قصه شب صوتی
سودمندیهای بسیاری در شنیدن داستان صوتی نهفته است. کتابها و داستانهای صوتی، قوهی تخیل کودکان را پرورش میدهند چرا که کودک به هنگام شنیدن داستان، شخصیتها و صحنهها را تصور میکند.
افزون بر آن، شنیدن داستان صوتی دامنه واژگان کودک را افزایش میدهد و تلفظ درست هر واژه و کاربرد به جای آن در جمله را به او میآموزد.
خرید کتاب کودک مناسب پیشدبستان
از سودمندیهای دیگر کتاب صوتی، آماده کردن کودکان برای خواندن کتابهای طولانیتر است. همچنین میتوانید در ماشین یا زمانهایی که شرایط دسترسی به کتاب و خواندن آن برای کودک فراهم نیست، از کتاب صوتی استفاده کنید.
همچنین اگر دوست داشتید خودتان داستا نرا برای فرزندتان بخوانید، میتوانید به صفحه قصه شب در کتابک مراجعه کنید.
اسباببازی که گریگوری بیشتر از همه دوست داشت، یک زرافهٔ پارچهای بود به اسم «چهلتیکه». هر جا که میرفت، چهلتیکه رو با خودش میبرد. اگر گریگوری و خانوادهاش برای خوردن غذا به غذاخوری شیک میرفتند، چهلتیکه هم میرفت.
جمعه, ۲۷ دی
در دوردست شمال، جایی که باد، نفس یخآلودش رو بر زمین میدمید، پسر کوچکی به نام کیمو زندگی میکرد. اون و خونوادهاش در یک ایگلو زندگی میکردن که از قطعات بریدهشدهٔ برف یخزده ساخته شده بود. اونها لباس گرم به تن میکردند و همیشه، هر وقت که بیرون میرفتند دستکش، چکمه، و پالتوی کلفت میپوشیدند.
چهارشنبه, ۲۵ دی
گونههای ویولت سرخ میشد. وقتی که کسی در بارهٔ چشمها، لبخند، یا لپهای گوشتالود ویولت به او چیزی میگفت، سرخ میشد. گونههاش مثل آتش، گل میانداخت و مژههاش میلرزید.
دوشنبه, ۲۳ دی
زیردریایی توی آب پایین و پایین و پایینتر رفت… اون قدر پایین که رنگ آب، آبی تیره شده بود… نزدیک به رنگ سیاه. سارا و چاد از پنجرهٔ زیردریایی بیرون رو نگاه کردند. سارا گفت: «بابا من که هیچی نمیتونم ببینم. فکر نمیکنم ماهیها بتونن در چنین عمقی زندگی کنن.»
شنبه, ۲۱ دی