معرفی کتاب های مناسب برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا
در این صفحه کتاب های مناسب برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا معرفی شدهاند.
نوجوانان در این سن احساس استقلال بیشتری دارند و با توجه به ویژگیهای دوران بلوغ، ممکن است دچار سرکشی یا تضاد با خانواده شوند. دوران گذر از کودکی به بزرگسالی با بحرانهایی همراه است که لازم است در این دوره با شکیبایی در کنار فرزندمان بمانیم.
خواندن کتابهایی که به ویژگیهای دورهی بلوغ میپردازند، برای نوجوانان بسیار اهمیت دارد. پیدا کردن هویت، استقلال فردی، کسب اعتماد به نفس و تقویت مهارتهای حل مساله و رویارویی با مشکلات زندگی، از موضوعاتی هستند که برای این سن توصیه میشوند.
در مقالهای در وبسایت هدهد نیز، 19 تا از بهترین کتابهای نوجوانان را به شما پیشنهاد دادهایم که میتوانید تهیه کنید. توصیه میکنیم حتماً به این مقاله سر بزنید.
در کتاب «به پروژه خلاقیت خوش آمدید» کلبی شارپ از بیش از چهل نویسنده و تصویرگر کتاب کودک خواست تا ایده اولیه یک داستان را برای هم بفرستند. این ایدههای اولیه شامل چیزهایی است مانند: عکس، نقاشی، شعر، نثر، یا هر چیزی که بشود با آن رؤیاپردازی کرد. بعد از اینکه هر کدام از آنها این ایدههای اولیه را گرفتند، آن را تبدیل به پروژههای خلاقانهای کردند که دوست داشتند. و حاصلش شد این کتاب خاص.
چهارشنبه, ۲۸ مهر
«دختری به نام لاکپشت» داستان دختر یازده سالهای به نام لاکپشت است که مجبور میشود از مادرش جدا شود و پیش بستگانش زندگی کند. داستان چالشهای زندگی لاکپشت و چگونگی غلبهاش بر آنها را روایت میکند.
چهارشنبه, ۲۴ شهریور
کتاب «تغییرات آب و هوای کرهی زمین: افزایش کربندیاکسید» یک کتاب علمی اطلاعاتی برای آشنایی نوجوانان با تغییرات اقلیمی، عوامل موثر بر آن و راههای کنترل آن است.
یکشنبه, ۲۱ شهریور
کتاب «ردپای کربن ما: کاهش گازهای گلخانهای» یک کتاب علمی اطلاعاتی برای آشنایی نوجوانان با انرژی ردپای کربن و راههای کوچک کردن آن است.
پنجشنبه, ۱۸ شهریور
«پیونگ یانگ؛ سفری به کرهی شمالی» نخستین کتاب از مجموعهی چهارگانه سفرنامههای مصوری هستند که «گی دولیل»، انیماتور و کارتونیست کانادایی به تصویر کشیده است. این چهارگانه ماجراهای سفرهای «دولیل» به چهار کشور آسیایی کرهشمالی، فلسطین، میانمار و چین را با سادگی، صداقت و طنز روایت میکنند.
سه شنبه, ۱۶ شهریور
کتاب «زشتهای زیبا» از مجموعه کتاب «علوم ترسناک» کتابی علمی و طنزآلود درباره جانوران کوچکی است که اغلب از آنها میترسیم یا چندشمان میشود، مانند کرمها، مورچهها و عنکبوتها و در کتاب به آنها جانوران موذی گفته میشود.
یکشنبه, ۱۴ شهریور
لوته و لوییزه، دوقلوهایی هستندکه از وجود هم بیخبرند و در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند. لوییزه همراه پدرش که رهبر ارکستر و آهنگسازی مشهور است در دنیای پرهیاهو و مجلل هنرمندان در وین به سر میبرد و لوته با مادرش که سردبیر عکاسی یک مجله است، در مونیخ زندگی سادهای دارد.
