو روایت تاجیکی از «خاله سوسکه»

«به عقیده‌ی نویسنده‌ی کتاب نظم کودکان نخستین ترجمه‌ی آثار ادبی روز به زبان تاجیکی، در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیست، با سعی و اهتمام معارف‌پروران تاجیک صورت گرفته است.» (همان: 136) «شعر اطفال تاجیک در ابتدا در نوع و شکل‌های شعر کلاسیک ظهور می‌کرد. قالب‌های شعر کلاسیکی و شفاهی اساس قالب‌های شعر بچگانه‌ی تاجیک را فراهم آورده بود. حین به نظم درآوردن افسانه و نقل روایت‌های خلقی بیشتر و بهتر از همه طرز قافیه‌آرایی مثنوی که به طبع و ذوق و طبیعت بچگان موافق است استفاده می‌شد.» (همان: 138) «در این مسیر، شاعران و نویسندگان تاجیک کوشش نمودند که در آثار خود با الهام از تجربه‌ی ادبی نویسندگان روس و با استفاده از ادبیات شفاهی و فولکلور تاجیک در ادبیات کودکان نوآوری ایجاد کنند و در این راه افرادی چون ابوالقاسم لاهوتی، میرسعید میرشکر، عبید رجب، گل‌چهره سلیمانی، غفار میرزا، نریمان بقازاده، نعمان رازق، بابا حاجی، موجوده حکیموو‌ا، اکابر شریفی فعالیت چشمگیری داشتند و به ترجمه‌ی اشعار شاعران پرداختند. اثر نویسنده‌ی معروف روس ایوان اندریویچ کریلوف با نام «روباه و انگور» از جمله نخستین ترجمه‌ها به زبان تاجیکی می‌باشد و بنا بر اندیشه‌ی رجب امانف این ترجمه به قلم عبدالقادر شکوری تعلق دارد.» همان: 137)

در جای دیگری نیز اشاره می‌کند: «به قول ادبیات‌شناس تاجیک، ولی صمد، نخستین ترجمه‌ی اشعار روسی به تاجیکی، حکایه‌های منظوم مخصوص برای بچگان نوشته‌ی پوشکین بوده است و این عمل زمانی صورت گرفته است که در کشور ما میل و کوشش جدی به سوی آفریدن ادبیات بچه‌ها آغاز یافته بود. دوره‌های من‌ بعد، برابر ترجمه‌ی آثار ادیبان بزرگ روس، اشعار شاعران خلق‌های دیگر[2] نیز به تاجیکی ترجمه می‌شود.» (همان: 139)

در سایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب تُرنَه و مَینَه

لاهوتی که یکی از پایه‌گذاران نظم نوین تاجیک بود چند اثر پوشکین را به تاجیکی ترجمه کرد. از جمله: شعر «حکایت ماهیگیر و ماهی»، «افسانه‌ی شاه‌سلطان، پسر او پهلوان نامدار»، «افسانه‌ی شاه‌دختر و هفت پهلوان»، «افسانه‌ی خروس طلایی» و ترانه‌ی خلقی روسی[3] با نام «دو غاز» و... البته باید گفت که همه‌ی این ترجمه‌ها متناسب با دایره‌ی واژگان کودکان یا مضمون‌های مناسب کودکان نبودند. در این دوره، میرسعید میرشکر و نریمان بقازاده نیز برخی از آثار شاعران و نویسندگان روس را برای کودکان ترجمه کردند.

«نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1950 و سال‌های ۶۰ تا ۸۰ دوران وسعت گرفتن فعالیت آفرینش‌های ادبی تاجیکستان به ‌شمار می‌رود. این سال‌ها اشعار بسیاری از شاعران در روزنامه‌ها، مجلات و مجموعه‌های گروهی یا فردی چاپ شدند. مجموعه‌های شعر، ترانه، داستان (منظوم و منثور) از میرسعید میرشکر: (از همه شیرین؛ من کلان می‌شوم؛ جوراب‌های گل‌دار؛ غنچه‌های خندان)، عبید رجب: (در خانه و در مکتب؛ هم‌صحبت شیرین‌زبان؛ نی‌نی چه نام دارد؟؛ قصه‌های مادرکلان؛ آرزوهای شیرین؛ صد و یک برگ؛ روی زمین؛ خوشه‌ی گندم؛ من و جوره‌های من؛ یک دانه مروارید؛ تیروکمان در روی بام)، غفار میرزا: (داستَک؛ گنجشکک؛ افسانه سه سانه، سه مرغ در خانه؛ کدام هنر بهتر است؟؛ گل‌های دسته بسته؛ از گهواره تا میدان)، گل‌چهره سلیمانی (دوبیخ آلو؛ امروز عید؛ چل‌کاکل بازیگر؛ سیب خوبان؛ شدّه مرجان؛ رنگین‌کمان؛ ایام گل لاله؛ سی‌چراغ)، امین‌جان شکوهی: (بره‌چه گریزپا؛ ال ۱۸[4] آمد)، بابا حاجی: (بز عینک‌دار؛ گربه‌ی گیلاس‌بان، خنده‌ی مهتاب، صد ریحان)، اکابر شریفی: (عَمَک مَلیسه؛ توبچه، سرود، الفبا؛ هدیه‌ی بابای اردین‌دارم[5]؛ سرود صلح)، نعمان رازق: (بزغاله بازیگرک؛ لانه؛ گل‌ماهی؛ گل‌باغ)، موجوده حکیمووا: (بچه‌های گل‌دست؛ ماشین ماشین‌سوار؛ طوی بهار)، آزاد امین‌زاده: (موسیچه؛ من هم شدم مکتب‌خوان؛ چرا گوش وی دراز؟)، محمدعلی‌شاه حیدرشاه: (بچه‌های مسکو؛ دریا آمد؛ کوه لعل؛ ما از بام جهان)، علی باباجان: (بچه‌های خوب؛ نیکی به نیکی؛ آسمان دره[6])، نریمان بقازاده: (گل‌دره؛ شعرها، افسانه‌ها، چیستان‌ها؛ سورنه‌چی؛ آش حلال چه خوش است؟؛ دفتر ما ـ کان 5) ، عبدالله قادری: (لاله؛ تُرنه‌ها[7]؛ خنده‌ی صبح) و... میان آفریده‌های بدیعی افراد نامبرده شعر و داستان‌های منظوم غفار میرزا از لحاظ مضمون، محتوا، سبک و اسلوب نگارش از بهترین آثار ادبیات کودکان تاجیک به شمار می‌روند. برای مثال، شعر گنجشکک؛ افسانه‌ی سه سانه، سه مرغ در خانه؛ شیطان بی‌کلوش[8] و مَحسی[9]؛ و داستَک از این دسته از آثار اوست.» (فیضولایف، 2010: 173)

در سایت کتابک بخوانید: بررسی مضامین طبیعت‌گرا در شعر عُبید رجب، نگاهی به مجموعه شعر «آلوچه، گل‌بادام»

در آغاز دوران استقلال تاجیکستان (1991) و شروع جنگ‌های داخلی، در ادبیات کودک روندی نو به وجود نیامد، اما میل به احیای سنت‌ها و ارزش‌ها و مقدسات ملی و به‌ویژه توجه خاص به زبان و ادبیات نیاکان گسترش یافت. بعد از جنگ‌های داخلی، در دوران بازسازی، روشنفکران و نویسندگان سعی کردند توجه مردم را به ‌سوی ارزش‌های اخلاقی، احیای سنت‌های ملی و توجه به سوادآموزی جلب نمایند. نویسندگان کودک و نوجوان نیز برای رشد خودآگاهی ملی و توسعه‌ی دانش و بینش کودکان و نوجوانان، موضوع و محتوای آثار خود را در زمینه‌های اخلاقی، اجتماعی، آداب‌ورسوم، بازگشت به سنت‌های نیاکان، تاریخ قهرمانی‌های تاجیکان و... عرضه کردند. در این دوره، روزنامه و مجلات مخصوص کودکان جدی‌تر از قبل کار خود را ادامه دادند.

