قلبی بزرگ که به کودکان ناشنوا روح تازه بخشید!

 جبار باغچه بان و نخستین دانش آموزان آموزشگاه ناشنوایانش. هنگامی که باغچه بان در سال ۱۳۰۵، اعلام کرد که می خواهد کلاسی برای آموزش کر و لال ها تاسیس کند، در تبریز غوغایی به پا شد. 

غوغایی که نه از سر شور و خوشحالی،‌بلکه از سر ناباوری بود. بسیاری به او تهمت دروغگویی و شیادی زدند و گفتند که این کار ناممکن است. اما، باغچه بان پایداری کرد و کار خود را با سه دانش آموز آغاز کرد. پس از شش ماه، از دانش آموزان ناشنوا،‌ در حضور فرهنگیان و دانشمندان تبریز و خارجی ها و اعضای سفارتخانه ها، امتحانی گرفته شد. کودکان برای مردم درس خواندند و دیکته نوشتند. امتحان با موفقیت برگزار شد. آموزگار بزرگ پس از مهاجرت به تهران، در اوج ناداری و بی یاوری، کار آموزش به ناشنوایان را در سال ۱۳۱۲  با یک دانش آموز ادامه داد. دختری به نام صوفیا لبنان که با کوشش باغچه بان موفق شد به عنوان نخستین دختر ناشنوای ایرانی تصدیق کلاس ششم را به دست آورد. دبستان کر و لال های باغچه بان نخستین آموزشگاه  ناشنوایان در ایران بود. با دشواری و کوشش بسیار، آموزگار بزرگ موفق شد دبستان کوچک و بی امکانات خود را به آموزشگاهی بزرگ با آموزگارانی آموزش دیده و ماهر ودانش آموزان بسیار تبدیل کند. تلاشی که همه برای سود رساندن به کودکان ناشنوا بود و سختی، بیماری، ناداری و رنج بسیار برای این کوشنده راه بهروزی در پی داشت. 

نامه سپاس صوفیا لبنان، نخستین دانش آموز ناشنوای باغجه بان در تهران، پس از دریافت تصدیق کلاس ششم:

"پس از عرض سلام، با کمال احترام معروض می دارم امروز به دبستان رفته،‌تصدیق شش کلاسه خود را گرفتم. وقتی به منزل آوردم، پدر و مادرم و همه اهل خانه بی نهایت خوشحال شدند. و به من تبریک گفتند. پس من هم به فکر افتادم که از زحمت های شما که هشت سال تحمل کردید و زبان مرا باز کردید و خواندن و نوشتن، جغرافی و تاریخ را به من یاد دادید و باعث شدید که به این مرتبه برسم و در چنین روز که خود را از بلای لالی رها شده است می دانم، یک بار دیگر تشکر و امتنان قلبی خود را تقدیم دارم. البته تا زنده هستم این بخشش بزرگ و محبت های پدرانه شما را فراموش نخواهم کرد."

برگرفته از کتاب روشنگر تاریکی ها، عکس از ایرانک

 

Submitted by admin on