چالش هزاره سوم، اختراع دوباره آموزش است. اگر آموزش و مفهوم آن به شکوفایی یادگیری نیانجامد، بهروشنی باید گفت که ماندگار نیز نخواهد بود. فروپاشی مرزهای آموزش رسمی، فرصتهای هیجانانگیزی ایجاد میکند. در هر بخشی که فعّال هستیم، چرخشی انجام میشود، فراگیران در حال هدایت هستند و روشهای قدیمی یادگیری که عادت شده یا مربوط به بزرگترها بود، در حال واژگونی است.
دیدن افراد جوان در کنار فناوری، تجربه نگرانکنندهای است. آنها با آشنایی، بدون تفکر و بدون گزافهگویی یا افزایش تنشِ گروههای سنی دیگر، از فناوری بهره میبرند. آنها بهخوبی میدانند که دنبال چه چیزی هستند و در جستوجوی دانشاند، خواه به شکل متن، خواه به شکل تصویری ساکن یا متحرک. بیشترین ارجاع در آمریکا مربوط به چیزی است که سواد رسانهای نامیده میشود، و درباره همه رسانهها کاربرد دارد، میتواند متنها، تصویرها و تصویرهای متحرک را بخواند و تضمینکننده درکی توانگرانه و طبیعی از راه خوانشِ تصاویر و متن است.
اقتدار فناوری جدید به این دلیل است که سرشت آشفته و طبیعی یادگیری و تفکر را بازتاب میدهد. شاید خوانندگان این نوشته، بدون تفکر، واژهها را پردازش کنند. در این نوشتار، از ابتدا آغاز نکردم، بلکه از پایان شروع کردم؛ بعد از آن، آغاز به بافتن، بریدن و چسباندن و نقطهزنی کردم، مانند یک نقاش یا هنرمندی که ذهن انسان را بازتاب میدهد؛ جایی که تفکر، غیرخطی درگیر میشود و پیش میرود.
آنچه من از یک کودک نشسته روبهروی رایانه میبینم، پیوستگی میان کارکرد ذهن آزاد و جوان او و درهمی عظیم اینترنت و لینکهای داغ، پایگاههای دادههای مرتبط و دادهکاوی بنبست، کشفها و چیزهایی است که هنوز درک نشدهاند.
برخی گمان میکنند این گفتهها، بیپروایی یک کتابدار حرفهای است که دربارهٔ آیندهٔ آموزش نظر میدهد؛ اما من ادعا میکنم که کتابدارها همیشه درگیر آموزش بودهاند. آنها آموزش را برای همهٔ کسانی که سن بالاتری برای دسترسی به معلم دارند، تسهیل میکنند و برای کودکان زیر پنج سال، مانند دانشگاه عمل میکنند. همچنین فرصتی برای یادگیری خودمحور در محل فراهم میکنند. کودکان دربارهٔ استفاده از کتابخانه زیاد حرف نمیزنند، این مورد استثنا، نشانهای ندارد و بخشی از زندگی روزانه و پایهای آنها است. شواهد نزد ما نشان میدهد که استفاده از کتابخانه در ۱۰ سال گذشته، ۲۰ درصد افزایش یافته است و اکنون ۲۸ درصد از دادوستدهای کتابخانهای را دربرمیگیرد.
«کتابخانه اسکس»، در تابستان سال ۱۹۹۹، بیشترین مطالعه تابستانی را از آن خود کرد و شمار کودکان شرکتکننده در شهر، دو برابر شد. ۳۰هزار و ۶۰۰ کودک دو تا دوازده سال، با کارکنان کتابخانه دربارهٔ ۱۲۰هزار کتاب گفتوگو کردند و لذّت بردند. آنها آزادی انتخاب، مشارکت و یادگیری داشتند، زیرا برایشان سرگرمکننده، جالب و امیدوارانه است.
پژوهشها نشان میدهد که از نظر ۸۶ درصد از آموزگاران، کتابخوانیهای گسترده تابستانی تأثیر چشمگیری بر پایداری یا افزایش سطح سواد کودکان داشته است. کتابخانه محلی است که پدران و مادران یا پرستارانی که از مدرسه روی برگرداندهاند یا به روش مدرسه اطمینانی ندارند، دربارهٔ مشکلات خواندن و چگونگی کمک به فرزندشان برای یادگیری میپرسند. اطمینان داشته باشید فقط کودکانی که اعتماد بهنفس در خواندن دارند و موفق هستند، از کتابخانه استفاده نمیکنند. فضا، شیوه، تنوع کاربرد، نوع قوانین (گمنامی)، بهشّدت برای همه جذّاب است و از مرزهای اجتماعی - اقتصادی گذر میکند.
هنگامی که سرویس کتابخانه عمومی «online@leeds» راهاندازی شد، آموزگاران میپرسیدند که چرا مراکزی با کتابداران برای انجام دادن تکالیف هم در مدرسه و هم درکتابخانه لازم است. شواهدی از استفاده منظم کودکان در اجتماعشان در دست بود، اما باور آن برای برخی از افراد دشوار بود که بسیاری از کودکان، از مدارس گوناگون، در کتابخانهٔ محله خود، مکان امنی پیدا میکردند. دستیابی به هدفهای سالانه در سه ماه اوّل پروژه، موجب تعجب کسانی شد که هنور در اینباره شک داشتند. همهٔ ما دیدگاهی جزئی به دنیای کودکان داریم. مشارکت با آنها، اطمینان و محیطی یکپارچه برای یادگیری ایجاد میکند.
«گروه کتابداران جوان» در سال ۱۹۹۲، گردهمایی با عنوانی که برای این نوشته انتخاب کردم، «مهارتهای زندگی: مفهوم و ارزشگذاری نو برای سوادآموزی»، برگزار کردند. این گردهمایی انواع سواد را دربرمیگرفت: شنیداری، رایانهای، محتوای آموزش رسانهای، نیازهای کودکان ناتوان و چندفرهنگی. در بازخورد دستاوردهای این گردهمایی، امروزه طنینهای زیادی ایجاد شده است. بنیاد سرویس کتابخانه برای کودکان زیر پنج سال، هنگامی که دانههای سواد کاشته میشود، با ابتکار عمل برنامهٔ هدیه کتاب در سراسر کشور برپا میشود. کتاب و خواندن مخصوص کودکان است. سواد نوعی توانایی است، نه یک پایان بهخودی خود. تجربهها در پایینترین سن، انگیزه و آرزوی بهدست آوردن، تمرین و حفظ این مهارت کلیدی را در زندگی پرورش میدهد. به باور برخی متخصصان، ۵۰ درصد از یادگیری بالقوه کودک، پیش از پنج سالگی پرورش مییابد.
طرح راهبردی سواد ملی و ساعت سوادآموزی، در بسیاری از پدرها و مادرهای نگران، امیدواری پدید آورده است. موضوعی که هم در رسانه و هم در ذهن آنها بود. برای پدرها و مادرها اهمیّت داشت که در فرصتهای زندگیشان، هرچه بود، فرزندانشان آغاز بهتری در موقعیتهای آموزشی داشته باشند. کتابخانه برخلاف نمود فیزیکی آن، هرگز دربارهٔ کتاب نبوده، بلکه همیشه دربارهٔ تجربههای خواندن و تأثیر آن است. خواننده جوان کتابخانه، بهتر از هر کتابدار، اصول را بازگو میکند، هنگامی که میگوید: «کتابخانهٔ من مثل فانوس دریایی است، ذهنم را روشن میکند و...».
و در پی این آزادی، با لذّت و اکتشاف در صفحههای صمیمی کتاب، در زندگی و سکوت طولانی نویسندگان و تصویرگران، همهٔ ما چیزی ملموس و مجازی را تجربه میکنیم؛ ارتباط و شناختی فراتر از چارچوب واقعیت. ارتباط برقرار میکنیم و در جستوجوی فهمیدن و درک شدن هستیم. «مایکل روبرتز» (۱۹۹۷) در رمان خود[1] این نیاز بنیادی و درست انسان را نیاز واقعی و نوعی گرسنگی توصیف میکند. اما این نیاز، تنها با ادبیات تخیلی تغذیه نمیشود، خوانندگان با خود فکری بکر، واقعیتها و دستهای از فرضیات را به تجربهٔ خواندن میآورند. کتاب بدون خواننده کامل نیست؛ چرا هنگامی که تجربههای خواندن خود را تقسیم میکنیم، واکنشهای گوناگون و متفاوتی نشان میدهیم؟ ما بخشهایی از خودمان را میان ورقهای کتابها رها میکنیم و خودمان را و موقعیّت و مکانهای درک و رشدمان را آشکار میکنیم.
چرا استفاده از کتابخانه رو به پیشرفت و بالندگی است؟ آیا به این دلیل که آموزش رسمی با شکستهایی روبهرو شده است؟ در مواردی پاسخ مثبت است. موانع بهدست آوردن موفقیّت آموزشی و روند محدود در موفقیّت، به این معنا است که سرخوردگی اوّلیه؛ به بیزاری میانجامد. اما این تنها پاسخ نیست. کسانی دیگر، کتابخانه را مکانی آزاد میدانند و فراتر از برنامهٔ محدود آموزشی ملّی، در آنجا جستوجو میکنند و میخوانند. مکان و فضایی که بهدور از داوری است. جایی که برای گذراندن زمان، و بررسی مشکلات و موارد مختلف انتخاب میشود. محلی که در آن گستردگی و عمق آموختههایمان را افزایش و موفقیّتهای آموزشی خود را گسترش میدهیم.
ویژگی خاص کتابخانه بهعلت توانایی در تنوع مفاهیم و ارزشگذاریهای آن است. کتابخانه تنها در یک کارکرد محدود نمیشود، بلکه یک «کورنوکوپیا» (منبع گسترده) از هدفها را برای کسان متفاوت دربردارد.
ویژگی دیگر کتابخانه در پیوند با ترکیبهایی است که پدید میآورد. افراد واقعیت را با افسانه، و شعر را با زندگینامه میخوانند، و این انتخابها از آنها رابطی توانمند برای پیوستن به یادگیری پدید میآورد. باید از بحث کتاب در برابر فناوری فراتر برویم، این گفتوگویی ملالآور و تاریخ گذشته است، باید به معانی و ارزشگذاری تجربه خواندن بازگردیم، چه به شکل صفحهٔ کتاب یا صفحه دیجیتال، چه تصویر یا متن.
در ژوئیه ۱۹۹۷ (تیرماه ۱۳۷۶ ش.)، کمیسیون کتابخانه و اطلاعات، گزارشی خلاقانه با نام «کتابخانه جدید: شبکه ارتباطی افراد» چاپ و منتشر کرد. این گزارش به چند دلیل اهمیّت داشت، بهویژه که راهکارهایی برای مشارکت کشور در یادگیری، با نگاهی به محتویات، اتصال و توانشهای مورد نیاز در ترجمهٔ مفهوم و ارزشگذاریهای کتابخانه در عصر الکترونیک، به دولت ارائه میکرد. تصویر درک پذیری دارد. کتابخانهای عمومی که برای یادگیری به «شبکه جهانی» پیوند دارد. سرویسی که همزمان در دنیای مجازی و واقعی کار میکند و با لمس انسان، فناوری را ارائه میدهد. این نقشهٔ پیشساختهای از پیشرفت کتابخانه است که بر زندگی و فرصت همهٔ افراد تأثیر میگذارد. لحظهای فکر کنید که این سرویس در محل کار و زندگیتان چه مفهومی دارد؟ فرصت است یا تهدید؟ کارکنان کتابخانه نیز (با سرمایه فرصتهای جدید) آموزش داده میشوند. سرمایهای با این هدف که همه افراد در بهرهمندی از فناوری اطلاعات و ارتباطها توانمند شوند و اعتماد بهنفس پیدا کنند. همچنین افراد متخصصی مانند مدیران فناوری اطلاعات و ارتباطها، مرورگران و آموزشدهندگانی با آموزش پیشرفته وجود دارند. فرصتی واقعی برای فراگیر که آموزش و حرفه کتابخانه را درهم آمیزد، آموزشدهندگانی ویژه که تسهیلگر یادگیری شدهاند و با داشتن فاصله، در دسترس همه افراد هستند.