لازم به ذکر است که اولین مجله‌ی مخصوص کودکان با نام پیانیر تاجیکستان منتشر شد. (امانف، 1981: 10) پیانیر مجله‌ی دیگری بود که از سال ۱۹۵2 برای کودکان به چاپ رسید. این مجله در سال 1957‌به مشعل تغییر نام داد و اکنون نیز با نام استقبال به فعالیت خود ادامه می‌دهد. از سال 1986 نیز ماهنامه‌ی چشمه فعالیتش را آغاز کرد. به بیان فیضولایف، نوترین پدیده‌ی دوره‌ی استقلال، تأسیس مجله‌ی گُل ـ گُل در سال 2001 است. علاوه‌بر چاپ مجلات و روزنامه‌های مخصوص کودکان و رویدادهای فرهنگی، شروع به کار تشکیلاتِ جمعیت بین‌المللی استقبال به ریاست لطافت کنجایه‌وا از سال 1996 نیز در رشد و گسترش ادبیات کودک در تاجیکستان مؤثر بوده است. در ادامه نیز به کوشش لطافت کنجایه‌وا انتشارات استقبال شروع به کار کرد و سال‌هاست که برای کودکان و نوجوانان کتاب‌های گوناگونی را در حوزه‌ی ترجمه و تألیف روانه‌ی بازار نشر تاجیکستان می‌کند.

در کشور ما، ایران، در زمینه‌ی ادبیات کودک تاجیکستان، کمتر سخن به میان آمده است و در این زمینه، منابع مطالعاتی محدودی وجود دارد. برای نمونه، می‌توان به این موارد انگشت‌شمار اشاره کرد:

از هدیه شریفی مقاله‌ی «قصه، قصه‌ی گم‌ شدن در نشانی ‌است» (1383)، از سیاوش مرشدی مقاله‌ی «نقد کتاب در سایر کشورها» (معرفی چند نویسنده‌ی ادبیات کودک تاجیکستان، 1394) و از پوپک نیک‌طلب نیز مقاله‌ی «سیر تحول ادبیات کودک و نوجوان در تاجیکستان» (1391) منتشر شده است.

بنابراین برای تهیه‌ی مطالب این پژوهش از منابعی که در کشور تاجیکستان به خط سریلیک منتشر شده است؛ همچون کتاب 2 جلدی تذکره‌ی‌ ادبیات بچه‌‌ها (علی باباجان و جوره هاشمی) و کتاب نظم کودکان (نعمت‌جان فیضولایف) استفاده شده است. در کتاب تذکره‌ی‌ ادبیات بچه‌‌ها، پنجاه شاعر کودک و نوجوان معرفی شده و در کتاب نظم کودکان نیز روند رشد و شکوفایی شعر کودک و نوجوان تاجیکستان بررسی شده است.

در سایت کتابک بخوانید: شعرکودک و نوجوان در کشور تاجیکستان نگاهی به دوکتاب جوره هاشمی «چرا شمالک وزید؟» و «موسیقی خاموشی»

معرفی گل‌چهره سلیمانی

اولین زن تأثیرگذار در نظم کودکان تاجیکستان، گل‌چهره سلیمانی، دختر پیرو سلیمانی است. وی در اول ژانویه‌ی سال 1928م در شهر قدیم بخارا به دنیا آمد. سال 1947م دانشگاه آموزگاری بخارا را تمام کرد. از سال 1948م همراه با مادر و خواهرش به دوشنبه رفت؛ در شهر دوشنبه، مشغول به کار شد و هم‌زمان فعالیت ادبی خود را در نشریات ادامه داد. او مدیر مجلات کودکان به نام‌های پیانیر تاجیکستان و مشعل بود. پس از آن نیز، مدیریت نشریات عرفان، صدای شرق و معارف را بر عهده گرفت و جانشین سردبیر ماهنامه‌ی زنان تاجیکستان شد.

گل چهره سلیمانی

این شاعر کودک و نوجوان مجموعه‌های زیبایی برای بچه‌ها آفریده است. از جمله امروز عید (1957م)، دو بیخ آلو (1962م)، نرگس (1966م)، چل‌کاکل بازیگر (1972م)، سیب خوبان (1974م)، شَدَّه مرجان (1976م)، رنگین‌کمان (1979م)، ایام گل و لاله (1982م)، چرخ‌وفلک (1971م)، کُرته‌ی چَکَن (1989م)، سی‌چراغ (1988م)، الهام (1977م)، وقتی‌که لاله‌ها می‌شکفند (1982م) و نهال (1979م).

