روزی بود، روزی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. نوازندهای بود که از دار دنیا یک سرنا و یک دهل و یک آسیادستی داشت. وقتی مُرد برای سه پسرش به غیر از اینها هیچی باقی نگذاشت. بعد از چند وقت پسران نشستند و ارث پدر را بین خودشان تقسیم کردند: آسیادستی رسید به پسر کوچک، سرنا سهم وسطی شد و دهل رسید به پسر بزرگتر و ...
قصههای عامیانه هزار راه برای از پس زندگی برآمدن نشان میدهند که یکی از آنها هم به کارانداختن فکر و استفاده از فرصت میباشد و در این صورت است که میشود حتی با وسایل سادهای مثل سرنا و دهل و آسیادستی از فقر رها شد، چنانچه سه پسر این نوازنده کردند. همراهی متن فارسی و لری موجب آشنایی مخاطب با زبان لری میشود. اطلاعات پایان کتاب در مورد داستان لرستان و قصهای جذاب و پرماجرا میتواند کلاس درس جغرافیای استانها را متنوع و غنی کند.