انجمن دوستداران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان، تابستان ۱۳۸۸ میزبان دانش آموزان کلاس های پنجم دبستان و اول و دوم راهنمایی در کلاس های شاهنامه خوانی بود.
این کلاس ها به سرپرستی نهضت قریشی نژاد و با هدف روخوانی و درک مفاهیم ادبی و واژگان، برای یادگیری زبان فارسی و نیز تحکیم هویت ملی، با روشی دلچسب و برانگیزاننده برگزار شد تا خواندن کتاب و شرح معانی آن، سبب کسالت شرکت کنندگان نشود.
با هم یکی دیگر از تجربه های این مروج خلاق ادبیات کودکان و نوجوانان را می خوانیم:
- بخش "جنگ مازندران" برای بلند خوانی انتخاب شد: عزم کاووس شاه برای گرفتن مازندران، هفت خان رستم (خان اول، دوم، سوم،... هفتم) و جنگ با شاه مازندران. در هر بخش یا هر خان، نخست گرداننده برنامه، داستان را نقالی می کرد و می کوشید باشور و حال بیشتر بخشیدن به داستان ، انگیزه روخوانی را در دانش آموزان ایجاد کند.
- پس از نقالی، در حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه شرکت کنندگان، داستان را می خواندند. در شروع کار روخوانی برای آن ها دشوار بود. نخست، گرداننده کلاس روخوانی می کرد و با تغییر و بالا و پایین بردن لحن و صدا می کوشید فضای داستان را برای آن ها هیجان انگیزتر کند. برای نمونه، قسمتی را که رامشگر در حضور کاووس می خواند ،به آواز می خواند (که مازندران شهر ما یاد باد...).سپس از نوجوانان می خواست روخوانی کنند. آن ها هم سعی می کردند در خواندن لحنی هیجان انگیز و برانگیزاننده داشته باشند.
- وقتی روخوانی آن بخش به پایان می رسید، شرکت کنندگان به دو گروه تقسیم می شدند. به هر گروه ۱۰- ۱۵ دقیقه فرصت کار داده می شد. یک گروه باید برای نقالی داستان و گروه دیگر برای اجرای آن نمایش با ماسک آماده می شدند.
- گروهی که وظیفه نقالی را به عهده داشت، نقل می گفت و گروه نمایش، نمایش را اجرا می کرد. در جلسه بعد، گروهی که نقالی کرده بود، نمایش را اجرا می کرد و گروه نمایش، نقالی می کرد.
نقالی داستان از سوی نوجوانان، سبب توانمندی آن ها در سخن گفتن و انتقال مطالب به دیگران می شد و اجرای نمایش در آن ها شور و نشاط برمی انگیخت، مهارت سازماندهی و بازی را در آن ها پرورش می داد و به بروز خلاقیت های شان کمک می کرد.
همزمان، داستان "هفت خان رستم" در کلاس کودکان قصه گویی می شد. گاهی با همکاری مربی، کودکان به تماشای نقالی نوجوانان یا برگزار کننده کلاس می آمدند. نوجوانان که به خوبی شخصیت ها و رخدادهای داستان را به خاطر داشتند و بیان می کردند، بیشتر برای ادامه کار تشویق می شدند.
در یک نشست، کودکان و نوجوانان به گروه های دو نفری تقسیم شدند. گل در اختیار آن ها گذاشته شد و قرارشد هر گروه، یکی از خان های رستم را بسازد و مجسم کند. گفت وگوهای سازندگان بسیار جالب بود که برای ساختن بخش مربوط به خود، مطالب کتاب را به یاد یکدیگر می آوردند. در نشست بعد که کارشان خشک شده بود، با گواش آن چه را ساخته بودند، رنگ کردند. ین کار هم برای و نوجوانان و هم برای کودکان جالب و شادی بخش بود.
داستان جنگ مازندران، از سوی برگزارکننده کلاس به صورت نمایشنامه خلاصه شد. در آخرین جلسه نقش هر کس به شعر، به شکل کوتاه شده روی کاغذ نوشته و در اختیارش گذاشته شد. شعرهایی هم که راوی باید می خواند، به او داده شد.
شرکت کنندگان باید نمایشنامه خوانی می کردند. این کار هم برای آموزش بهتر خواندن و بالا بردن توان سخنوری آن ها و هم برای لذت بردن از شاهنامه خوانی بسیار سودمند بود. در پایان دوره، شرکت کنندگان با این بخش از شاهنامه آشنا شده بودند، داستان آن را خوب می دانستند، برای شخصیت هایش ماسک سازی کرده بودند، درباره مطالب و آداب و رسوم زمانه داستان، مثل اینکه چرا در جنگ، جنگاوران باید نخست خودشان را معرفی می کردند، چرا رستم شمشیر به دست می خوابید یا پایبندی رستم به قولی که به اولاد داده بود و... گفت وگو کرده بودند وآشکارا در روخوانی نیز توانمند شده بودند.