در سال 2012م کتاب چهره‌ی تابان نظم را نعمت‌جان فیضولایف و فیضولاجان بحرییف به چاپ رساندند که به زندگی و آثار گل‌چهره سلیمانی پرداخته است. در کتاب چهره‌ی تابان نظم، دیگر کتاب‌های گل‌چهره چنین ذکر شده است: اسپک (1972م)، ترانه‌های آفتابی (۱۹۸۴م)، لاله‌های دست من (۱۹۹۸م) و مهرگاه (۱۹۹۹م). گل‌چهره در سال 1957م اولین کتابش را چاپ کرد. او تا سال 2003م به مدت 55 سال، کمی بیشتر از نیم قرن، در ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان درخشید. در حقیقت، او از اولین زنانی بود که در تاجیکستان برای بچه‌ها نوشت. او جایزه‌ی دولتی «ابوعبدالله رودکی» 1977م، مدال «دوستی‌ خلق‌ها» 1986م و عنوان «شاعر خلقی تاجیکستان» را در سال 1988م به دست آورد. گل‌چهره از سال 1957م عضو اتفاق نویسندگان تاجیکستان بود. این شاعر گران‌قدر در 5 آوریل سال 2003 م درگذشت.[10]

برخی از شعرهای زیبای گل‌چهره سلیمانی هنوز هم در بین کودکان تاجیکی زمزمه می‌شوند. شعرهایی چون: بی‌بی‌جان، خانه‌ی بابام، خواهرکم و...

بی‌بی‌جان

بی‌بی‌جانم می‌آید

دل‌ و جانم می‌آید

از راه دور می‌آید

به زور به زور می‌آید

بی‌بیم آید ما خرسند

کیسه‌هایش پرِ قند

موز و مغز می‌آرد

چیزهای نغز می‌آرد

گپ‌[11]های بی‌بیم شیرین

قندبرین ـ عسل‌برین

بی‌بیم کان افسانه

بی‌بی‌جانم یگانه

روم کورپَه‌چه[12] آرم

بالشت از پر گذارم

چایک گرم بیارم

نانک نرم بیارم

بی‌بی‌جانَه شنانم[13]

خفه ‌شدن نمانم

بی‌بی‌جان خوش‌رویم

بی‌بی‌ قصه‌گویم

 

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

کنار اَنهار

باشد نمودار

سر چشمه‌سار

فوج سفیدار

آرسته دیوار

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

 

آبکش زلال

هور ـ هور شَمال[14]

دارد همه‌شان

با دلِ کشال[15]

می‌کنم خیال

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

 

دروازه‌ی باز

صد نعمت و ناز

روهای خندان

بوی خوش نان

پر پر مهمان

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

 

چهچه‌ی مرغان

سرود چوپان

گل‌های خندان

قیماق اعلا

باغ دلگشا

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

 

از هوای بحر

سیاحت شهر

از کشور دور

جاهای مشهور

برایم ضرور

خانه‌ی بابام

خانه‌ی بابام

 

خواهرکم

گل انار

نغمه‌ی تار

بوی بهار

خواهرکم

 

اَلَّه[16]‌ی شب

خنده‌ی لب

خانه‌ی گپ

خواهرکم

 

حلقه به مو

لاله به رو

غنچه به بو

خواهرکم

 

چمن ـ چمن

گل سُمَن

جانک من

خواهرکم

 

دست به دست

بره‌ی مست

جوی به شست[17]

خواهرکم

 

نَو پر و بال

دانه‌ی خال

کان سَوال[18]

خواهرکم

 

قصه

آچه[19]‌جان یک قصه ‌گو

یک قصه‌یک[20] خوش‌رو

 

یک قصه‌ی نَو و ساز

قصه‌ی دور‌و‌دراز

 

آچه‌جان یک قصه ‌گو

در این قصه‌یک تو

 

گربه‌ یو[21] موش نباشد

زرگوش[22]، بی‌گوش نباشد

 

خرسک، نادان نباشد

آهو، حیران نباشد

 

روبه، بی‌دم نباشد

عیار[23] و شوم نباشد

 

بُزکت، بی‌گرگ باشد

ناترس و بزرگ باشد

 

بچه‌هاش دانا باشند

به‌مانند ما باشند

 

الّه گوید مادرم

الّه گوید مادرم

از برای خواهرم

 

می‌شود بی‌اختیار

چشمان همه خمار

 

از الّه‌اش خواب آید

یک خوابک باب[24] آید

 

الّه گوید مادرم

همه را می‌نگرم

 