دوشنبه, ۲۵ مرداد
کتاب «چارلی و آسانسور بزرگ شیشهای» دنبالهی کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» است. داستان کتاب درست از همان جایی آغاز میشود که کتاب قبلی به پایان رسیده بود؛ چارلی همراه پدر و مادرش و پدربزرگها و مادربزرگهای سالخوردهاش در آسانسور شیشهای و بزرگ آقای وانکا، صاحب کارخانهی شکلاتسازی، هستند.
یکشنبه, ۲۴ مرداد
«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستان دو پسر مهاجر از خراسان جنوبی است که کارگران کورهٔ آجرپزی هستند. «سبزعلی»، یکی از پسران، پایاش در میان خاک به چیزی تیز گرفته و زخمی شده و گرفتار بیماری مهلک کزاز شده است. «چمن»، پسر دیگر، میخواهد او را نجات دهد؛ اما از این بیماری خلاصی نیست. سبزعلی بیمار است و هذیان میگوید: «بیبی من رفتم توی کوزه شنا کنم. آنقدر به من نگو سوسک سیاه! ببین ماهی شدم!... نه مرا نیاندازید توی تنور!» چمن که میخواهد او را زنده نگه دارد، به یاد فیلمی میافتد که در تلویزیون دیدهاند: فیلمی دربارهی سفر به ماه: «مگر قرار نیست با هم به کره ماه برویم؟ فضانوردها را یادت رفته؟ کره ماه را چه؟ نگاهاش کن، از پنجره پیداست! آن سیاهیهای رویاش را ببین! آنجا آب و درخت است!» اما سبزعلی آرام نمیگیرد و مرتب تکرار میکند که میمیرد. او از مرگ میترسد: «من که مردم، زیر خاکام میکنید! مثل بابا غریب! چمن نگذار مارها گوشت تنام را بخورند!» چمن با تصویرهایی که از سفر به ماه برای سبرعلی میسازد، تلاش میکند او را تا سحر بیدار نگه دارد؛ زیرا گفتهاند سبزعلی، سحر را نخواهد دید و این درد، درمانی ندارد: «درماناش مرگ است!»
یکشنبه, ۱۰ مرداد
داوود پسر آرام و حرف گوشکنی است که هیچوقت از پدرش کتک نخورده است. همین موضوع بهانهای است تا برادران بازیگوشاش او را «نوکر بابا» صدا بزنند. زمانی که بستهی اسکناس پدر در چاه مستراح میافتد، این نام مستعار کابوس داوود میشود.
چهارشنبه, ۶ مرداد
کتاب «عروس دریایی» داستان مواجه دختری است به نام سوزی با مرگ بهترین دوستش. سوزی بهترین دوستش «فرنی» را از دست داده است. فرنی در دریا غرق شده، در حالی که همه میدانند بهترین شناگر مدرسه بوده است. سوزی نمیتواند این حادثه را بپذیرد.
یکشنبه, ۲ خرداد
داستان طنز «بدجنسها» درباره خانم و آقای بدجنس است. آنها خودشان و دیگران را آزار میدهند. تا اینکه میمونهایی که یک عمر گرفتارشان بودند با کمک پرندهها راهی پیدا میکنند تا از دستشان خلاص شوند.
یکشنبه, ۱۲ اردیبهشت
امروزه دیگر بسیاری از ایرانیان میدانند که نقش بز متحرک بر روی سفال شهر سوخته نشانهای از اولین پویا نماییهای جهان به شمار میآید. نقشهای ساده خطی، همانند نقش همین بز شهر سوخته برای کودکان جذابیت دارد و شبیه نقاشیهای اولیه خودشان است. نسلهای اولیه پویا نمایی هم از همین نقاشیها ساخته میشد. امروزه نرم افزارهای پیشرفتهای برای طراحی پویا نمایی وجود دارد که مورد استفاده و اقبال کودکان و نوجوانان واقع شده است.
چهارشنبه, ۸ اردیبهشت
«راز موتور سیکلت من» سرگذشت یک سال زندگی نویسنده است که آن را به صورت ماهانه نوشته است. این کتاب با بیانی ساده به جهان اطراف و یادآوری برخی خاطرههای او میپردازد.
