کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان
داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آنها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیتهای بیرونی برداشتهایی شده است، ولی همهی این واقعیتها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیشدانستههای نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل میشود. داستانهای کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستانهای کاملاً تخیلی و فانتزیگونه باشد یا واقعی.
«ماه پری» داستانی است که در طولانیترین شب سال، شب یلدا، رخ میدهد. اما این حقیقت در انتهای داستان مشخص میشود.
چهارشنبه, ۲۰ تیر
بلبلهگوش، استخوان دوست دارد، عاشق استخوان است اما ماه تا ماه هم به آن نمیرسد. بلبلهگوش یک سگ است و دوست داشتن استخوان برای او خلاف ذاتش نیست. سگ برای کودکان جانوری آشناست. کودکان در هر شهر و روستایی آن را دیدهاند. جانوری که هم حیوان خانگی است و هم محافظ گله، هم رام و همراه انسان است، و هم گهگاه موجودی وحشی و خطرناک.
سه شنبه, ۲۲ آذر
«من و هیولای من» داستانی دربارهی حرف زدن از نگرانیهاست. اما چطور میشود دربارهی نگرانیها حرف زد؟ اصلاً چطور میشود نگرانیها را به موجودی ملموس تبدیل کرد تا در کلام بگنجد؟ نادیا حسین، نویسندهی کتاب، فکر اینجای ماجرا را کرده و با کمک ایلا بیلی، تصویرگر خوب کتابش، به نگرانی شکل و قیافه داده است. از دید پسرک داستان، «نگرانی» هیولایی بزرگ است که هرجا او میرود به دنبالش میآید. این هیولا همیشه بزرگ بوده؛ آنقدر بزرگ که قدِ پسرک فقط به شکم او میرسد! پسرک دوست دارد خوشحال باشد، برای همین دلش میخواهد مادر، پدر و حتی برادرش این هیولا را از او دور کنند؛ اما تا میخواهد دربارهی نگرانیهایش به آنها بگوید، هیولای بداخلاق توی کمد، پشت لباسهای روی بند یا زیر رختخوابها قایم میشود. واقعاً که موقعیت سخت و پیچیدهای است! به نظر شما چطور میشود از دست این هیولا خلاص شد؟
شنبه, ۵ شهریور
اگر بخواهیم دربارهی رمان «درازترین شب زندگی چارلی نون» به چند کلمهی کلیدی اشاره کنیم، آن کلمات عبارتاند از: «زمان»، «تعلیق»، «جنگ» و «دوستی».
سه شنبه, ۱ شهریور
شخصیت اصلی در مجموعهی «نوئمی» دختر کوچک هفت سال و نُهماههای است که داستانهای زیادی برای تعریف کردن دارد. پدر و مادر او شاغل هستند و دخترک بیشتر اوقاتش را در خانهی پرستارش، خانم لومباگو، در طبقهی بالا میگذراند. اما ماجرا اینجاست که خانم لومباگو و همسرش رازهای زیادی برای پنهان کردن دارند؛ رازهایی که پس از مرگ امیل یا همان آقای لومباگو، یکی یکی بر نوئمی آشکار میشود.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
رمان «موسیقی استخوان» داستانی فراواقع دربارهی بازگشت آدمی به بستر طبیعت و خویشتنِ خویش است. شخصیتهای اصلی داستان نوجوانانی با نامهای سیلویا و گابریلاند. سیلویا دخترکی خجالتی است که به اجبار مادرش از شهر و دوستانش دور شده و همراه با مادر به زادگاه کودکی او آمده است؛ منطقهای دور از داشتهها و دستاوردهای شهری و تا حدودی بکر. شخصیت دیگر پسرکی به نام گابریل است که پیش از اینها، همراه با پدر و برادر کوچکترش در این منطقه ساکن شدهاند. او، که پسرکی بسیار باهوش است، برعکس سیلویا، حضور در طبیعت بکر را به بودن در شلوغی شهر ترجیح میدهد. زیرا حضور در این منطقه به او اجازه میدهد که خودش باشد، بیآنکه نیازی به تقلید داشته باشد. گابریل نمیخواهد به دلیل تواناییها و هوش فوقالعادهاش به روباتی لبریز از اطلاعات بدل شود. او دوست دارد به جای فرو بردن سرش در دنیایی از اطلاعات، پسرکی آزاد و رها باشد که برای تجربه کردن اصالت قائل است.
شنبه, ۲۹ مرداد
کتاب تصویری مجموعهای بههمپیوسته و معنادار است. داستان، متن نوشتاری و تصویر در کنار یکدیگر روایت کتاب را پیش میبرند. «یپه در راه» از بهترین و زیباترین کتابهای تصویری کودک است. آسترهای کتاب، در ابتدا و انتها، تصویری از مسیر حرکت یپه را نشان میدهد. این مسیر که با نشانههای متنی همراه شده، هیجان خواندن کتاب را دوچندان میکند. در هنگام خواندن داستان، با بازگشت به آستر و دیدن آن، سفر پرچالش یپه را بهتر درک میکنیم.