عسل دارد الّه‌اش

شکر دارد الّه‌اش

 

چون درمانی به بالین

می‌آید خواب شیرین

 

الّه‌ی مادرم را

همه می‌دانند اینجا

 

هم بابایم می‌داند

هم مامایم می‌داند

 

هم دادام و هم گلنار

هم خودم شبی صد بار

 

می‌کنم بی‌اختیار

الّه‌ی او را تکرار

 

الّه‌ی مادرم را

همه می‌خوانند اینجا

 

جویک درِ خانه

مرغک سرِ لانه

 

شَمالک شبانه

خوشحال و خرمانه

 

با مادرم برابر

الّه گوید تا سحر

در سایت کتابک بخوانید: بهار در شعر شاعران کودک و نوجوان تاجیکستان

آشنایی با آزاد امین‌زاده

یکی دیگر از شاعران چیرده‌دست تاجیکستان آزاد امین‌زاده است. او در اول اکتبر 1933 در شهر خجند به دنیا آمد و در هشتم ژوئن سال 2009 در زادگاهش درگذشت. پس از اینکه دانشگاه دولتی آموزگاری شهر خجند (لنین‌آباد) را در سال 1958 به اتمام رساند، مدتی آموزگار زبان و ادبیات تاجیک بود. سال‌های 1971 تا 1987 مدیر شعبه‌ی روزنامه‌ی حقیقت در لنین‌‌آباد بود و از سال 1987، ریاست بنیاد فرهنگی سُغد را بر عهده داشت.

آزاد امین زاده

برخی کتاب‌های او برای بچه‌ها عبارت‌اند از: چرا گوش وی دراز؟ (1985)، من هم شدم مکتب‌خوان (1988)، قصه‌ی خرطوم فیل (1977)، من خوانده می‌‌توانم (2008).

بسیاری از آثارش به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌ است. خود نیز مترجم ماهری بوده و آثار زیادی را از زبان‌های دیگر به تاجیکی ترجمه کرده است. وی در سال 1983 عنوان «کارمند شایسته‌ی فرهنگ تاجیکستان» و در سال 1997 جایزه‌ی ادبی «کمال خجندی» را دریافت کرد و از سال 1965 به عضویت اتحادیه‌ی نویسندگان تاجیکستان درآمد.

چند شعر از ایشان را از نظر می‌گذرانیم:

زاچه

آورد خاله زاچه[25]

یک زاچه‌ی زیباچه

 

روی، چون کُلچه[26] دارد

دو تا کاکلچه دارد

 

چشمان شهلا دارد

نگاه زیبا دارد

 

گپ می‌‌زند این زاچه

این زاچه‌ی بلاچه

 

اِنْقه اِنْقه می‌گوید

شاید مرا می‌‌جوید

 

از برایش باهَوَس

دوزم لباس اطلس

 

بندم گلک به مویش

نظر کنم به رویش

 

شکرانه‌ی زاچه‌ام

من هم اکنون آچه‌ام

 

پیش از خواب

ها، زاچه‌ی خنده‌رو

ها، خرسک مَلَّه‌مو[27]

 

ها، خروس دانایک

ها، زرگوش زیبایک

 

کو، درآید به خانه

شد فرصت افسانه!

 

حاضر خاله‌ی خوش‌رو

خاله‌ی افسانه‌گو

 

افسانه می‌گوید باز

افسانه‌ی جدا، ساز[28]

 

همه یک‌جایه شینیم

تلیویزار[29] ببینیم

 

افسانه، یابد انجام

همه می‌‌خوابند آرام

 

من خوانده می‌توانم

اینجا نشین دادر[30] جان

دادر جان مهرُبان

 

این کتاب زیبا را

این کتاب الفبا

 

اگر بخواهی جانم

برای تو بخوانم

 

«عَ » عَکّه‌ی[31] دم‌‌دراز

«ب» بز نیرنگ‌باز

 

«گ» گرگ است و «ل» لک‌لک

اینش «اِ» اِزارسرخک[32]

 

«م» مَینَه[33]‌ و «آ» آهو

«ف» فیل و «ق» باشد قو

 

می‌‌بینی دادر جانم

من هم الفبا خوانم

 

خواندن که می‌توانم

همه‌اش را می‌دانم

 

اکایم[34] آمد

دینه[35] آمد گل‌پری

اکایم از عسکری

 

