شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش دوم

بخش دوم: سفر به کجاست؟

«این داستان من و شماست.» هنگامی که نویسنده‌ای، ابتدای کتاب‌اش، برای ما این جمله را می‌نویسد، باید بدانیم شکاف‌هایی برای خواندن و درک داستان‌اش برای ما گذاشته است. «البته یافتن شادی همیشه آسان نیست.» و سفر ما هم برای خواندن و درک این کتاب ساده نخواهد بود چون باید «به احساس‌های خود نیز گوش...» بسپاریم. زیرا «انسان‌ها احساس‌های گوناگونی دارند و آرزوهای متفاوت.»

معرفی کتاب جزیره شادی - خرید کتاب جزیره شادی​

نویسنده امیدوار است این کتاب به ما کمک کند تا جزیره شادی خود را بیابیم. برای یافتن جزیره شادی خودمان، ابتدا باید بدانیم نگاه نویسنده به جزیره شادی چیست و برای درک این موضوع، او از همین ابتدای کتاب به ما راه را نشان داده است. چگونه؟ با گفتن این جمله‌ها که این داستان من و شماست، یافتن شادی آسان نیست و باید به احساس‌های خود گوش بسپاریم. پس ۱) داستان برای ما آشناست ۲) باید دقیق بخوانیم و نشانه‌ها را به درستی دنبال کنیم، چون جست‌وجو و یافتن آسان نخواهد بود ۳) و دریافت‌های خود را در این سفر همراه داشته باشیم.

این‌ها کلیدهای خواندن این کتاب است و بخشی از نقشه‌ای که در بخش اول گفتم باید همه ما بکشیم تا پیدا کردن راه جزیره شادی برای ما آسان شود.

از کجا خواندن کتاب را آغاز کنیم؟

تصویر روی جلد را ببینیم. دخترکی پای در آب کرده است و تصویرش در آب منعکس شده است. به انعکاس تصویر دقت کنید! چرا پشت دخترک حتی موی بسته‌اش و تپه‌ای که از پایین‌اش پای در آب کرده درانعکاس تصویرش در آب دیده می‌شود؟ ما اگر روی آب باشیم، انعکاس را نمی‌بینیم. اگر جای دخترک باشیم، روبه‌روی خودمان را می‌بینیم. کجا ایستاده‌ایم که همان چیزی را می‌بینیم که بالای آب است؟ امکان دارد چنین تصویری در آب منعکس بشود؟ پس این انعکاس چیست؟ آب در این‌جا چیست و چه معنایی دارد؟ چرا این همه شفاف است و هرچه در بالاست درون‌اش منعکس شده؟ چرا قرینه است؟ پاسخ را بیابید به آن فکر کنید!

آب، درون ماست. و انعکاس درون دخترک است، درونی که شفاف است. سفر در این کتاب، سفری درونی است برای یافتن جزیره شادی. اما در این سفر درونی، ما با دیگرانی در درون و بیرون خودمان مواجه می‌شویم. گاهی راهنمای‌مان می‌شوند، گاهی گمراه‌مان می‌کنند. باید به صداها گوش دهیم و نشانه‌ها را خوب ببینیم مانند همین تصویر روی جلد کتاب!

خواندن آستر پیشواز و آستر بدرقه را می‌گذاریم برای برای بخش سوم. برویم به سراغ واژه‌ها که راویان این سفر هستند و با آواهایی بلند و آهنگ شعرگونه‌شان همگام شده‌اند با تصویر و سفر را هموار و روان کرده‌اند بر روی بلم. پیش از آن، به پرنده‌هایی دقت کنید که به درون کتاب پر کشیده‌اند و تا انتهای کتاب و پشت جلد هم هنوز به بیرون پر می‌کشند.

«بر روی بلمی

ساخته از تخته و ریسمان،

دخترکی بر آب پارو می‌زد.

در راهی که پیش گرفته بود

به سوی افق می‌راند.»

به انعکاس تصویر دخترک، بلم و رنگ‌های آسمان در آب دقت کنید! چه تفاوتی با تصویر روی جلد دارد؟ در این تصویر شما ایستاده‌اید، نشسته‌اید یا در هرحالتی که می‌خواهید خودتان را تصور کنید، روی قایق، کشتی یا بیرون این تصویر و به دخترک نگاه می‌کنید. شما همان چیزی را می‌بینید که هست! تفاوت‌اش با تصویر روی جلد همین است. واقعیت دست‌کاری نشده است، انعکاس همان است.

افق کجاست؟ و چرا دخترک به سوی افق می‌راند؟ افق، پیش از آغاز است، پیش از برآمدن خورشید. جایی‌که، خطی که، از همه سو آسمان را از زمین جدا می‌سازد و دخترک به سوی این خط می‌رود جایی میان آسمان و زمین، جایی‌که نه در آسمان است نه در زمین و این مرز درون خودش است. بلمی ساخته، ساده به ریسمان و تخته. کشتی و قایق ندارد. سفر به درون، ابزاری شگفت نمی‌خواهد جز درک شگفتی‌های درون خودمان، جز دیدن نشانه‌هایی که ما را هادی می‌شوند: «اما افق بسیار دور بود. دورتر از آن‌چه تاکنون در خیال پرورانده بود.» اگر افق زمان است، و اگر افق در واقعیت است چرا به آن نمی‌رسد؟ وقتی تصویرها به ما می‌گویند که او شب‌ها را گذرانده؟ پس خورشید هم برآمده؟ چرا به افق نمی‌رسد؟

«به ناگهان او دیگر تنها نبود.

دوستان قدیمی‌اش را دید

و چهره‌هایی تازه.

ماهیانی شگفت

و پرندگانی عجیب.»

به این جمله دقت کنید! به ناگهان او دیگر تنها نبود. چرا؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ چرا در دریایی که به سوی جزیره شادی می‌راند کسانی را می‌بیند که برای‌اش آشنا هستند، دوستان قدیمی! تصویرها را ببینید! کتابخانه‌ای روی آب. و چهره‌هایی تازه و شگفت و عجیب. در درون او چیزهایی است که او خود نمی‌شناسد و سفر به درون همیشه پر از شگفتی است اما...

در یکی از تصویرها از پنجره‌های یک کشتی چهار ملوان را می‌بینید که هر کدام انگشت به سویی بالا برده‌اند و راه هر از سویی نشان می‌دهند و در صفحه بعد همان پرندگان ابتدا و انتهای کتاب و دو صفحه بعد قایق‌ها و کشتی‌ایی که هر هرکدام به سویی می‌روند و چیزهایی متفاوت درون آن‌ها هست. راه کدام سو است؟ به سویی که پرندگان می‌روند؟ سوهایی که هریک از ملوانان نشان می‌دهند و یا راهی که از هر یک قایق‌ها و کشتی‌ها می‌روند؟

«صداها بر آب طنین می‌انداخت.» چرا طنین صداها بر آب شنیده می‌شود؟ به این پرسش فکر کنید تا در بخش سوم با هم سفر را ادامه بدهیم.

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش نخست

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش سوم​

نویسنده
عادله خلیفی
Submitted by admin on