سه شنبه, ۷ اردیبهشت
کتاب «اُلی عزیز» سه داستان را روایت میکند. داستان آُلی، برادر بزرگترش مات و قهرمان که یک پرستو است. «الی عزیز» داستانی است درباره تغییر، هدفهای بزرگ، تاوانهای سخت و تلاش برای ادامه دادن.
شنبه, ۲۱ فروردین
«آواره بیخورشید»، روایت مهاجرت و کوچ از کشوری به کشور دیگر بر اثر جنگ و ناامنی است. سالها است که مردم افغانستان درگیر جنگی فرسایشی هستند، چه با نیروهای متجاوز و چه با نیروهای واپسگرای داخلی مانند طالبان. دورهای از زندگی در افغانستان با تسلط طالبان همراه شد. دورهای سخت که مردم افغانستان بسیاری از چیزهایی که داشتند، از جمله میراث فرهنگی کهنشان مانند پیکرههای عظیم بودا در بامیان را از دست دادند. در دورهای که طالبان کم کم میرفتندبخش های اصلی افغانستان را در اختیار بگیرند، به منطقه بامیان رسیدند. داستان «آواره بیخورشید»، در چهار نقطه در جریان است، بامیان در روزگاری که طالبان روستا به روستا پیش میرفتند، در کابل، که دیگر آن را در اختیار گرفته بودند و در حومههای تهران و شهریار، و ورامین که مهاجران افغان به کارگری در زمینهای کشاورزی یا کارهای دیگر میپردازند. و البته مکان آخری که این داستان در آن بسته میشود، اردوگاه پناهندگان افغان در نزدیکی مرز خراسان و هرات است.
چهارشنبه, ۳ دی
کتاب «خانهی زیبای من» یک روز کاملاً معمولی در دره سانتابارباررا روایت میکند. پدر و مادر کری به مهمانی رفتهاند و قرار است کری هم به خانه دوستش اریکا برود. اما در مدت کوتاهی ماجرا شکل دیگری پیدا میکند و همه چیز دگرگون میشود. آتشی که از تپه شروع شده است به خانه کری سرایت میکند و آن را به تلی از خاکستر تبدیل میکند. خانواده غصه دارند و همه عصبانی، پرخاشگر و بیحوصله شدهاند. کری و مادرش به خانواده اریکا حسادت میکنند که خانهشان سالم مانده است. سرانجام کری در خلوت خود به رفتارها و صحبتهای دیگران فکر میکند و متوجه میشود، که از تغییر میترسد. او با کمک دوستانش هم خانه ویران را برای بازسازی آماده میکند و هم پدر و مادر ناامیدش را تشویق میکند خانه را دوباره بسازند و این راه حلی است در برابر حوادث مهیب و خانمانسوز و هر گونه تغییری.
چهارشنبه, ۲۶ آذر
«پدرِ اسلاگ» داستان ملاقات پسری به نام اسلاگ و پدرِ فوت شدهاش است. در یک روز بهاری، اسلاگ همراه دوستش دیوید تصمیم داشتند به مغازه قصابی بروند که اسلاگ پدرش را که مدتها پیش مرده بود روی نیمکت کنار پارک با کلاه و عصا میبیند. پدرش به قول خود عمل کرده و در بهار برگشته بود.
چهارشنبه, ۲۶ آذر
آنی ریچاردز در کتاب «چتر تابستان» عاشق این بود که با دوچرخه از بالای تپه سر بخورد و باد توی موهایش بپیچد، با دوستانش بازی کند و غذاهای مثل سوسیس بخورد. اما حالا هیچ کدام از این کارها را انجام نمیدهد. چرا؟ چون به نظرش خطرناک است. او به همین دلیل از بسیاری از چیزهایی که دوست دارد میگذرد تا در امان باشد. خیلیها سعی میکنند به او بگویند این همه مواظبت دلیلی ندارد، اما آنی نمیپذیرد. در مورد برادرش هم گفته بودند مشکلی وجود ندارد، اما از دنیا رفت.
چهارشنبه, ۹ مهر