اگر بخواهیم دربارهی رمان «درازترین شب زندگی چارلی نون» به چند کلمهی کلیدی اشاره کنیم، آن کلمات عبارتاند از: «زمان»، «تعلیق»، «جنگ» و «دوستی».
کریستوفر اِج، نویسندهی توانمند کودکان و نوجوانان، در مقدمهی داستانش مینویسد:
«در زمان و زمانهای سه بچه در جنگل گم شدند. یاد قصههای جن و پری میافتید، نه؟
ولی زمان دقیقاً یعنی چه؟ یک ثانیه است، یک دقیقه، یک ساعت یا یک روز؟ یا سخن از یک هفته، یک ماه، یک سال یا شاید حتی یک عمر است؟ یک چشم برهمزدن یکدهم ثانیه طول میکشد؛ درحالیکه دانشمندان معتقدند عمر جهان هستی 13.8 میلیارد سال است.
تیک... تیک... تیک...
میخواهید رازی را برایتان آشکار کنم؟
زمان و زمانه وجود ندارد! و این داستان در همین زمان و همین زمانه، همین حالا آغاز میشود!»
آیا با خواندن مقدمهی کریستوفر اِج چیزی از ماجرای کتاب دستگیرتان شد؟ اگر پاسختان منفی است، اجازه دهید که قدم به قدم با هم پیش برویم. رمان «درازترین شب زندگی چارلی نون» داستانی برگرفته از «زندگی حقیقی» سه شخصیت تأثیرگذار در جریان جنگ جهانی دوم است. نویسندهی کتاب بهطرزی شگفتآور حقیقت زندگی این سه تن را با ماجراجویی و خیال در هم آمیخته و رمانی تأثیرگذار پدید آورده است. او برای پیشبرد بهتر روایت خود، فضایی خیالی از سالهای نوجوانی این سه شخصیت پدید آورده است.
زمان تقویمی رویدادها: یک روز عصر، پیش از غروب آفتاب
مکان اصلی رویدادها: جنگلی تودرتو
داستان با ورود دو تن از این نوجوانان، با نامهای چارلی و دیزی، به جنگل آغاز میشود. آنها نشانههایی عجیبوغریب پیدا کردهاند و به دنبال حل معما هستند. غافل از اینکه جانی، نوجوان سوم، آن دو را تعقیب میکند و تصمیم دارد ایشان را تا سر حد مرگ بترساند. و اتفاقاً در این کار موفق میشود! چیزی از نوع شوخیهای معمول نوجوانان با یکدیگر! در این تعقیب و گریز کودکانه، ضربهای به سر چارلی میخورد. حال او صداهایی عجیبوغریب میشنود و نوری که گاه از پشت درختان پیدا و سپس ناپدید میشود! اما اینجا چه خبر است؟ بهتدریج چنان فضایی وهمآلود بر جنگل سایه میافکند که شبْ پیش از موعد روز را میبلعد. حتی درهمریختگی زمان پا فراتر از این میگذارد و در میانهی تابستان، سه نوجوان باریدن برف را تجربه میکنند! شاید تصور کنید ضربهای که به سر چارلی خورده مسبب توهمی گسترده است؛ اما نه! ماجرا بیش از اینهاست. زمان تقویمی به هم ریخته است. انگار عقربههای ساعت بیتوجه به وحشتِ سه نوجوانْ با سرعتی سرسامآور در حال چرخیدن هستند. بله، در این شب عجیب قرار است این سه، درچشمبرهمزدنی، آیندهی خود را در مقابل دیدگانشان ببینند؛ آیندهای که در آن خبری از شهر آرام و بازیهای کودکانه نیست. در برشهای زمانی گوناگون، نویسنده، با تبحری تمام، خبر از جنگی سخت و رویدادهایی دلهرهآور میدهد: دیدن خانههای نیمسوخته، شنیدن صدای بمبارانهای مکرر، به گوش رسیدن صدای سوت دیزی بزرگسال برای نجات جان شهروندانِ مانده در زیر آوار، گیر افتادن جانی هجدهساله در بین تور ماهیگیری در زیر آب و چارلی که مدام مشغول رمزگشایی است...
تمام اینها را چارلی و دو دوست دبیرستانیاش در آن شب، در چشم برهمزدنی میبینند و تجربه میکنند! اتفاقاتی دهشتناک که از مرز زمان عبور کردهاند و پیش از موعد رویداد، خود را به آن سه نشان میدهند. شاید فکر کنید دیدن چنین اتفاقی اصلاً خوشایند نیست و زندگی را به کام آن سه تلخ میکند. اما باید گفت که این تصور درست نیست. چون همین گم شدن در جنگل و رقم خوردن «درازترین شب زندگی چارلی نون» سبب میشود آن سه کدورت و دشمنیها را کنار بگذارند و در ادامهی زندگی با یکدیگر پیمان دوستی ببندند. و آیا چیزی ارزشمندتر از دوستی در شرایط سخت وجود دارد؟
انتشارات «هفتونیم» کتابهای دیگر کریستوفر اِج را با نامهای زیر در ایران منتشر کرده است: