روزی، روزگاری درختی بود و او پسرک کوچکی را دوست می داشت. پسرک تا خردسال بود با شاخه هایش بازی می کرد، سیب هایش را می خورد و در سا یه اش می خوابید. به تدریج که بزرگ تر شد دیگر کمتر با درخت انس داشت.
او گرفتار عشق، روز مره گی و گذران زندگی شد و درخت را ترک کرد، اما در زمان های پر شمار بر می گشت و از درخت تقاضایی داشت و درخت هر بار با مهر او را بی پاسخ نمی گذاشت. وقتی برای آخرین بار...
کتاب مربوط به این نوار توسط نشر آروین در سال ۱۳۷۷ در ۴۷ صفحه منتشر شده است. برای تهیه کتاب گویا آن (کاست صدا) به کتابخانه حسینه ی ارشاد بخش نابینایان مراجعه کنید.