با خود فکر میکنید که مانند داستان «داود و گُلیات»[2] است؛ آموزش رسمی گسترده در برابر کتابخانه عمومی محدود. اما میدانید که در این داستان چه اتفاقی افتاد! فقط به این دلیل که کتابخانهها و مدارس از ۱۵۰ سال پیش وجود داشتهاند، حق مسلمی را برای ماندگاری آنها به شکل موجود، ایجاد نمیکند. این دو حوزه به یکدیگر نیاز دارند. کودکان بخش کوچکی از زندگیشان را در مدرسه میگذرانند تا به هدفهای آموزشی که آشکارا و بادقت از سوی دولت برنامهریزی شده، دست یابند؛ نیازی برای ایجاد دورنمایی تکمیلی و نه متضاد، در دو سوی آموزش رسمی و اندیشهای نو دربارهٔ یادگیری احساس میشود. کودکان در مدرسه به اجبار میآموزند، ولی در کتابخانه چون میخواهند، میآموزند. انگیزه برای دانستن، شناخت و لذّت، انگیزه اصلی سوادآموزی است.
این نوشته با بحث دربارهٔ این موضوع آغاز شد که آنچه دربارهاش میگوییم سواد رسانهای جدید است. این نوعی تهدید است و محدودیتهای صفحات بعدی را آشکار میکند. در این قالب، کودکان تصویرها را میخوانند. اگر تصویرها را نخوانید، چیزی دربارهٔ روباه در کتاب «پیادهروی رُزی»[3] نمیدانید. مانند بسیاری از کتابهای تصویری، در این کتاب نیز تجربه کلّی، درهمآمیخته و بسیار رضایتبخش است. همچنین برای بسیاری از کودکان نوعی رهایی بهشمار میآید، زیرا اولیای منتقد مدرسه در محیطی چندرسانهای شرکت میکنند.
آیا تهدیدی که احساس میکنیم به این دلیل نیست که هنگام هدایت فراگیر، آشکار نیست اقتدار دست کیست؟ از نظر «استفن هپل»، آموزگار در آینده تسهیلکننده یادگیری است و برای سفر آموزش، جعبه ابزار فراهم میکند. جعبه ابزاری از مهارتها که در این سفر بههمراه نشانههای پیشرفت و ترقی، بهکار میرود. در اینباره نوعی همگرایی واقعی در هدف وجود دارد. دغدغه کتابداران فراهم کردن اطلاعات برای افراد بوده است تا خودشان گزینش و داوری کنند، نوعی آموزش با برخورد اندک. متبحر در بررسی اطلاعات و ارائه گزینه، کاملاً بیطرف، با خُلقوخویی ملایم و مهارتهای میانفردی، و رویهمرفته، به سود فراگیر. برای یادگیری واقعی، مشارکتهای نو لازم است، نه به شکل رقابت، بلکه ارتباطی و مکمل.