سه شنبه, ۱۸ مرداد
من، مایکل، یک کارآگاهم؛ «کارآگاه زبل».
در ابتدای تمام جلدهای مجموعهی مصور «کارآگاه زبل» جملهای با همین مضمون آمده است. اما کار یک کارآگاه چیست؟ ذرهبین دست گرفتن، کلاه کارآگاهی سر گذاشتن یا حل کردن معما؟ احتمالاً شما هم مثل مایکل به گزینهی آخر رأی میدهید!
سه شنبه, ۱۱ مرداد
«حواسم به غریبهها هست» به کودکان یاد میدهد که چگونه موقعیتهای خطرناک را بشناسند و به چه کسانی اعتماد کرده یا از چه کسانی دوری کنند. این کتاب دربارهی خانواده و ارتباط سالم با دیگران است و به کودکان یاد میدهد که چگونه بدون ترس، اما با احتیاط با دیگران ارتباط بگیرند و از خطر بچهدزدها در امان باشند.
یکشنبه, ۲ مرداد
«اتاق دوستداشتنی من» داستان دختری بدون نام است که در اتاقاش خیالپردازیهای رنگین و شیرینی دارد؛ دختری که میتواند هر کودکی در هر جایی باشد.
شنبه, ۱ مرداد
«گرگ کوچولوی دانا» داستان گرگی است که زیاد کتاب میخواند و برای هیچکس و هیچچیز، جز خواندن، وقت نمیگذارد. او تمام وقت خود را صرف خواندن کتابهای بزرگ و کشف ستارههای جدید میکند. در ابتدای داستان، گرگ کوچولوی دانا مغرور و گوشهگیر است و جانورانی را که در همسایگیاش زندگی میکنند نادیده میگیرد. چون خیلی میداند، همه به او میگویند گرگ کوچولوی دانا و به همین سبب دوستاناش با پرسشهای بسیار به سراغاش میآیند، اما گرگ داستان ما هنوز میخواهد بخواند. او وقت ندارد به دوستاناش پاسخ دهد.
سه شنبه, ۲۸ تیر
«قصههای شیرین مغزدار» پنج داستان است که در پنج جلد جداگانه منتشر شده است. هر پنج داستان برگرفته از ادبیات کهن، افسانهها و ادبیات عامیانه هستند. علی اصغر سیدآبادی با تغییر در بدنهی روایت و رخداد مرکزی قصه، سه پایان، یا حدس، برای هر قصه نوشته است و در پایان کتاب از خواننده خواسته تا حدس خودش را بنویسد و بگوید. نویسنده با شریک کردن خواننده در داستان، تلاش کرده که او را به فکر کردن و پیدا کردن راهحل و چارهجویی هدایت کند.
چهارشنبه, ۲۲ تیر
اگر بفهمید شاگرد جدیدی که همین چند روز پیش روی نیمکت کلاس نشسته بود، الان تکهتکهشده توی یک چمدان بزرگ است چه احساسی پیدا میکنید؟! چشمانتان گرد شده و از وحشت به خودتان میلرزید؟ نترسید! نه، این یک داستان جنایی یا ترسناک نیست! فقط پای یک «پسر کاملاٌ جدید» در میان است، که در واقع اصلاً انسان نیست. گیج شدهاید؟ شاید بهتر باشد ماجرا را از ابتدا برای شما توضیح دهیم.
شنبه, ۱۸ تیر
خانم بَجِر هر یکشنبه به کوهِ نزدیک خانهاش میرود. او تمام حیوانات و گیاهان مسیر خود را به اسم میشناسد و به هر نیازمندی کمک میکند. او شخصیت اصلی کتاب «در راهِ کوه» است؛ کتابی که به جنبههای گوناگونی از زندگی میپردازد.
سه شنبه, ۱۴ تیر
هیچوقت کسی فکر میکرد پرندهای کوچکتر از گنجشک و کمی بزرگتر از ملخ بشود قهرمان یک داستان پرمخاطب؟ ماجرای داستان «نه تر و نه خشک» از آنجا شروع شد که یک روز عاشقی دلخسته با پر و بال خاکستری از روی بام پرید. بال زد و بال زد و بال زد... از کنار دودکشها رد شد. زنی را دید که کنار رودخانه داشت با آب یخ صورت بچهاش را میشست. صدای گریهی بچه را شنید و گذشت... زنی دیگبهسر را دید که توی دیگش خالی خالی بود. دل کوچکش گرفت، اما به بال زدن ادامه داد. از کویر گذشت و رسید به کوههایی که نوکشان را برف گرفته بود، اما از آنها هم گذشت تا رسید به شهر. در شهر احساس تنهایی پرنده بیشتر شد. دلش بیشتر گرفت. تا اینکه چشمش افتاد به پنجرهی باز قصر پادشاه که پشت آن دختری مثل پنجهی آفتاب نشسته بود و این شد شروع داستان دلدادگی پرنده و دخترک... اما شاید نه... شاید پیش از اینها، در روزگاری دیگر، پرنده پسرکی بود که دل به دختر پادشاه داده بود و پادشاه برای اینکه او را از سرش باز کند، فرستاده بودش دنبال چوبی که نه تر باشد و نه خشک، نه راست باشد و نه کج! اصلاً چه فرقی دارد که او پسر چوپان باشد یا پرندهای کوچک، مهم دلدادگی، دوست داشتن و پافشاری او در این راه است که حتی پادشاه را به زانو درآورد!
سه شنبه, ۷ تیر
باکستِر عاشق کتاب است و آرزو دارد که خودش هم در یک کتاب باشد. ولی درون یک داستان بودن آنقدرها هم که به نظر میرسد آسان نیست... «کتابِ باکستِر»، دربارهی عاشق کتابی است به نام باکستِر. باکستِر در کنار حیوانات دیگر زندگی میکند. او همیشه به دهکدهی کتاب میرود و درحالیکه روی گاری کوچک دستیاش چندین کتاب روی هم چیده و درون کیف و روی دستانش پر از کتاب است، با خشنودی از آنجا بیرون میآید و به خانه میرود. بعد از زمین تا سقف اتاقش را پر از کتاب میکند و لابهلای آنها به مطالعه میپردازد. او عاشق کتابهایی دربارهی گرگهای ترسناک، شیرهای شجاع، خرسهای نازنازی و خرگوشهای کوچولوی بانمک است. با خواندن این کتابها، باکستِر دوست دارد بهجای شخصیت اصلی داستانها باشد. تا اینکه یک روز آگهیای روی دیوار میبیند که در آن نوشته است: «آیا شما هم آرزو دارید در یک کتاب باشید؟ پس همین امروز در آزمون انتخاب شخصیت کتاب شرکت کنید.»
یکشنبه, ۵ تیر
دو خرگوش در حال کندن تونلی در زیر یک جادهی پررفتوآمد هستند. آنها میخواهند به سلامت به سوی دیگر این جاده برسند. جایی که پوشیده از علفهای سبز و تازه است. یکی از آنها بر کندن این تونل پافشاری دارد و دیگری ترجیح میدهد از جاده عبور کنند. اما در جاده ماشینها با سرعت زیاد عبور میکنند.
شنبه, ۲۱ خرداد
تسلط ماشینها بر آدمها موضوعی است که در دههی اخیر بسیار مطرح شده و حتی بنمایهی رمانها و فیلمهای بسیاری شده است. «کریس ریدل» نویسندهی توانای کتابهای کودک در کتاب «کارگاه وندل» به سادهترین و جذابترین شکل ممکن سعی دارد به همین موضوع اشاره کند.
سه شنبه, ۳ خرداد
«اتولاین» نام دختری است که در جایی به نام بیگ سیتی به همراه بهترین دوستش آقای مونرو زندگی میکند. مشخص نیست که بیگ سیتی در کدام کشور است، همینطور معلوم نیست آقای مونرو دقیقاً چیست. اما آنچه مشخص است اینکه آقای مونرو بهترین دوست اتولاین است. فقط از باران و شانهکردن موهایش خوشش نمیآید. پدر و مادر اتولاین مجموعهدار و جهانگرد هستند؛ برای همین همیشه در سفرند. تمام کارهای اتولاین مثل پختن غذا، مرتبکردن خانه، تا کردن لباسها و... را کارکنان شرکتهای تخصصی انجام میدهند.
یکشنبه, ۱ خرداد
بازی باب گراهام با نور خورشید شگفتانگیز است. او در کتاب «خورشید چطور به خانه کوکو رسید» طلوع خورشید را بهانهای برای نشان دادن برخی رخدادها در سراسر دنیا کرده است. این کتاب، میتواند ادامهی کتاب «دکمههای نقرهای» باشد. در یکی از صفحههای کتاب، بر دیوار خانهی کوکو، دختر داستان، نقاشی او را از جودی و جاناتان میبینیم.
چهارشنبه, ۲۱ اردیبهشت
کتاب «دکمههای نقرهای» داستان دیدن چیزها و کسانی است که روزانه به آنها توجه نمیکنیم؛ چیزها و کسانی که از ما دور هستند و نمیتوانیم آنها را ببینیم، اما شبیه همهی رخدادهای این کتاب همواره پیرامون ما در جریاناند.
دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت
خرس دنبال برتی گذاشته در کتاب «برتی و خرس». بیمقدمه و بدون هیچ آغازی، کتاب با این جمله آغاز میشود: «چون خرس دنبال برتی گذاشته بود.» چرا کتاب این جمله را میگوید؟ چون برتی را میبینیم که دارد میدود و پشت سرش به خرسی نگاه میکند که دهانش باز است و انگار میغرد و میخواهد برتی را بخورد. غرش خرس در تصویر با هیچ واژه و نامآوایی نشان داده نشده است؛ پس شاید خرس فقط دهانش را باز کرده و چیزی نمیگوید! برتی هم پسربچهای با کلاه قرمز است که مانند همهی شخصیتهای تصویرهای پاملا آلن، تپل و بامزه است.
یکشنبه, ۱۸ اردیبهشت
کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصلههای نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جادهها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظارهگر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوشها و موشها و ماهیها و اردکها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشینها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
شنبه, ۱۷ اردیبهشت