اول من او را دیدم

از رخسارش بوسیدم

 

ثانی[36] آمد دادایم

آچه‌ام و بابایم[37]

 

تازی هم او را شناخت

چابک به‌سویش بتاخت

 

قد ـ قدش کرده هلّاس[38]

شادانه می‌زد اَکّاس[39]

 

دمکش را می‌جنباند

پیش پایش سر می‌ماند

 

تازی سگ باوفا

خرسند بود مثل ما

 

در خانه‌ی ما طوی[40] است

خانه‌ی ما امشب، طوی

مهمان آید از هر سوی

 

 

آشناهای اکایم

جوره‌[41]های دادایم

 

شما هم ای بچه‌ها

آیید خانه‌ی ما

 

رَهَتان را می‌‌پایم

شناس کنم اکایم

 

عسکری که خوب بوده‌ست

اکایم خوش‌رو شده‌ست

 

مادر

پر از مهر و نوازش

چشمان مادر من

گرم و نرم و ملایم

دستان مادر من

 

مادرم از کار آید

خانه می‌شود روشن

از قدم مادرم

حولی می‌شود گلشن

 

مادر جان در روز عید

تحفه نمایم چه را؟

تحفه‌ی بهترینم

خوانش خوب و اعلا

 

چی می‌خواهی جوره‌جان؟

من می‌خواهم همیشه

آفتابک خندان باشد

در گرد و اطراف ما

گل‌ها شکوفان باشد

در جوی حولی ما

آبکِ روان باشد

تنور آچه‌جانم

دائم پر نان باشد

آچه‌ام و بابایم

جنگی نباشند اصلا

ابروکشی[42] نباشد

هرگز در خانه‌ی ما

هر بیگاهی دادایم

سرِ دسترخوان[43] باشد

حولی ما دائماً

پر، پر مهمان باشد

 

تبریک

جشن شما مبارک

باباجان مهربان

تبریک می‌نمایم

شما را از دل و جان

 

برایتان آوردم

بابا جانم گل‌دسته

گل‌های خوش‌رنگ‌و‌بو

به مهر دل‌ها بسته

 

شما را دوست داریم

ما همه از دل‌و‌جان

دائم سلامت باشید

به بخت ما بچگان!

 

این مقاله ادامه دارد...

منابع:

  • باباجان، علی و هاشمی، جوره. (2012). تذکره‌ی‌ ادبیات بچه‌ها. ج1، دوشنبه: ادبیات بچگانه.
  • باباجان، علی و هاشمی، جوره. (2013). تذکره‌ی ‌ادبیات بچه‌ها. ج2، دوشنبه: ادبیات بچگانه.
  • پولادی، کمال. (1384). بنیادهای ادبیات کودک، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
  • سامانی، اسرار و سلیم، مجید. (2014). ادیبان تاجیکستان. دوشنبه: مؤسسه نشریات ادیب وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان.
  • شجاعی، محسن. (1385). فرهنگ فارسی تاجیکی. (زیر نظر: محمدجان شکوری، ولادیمیر کاپرانوف، رحیم هاشم، ناصرجان معصومی). 2 ج. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
  • شریفی، هدیه. (1383). «قصه، قصه‌ی گم‌ شدن در نشانی ‌است» (سیری در ادبیات کودک تاجیک) پژوهشنامه‌ی ادبیات کودک و نوجوان، ش 38، صص 36 ـ 59.
  • علیخانی، زیبا. (1401). ادبیات کودکان و نوجوانان تاجیکستان، تهران: انتشارات گویا.
  • علیخانی، زیبا. (1400). «چهره‌ی تابان نظم کودک و نوجوان تاجیکستان» (گل‌چهره سلیمانی: نگاهی به کتاب شدّه‌ی مرجان)، گاهنامه‌ی نقد ادبیات کودک و نوجوان، شماره 6، تابستان، صص 84_ 119.
  • فیضولایف، نعمت‌جان (2010). نظم کودکان. خجند: نشریات نور معرفت.      
  • فیضولایف، نعمت‌جان و بحرییف، فیضولاجان (2012). چهره‌ی تابان نظم، خجند: نشریات نور معرفت.   
  • کنجایه‌وا، لطافت. (2002). موسیچه و دردانه. دوشنبه: نشر استقبال.
  • مرشدی، سیاوش. (1394). «نقد کتاب در سایر کشورها» (معرفی چند نویسنده‌ی ادبیات کودک تاجیکستان)، فصلنامه‌ی‌ نقد کتاب کودک و نوجوان، سال دوم، شماره 6
  • نظرزاده، سيف‌الدين. (2008). فرهنگ تفسیری زبان تاجیکی. 2 ج. دوشنبه: پژوهشگاه زبان و ادبیات به نام رودکی.
  • نیک‌طلب، پوپک. (1398). از کوچه‌های سمرقند تا ساحل مدیترانه. چاپ اول. تهران: فرادید.
  • نیک‌طلب، پوپک. (1391). «سیر تحول ادبیات کودک و نوجوان در تاجیکستان»، کتاب ماه کودک و نوجوان، شهریور1391، صص 47 ـ 50
  • بهادر، بزرگمهر. (2020). روزنامه تاجیکستان. «یگانه ادیب میلیونر، اسرار دارایی‌اش را افشا کرد.»