آموزگاران دیگر حق مسلم ندارند که آموزش را کنترل کنند، زیرا خودِ فراگیر مسئول است و انتخاب میکند. یادگیری گزینشی و ترکیبی در سده بیستویک، فاصله کسانی را که روزانه از کتاب و فناوری در خانه بهره میبرند و آنهایی که این کار را انجام نمیدهند، افزایش میدهد. کتابخانه مشکل نیست، راهکار است، اگر همه در ارتباط بُرد - بُرد کار نکنیم. تهدیدی که احساس میشود، اینجاست که یادگیری آسیبپذیر، موفقیت همه ما را نقش بر آب میکند.
برنامه کار، تبدیل اطلاعات به دانش است با این امید که به شناخت، بردباری و رضایت همه بیانجامد. خطر اینجاست که نسل آینده در جهان مجازی، بسیار کارامدتر از جهان واقعی عمل میکند. در پیلهٔ اتاق خواب، در هر جایی از کشور، برخلاف زندگی واقعی، جهان مجازی را دارند و اگر این جهان از مهار بیرون رفت، آن را میتوانند کنار بگذارند. دسترسی و تبحر در رایانه نشانی از جایگاه و موفقیّت است. طبقه اجتماعی جدیدی در حال ظهور است که چنین تعریف میشود: آیا فرد بهآسانی به چرخشی که در پَس صفحهها بسته است، دسترسی دارد یا نه؟ جایی که ارتباط با مکاننمای چشمکزن مفهومی بیش از ارتباط با افراد دارد.
این چرخشی تلخ و شیرین بههمراه شگفتی و گرفتاری است. با این امید که هنگامی که به نیمه دوم سده گذشته نگاه میکنیم فرصت ارتباط، تأثیر بر یکدیگر، ایجاد تفاوت واقعی در زندگی و تفکر مشارکتی را از دست نداده باشیم.
سرویسهای کتابخانه در سراسر کشور برای آینده آماده میشوند، نهتنها برای افزایش مهارت در بهکارگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات، بلکه برای مواردی که پیش از این، آنها را نداشتند، مانند افزایش تبحر در آموزش، یادگیری همیشگی و خلاقیت، متخصصان کودک، متخصصان یادگیری، طراحان اطلاعات و اجرای نقش مشوقان مطالعه و یادگیری بیشتر برای کارکنان اصلی، نیز آماده میشوند. کتابدار بودن هرگز مانند گذشته نخواهد بود با هیجان، انرژی و اشتیاقی که در میان خیلی از افراد وجود داشت. کتابخانههای عمومی از نظر الکتریکی مجهز میشوند، نه برای اینکه جالب یا شیک است، بلکه چون میدانند با فناوری چه کنند، و این در تنظیم و بررسی اطلاعات و تصور دوره الکترونیک مؤثر است، زیرا آنها در همین دوران قرار دارند. بیگمان نقش کتابخانه در هر دو دوره یکسان است: رابطینی مقتدر برای یادگیری و درک مطالب در محیطی که بهطور فزاینده، ترکیبی و پیچیده است.
در پژوهش برای این نوشته، به این نتیجه رسیدم که اگرچه پوشش الکترونیکی بیشتر در کشورهای دیگر، بهویژه سنگاپور و آمریکا، در دوره اطلاعات وجود دارد، در حقیقت پژوهشهای کمتری دربارهٔ تدارکات فناوری اطلاعات و ارتباطات و مدیریت آن برای کودکان در کتابخانههای عمومی انجام میشود (دنهام و دیگران، ۱۹۹۷). میدانم که رشد کنونی آنچنان پرشتاب رخ میدهد که ارزیابی موثق هنوز در جای خودش نیست، اما لازم است که چنین باشد.