[1]. همین خیل: همین‌طور

[2].  شاعران خلق‌های دیگر: دیگر شاعران جهان

[3].  ترانه‌ی خلقی روسی: ترانه‌های فولکلور روسی

[4].  ال 18: نام یک مدل ماشین

[5].  اَردین: نشان دولتی، مدال، اَردین‌دار: مدال‌دار، نشان‌دار

[6].  آسمان دره: دره‌ی آسمان

[7].  تُرنه‌ها: درناها

[8].  کلوش: متفاوت، نوعی کفش

[9].  محسی: شکل تغییر‌یافته‌ی کلمه‌ی «مسحی» است، به معنی پای‌پوشی به شکل جوراب ساق‌بلند که پا را با آن در کفش می‌کنند.

[10] . در گاهنامه‌ی نقد کتاب کودک و نوجوان، شماره‌ی 6، گل‌چهره سلیمانی به عنوان اولین زن تأثیرگذار در نظم کودکان تاجیکستان معرفی شده است. برای اطلاعات بیشتر به این مقاله رجوع شود.

[11].  گپ: گفت‌وگو

[12]. کورپه‌چه: کورپه + چه: روانداز کوچک، پتوی کوچک (در زبان تاجیکی «چه» برای تصغیر و تحبیب استفاده می‌شود.)

[13] . بی‌بی جانه شنانم: بی‌بی‌جان را می‌نشانم.

[14]. شمال: باد

[15].  دل کشال بودن: مایل بودن

[16].  الّه: لالایی

[17]. جوی به شست: جویی که روان است. شست: چابک؛ جویی که حرکت تند و تیز و با سرعت دارد.

[18]. کان: منبع، کان سَوال: منبع سؤال

[19]. آچه: مادر

[20].  قصه‌یک: یک در انتهای قصه نشانه‌ی تحبیب است.

[21]. یو: به معنای «واو»، گربه یو موش: گربه و موش.

[22]. زرگوش: خرگوش

[23]. عیار: چابک، ناقلا، غارتگر

[24]. باب: نغز، خوب، دلچسب

[25]. زاچه: عروسک

[26].  کُلچه: کلوچه

[27]. ملّه: زرد کم‎رنگ؛ ملّه‌مو: موبور

[28].  ساز: خوب. افسانه‌ی جدا، ساز: افسانه‌هایی که هرکدام‌شان جداجدا نغز و خوب هستند.

[29]. تلیویزار: تلویزیون

[30]. دادر: برادر کوچک

[31]. عکّه: زاغ

[32]. ازارسرخک: (شلوارسرخک)، دارکوب

[33]. مینه: مرغ مینا

[34]. اکا: برادر بزرگ‌تر

[35]. دینه: دیروز

[36]. ثانی: بعد، پس از آن

[37]. بابا: پدربزرگ

[38]. هلّاس زدن: جست‎وخیز، جفتک‎پرانی، جهیدن

[39]. اَکّاس: اَو ـ اَو، پارس سگ

[40]. طوی: جشن عروسی

[41]. جوره: دوست، رفیق

[42]. ابروکشی: عصبانیت

[43]. دسترخوان: سفره

نویسنده:
ویراستار:
مریم عبدالرزاق
پدیدآورندگان:
Submitted by editor69 on