وبسایتهایی نیز از نوع تخیلی و از نوعی که افراد شرکتکننده محتوا را فراهم میکنند، رو به افزایش است، مانند دنیای مجازی داستانهای وب تا «کافههای افسانهای»[4] برای نوجوانان نابینا که موارد جذاب و روزآمد را ارائه میکنند. در اسکس، لوحهای فشرده برای تمرین در خانه در همه هفتادوچهار کتابخانه وجود دارد. شبکه کتابخانهای جدید، ۱۰ اتصال اینترنتی در کتابخانههای کوچک و ۴۰ اتصال در نوع متوسط و بزرگتر دارد که همه برای یادگیری به شبکه ملّی متصل شدهاند. کلوپهای تکالیف بهطور فزاینده و موفقیتآمیزی در کتابخانهها برقرار شده است، اگرچه دستورالعملهای NOF[5] (سرمایهگذاری در فرصتهای نو) مراحل را پیچیده کرده. کتابخانههای عمومی برای همکاری با مدارس محلی، مشکلی ندارند، اما به دلیل نبود اندیشهای آیندهنگر در شناخت آنها در جایگاه مکانهایی مشخص برای یادگیری بیرون از ساعت درسی مدرسه و قابل استفاده در پایان هفته و در طول تعطیلات مدرسه، دچار ناکامی شدهاند.
از جنبههای هیجانانگیز فناوری این است که احترام و تأییدی نیز برای دیگر سوادها میتواند بهدست آورد، بهویژه برای سُنت داستانگویی شفاهی که ارزش آن در ایجاد ارتباط، کمتر از گونهٔ نوشتاری نیست. دیدگاه «دزموند اسپیرز»، که ناشنوایی شدیدی داشت، احساسات بسیاری از افراد را بازگو میکند: «اگر صحبت نتوانید بکنید، فرد باسوادی بهشمار نمیآیید». من بینامی و مساوات اینترنت را دوست دارم، هیچکس از راه ایمیل متوجه نمیشود که تو ناشنوا هستی؛ بهراستی که این موضوع برای بسیاری نوعی رهایی است.
سرانجام این که سوادآموزی بهدرستی با اقتدار پیوند دارد و با هویت فرد درآمیخته است. لحظه مهمی است، هرگز چنین پتانسیلی برای تأثیر رهاییبخش سوادآموزی و توان تهدید آن برای کسانی که فاقد آستانه (حداقل) سواد هستند، وجود نداشته است. کتابخانهها آشکارا در ایجاد انگیزه برای مطالعه و ادامهٔ تمرین مهارتهای سوادآموزی، به کمک انواع رسانه، تمرکز میکنند.
منابع
- Barker, K. and Lonsdale, R. (eds) (۱۹۹۲) 'Skills for life? The meaning and value of literacy', London: Graham Taylor, Proceedings of the Youth Libraries Group Conference, September ۱۹۹۲. Denham, D., Nankivell, C. and Elkin, J. (۱۹۹۷) Children and IT in public libraries: a research
- project, Birmingham: UCE. Hutchins, P. (۱۹۶۸) Rosie's Walk, London: The Bodley Head. Library and Information Commission (۱۹۹۷) New Library: The People's Network, London:
- LIC. Library and Information Commission (۱۹۹۸) Building the New Library Network, London:
- LIC. Roberts, M. (۱۹۹۷) Impossible Saints, London: Little Brown. Taylor, G. (۱۹۹۳) Youth Library Review, Spring ۱۹۹۷: ۲۰-۹.
[1] Impossible Saint
[2]David and Goliath
در ترجمه داود و جلیات آمده. https://www.jw.org/fa/کتابخانه/کتابها/bible-stories/بخش-۴-از-اولین-پادشاه-اسرائیل-تا-اسارت-در-بابل/داستان-۵۸-داوود-و-جلیات/
جلیات سربازی غولپیکر فلسطینی است (با سه متر قد) که داود با فلاخنش او را میکُشد.
[3] Rosie 's Walk
نوشته و تصویرگر «پت هچینز». این کتاب را «طاهره آدینهپور» با نام «خانم حنا به گردش میرود» ترجمه و انتشارات علمی و فرهنگی، در سال ۱۳۸۳ منتشر کرده است.
[4] singularly zany Fiction Cafe for blind teenagers
[5] NOF: National Opportunities Fund