لیلا رستگار

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با لیلا رستگار را مشاهده کنید.

در کتاب «عینک نمی‌زنم!» دخترکوچولویی به نام تانیا بعد از مراجعه به چشم پزشکی متوجه می‌شود که نیاز به عینک دارد اما او عینک زدن را اصلا دوست ندارد. تانبا پس از چندین بار تلاش برای گم کردن عینکش، در نهایت متوجه می‌شود با عینک چه‌قدر بهتر از عهده‌ بازی‌ها و کارهایش برمی‌آید.
یکشنبه, ۷ شهریور
کتاب «رختخواب خیس» درباره‌‎ی موضوع شب ادراری کودکان است. در این کتاب پسر بچه‌ای به نام مکس که خودش قبلا همین مشکل را داشته است، تصمیم می‌گیرد مشاور کودکان دیگر شود. او با توضیح این مطلب که مشکل شب ادراری مشکل خیلی از بچه‌های دنیا است و توضیح سیستم دفع بدن برای دوستان کوچکش، به آن‌ها کمک می‌‍کند تا مشکلشان را برطرف کنند.
چهارشنبه, ۳ شهریور
کتاب «رختخواب خیس» درباره‎ موضوع شب ادراری کودکان است. در این کتاب پسر بچه‌ای به نام مکس که خودش قبلا همین مشکل را داشته است، تصمیم می‌گیرد تا مشاور کودکان دیگر شود. او با توضیح این مطلب که مشکل شب ادراری مشکل خیلی از بچه‌های دنیا است و توضیح سیستم دفع بدن برای دوستان کوچکش، به آن‌ها کمک می‌کند تا مشکلشان را برطرف کنند.
چهارشنبه, ۳ شهریور
خط خطی‌های گوری در کتاب «خط خطی‌های من» به چه درد می‌خورد؟ هیچ‌کس گوری را دوست ندارد و در مدرسه با او بازی نمی‌کند. گوری متفاوت است، در نقاشی کشیدن، ارتباط برقرار کردن، سر کلاس علوم و حتی نگاه کردن!
یکشنبه, ۱۲ اسفند
«من با هر کسی نمی‌روم»، به نویسندگی و تصویرگری «داگمار گایسلر»، درباره‌ی دختر کوچکی به نام لو است. او تنها جلوی مهد کودک ایستاده و منتظر است تا دنبالش بیایند. اما کمی دیر شده و باران هم گرفته. در این فاصله لو آشنایان زیادی را می‌بیند که به او پیشنهاد می‌دهند تا او را به خانه برسانند، اما لو می‌داند که او فقط می‌تواند با افرادی که والدینش آن‌ها را از قبل مشخص کرده‌اند، برود.
یکشنبه, ۲۵ آذر
کتاب «ماجرای زندان» یکی از جلدهای مجموعه‌ی «بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا» است. در این کتاب کشیش شهر واله‌بی، قصد دارد تا در زندان شهر نمایشی اجرا کند. سه نفر از زندانی‌ها هم قرار است نقش‌های اصلی را اجرا کنند. لاسه و مایا، دو هم‌کلاسی که کارآگاهان جوان داستان هستند و قرار است در نورپردازی نمایش به کشیش کمک کنند هم در زندان حاضر هستند. اما زمان اجرای نمایش، کارها آن‌طور که قرار بود پیش نمی‌رود. لاسه و مایا، نبوغ کارآگاهی خود را به کار می‌گیرند تا مشکل را حل کنند.
چهارشنبه, ۱۷ آبان
«جیب‌های آنجلیکا اسپراکت» کتابی است در مورد خانمی به همین نام که کت بلند بنفش جالبی پر از جیب دارد و هر جیب وسیله خارق العاده‌ای درونش دارد.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
کتاب «صدای رنگ‌ها»، در واقع داستان زندگی واسیلی کادینسکی، نقاش روس است. داستان ماجرا را از زمانی تعریف می‌کند که واسیلی یک پسربچه است و کسی در خانواده ذوق او در نقاشی و سبک نقاشی کردنش را درک نمی‌کند. اعضای خانواده او را به نوعی وادار می‌کنند تا در رشته حقوق تحصیل کند. واسیلی یک توانایی خاص دارد، او می‌تواند صدای رنگ‌ها را بشنود.
چهارشنبه, ۱ دی
«نویل» داستان پسر کوچکی است که به همراه خانواده‌اش به خانه جدید اسباب کشی می‌کند. هیچ‌کس نظر او را درباره اسباب‌کشی نپرسیده است. او حالا هیچ دوستی ندارد و تنهای تنهاست و بدترین بخش ماجرا هم همین است.
شنبه, ۲۲ آبان
کتاب «هدیه‌ای برای مامان‌بزرگ» داستانی شیرین از ارتباط مادربزرگ و نوه‌اش لی‌لی است. داستان نوه‌ای که دوست دارد هدیه‌ای به مادربزرگ بدهد و داستان عشق بین این دو.
چهارشنبه, ۲۷ آبان
«گنجشک من بدو...بدو» داستانی لطیف با موضوع دوستی، تاب‌آوری و پذیرش شرایط جدید است.
سه شنبه, ۱۹ فروردین
کتاب «خرگوش کوچولو خرس را بیدار نکنی!» داستانی شیرین از رسیدن بهار، همکاری، پذیرش مسئولیت، شجاعت و دوستی است.
چهارشنبه, ۲ بهمن
کتاب «ماجراهای لودی: خرسی بازیگوش لودی کجاست؟» از مجموعه کتاب «ماجراهای لودی» درباره روزی است که لودی می‌خواهد با عروسکش خرسی بازی کند، اما او را پیدا نمی‌کند. لودی همه جای ممکن و غیر ممکن را دنبال او می‌گردد. اما انگار هیچ اثری از خرسی نیست!
شنبه, ۹ شهریور
کتاب «خرگوش کوچولو در گالری» داستان خرگوش کوچولویی است که همراه پدر و مادرش به یک گالری هنری می‌رود و برای اولین بار با کارهای هنری مختلف مانند نقاشی‌ها و مجسمه‌ها روبرو می‌شود.
یکشنبه, ۱۷ اردیبهشت
کتاب «چه خوب که هشت پا نیستی» درباره پسر کوچکی است که از انجام کارهای روزانه مانند لباس پوشیدن، مسواک زدن، خوابیدن، غذا خوردن و غیره خسته شده و وقتی شرایط بچه‌های حیوانات مختلف به شکلی فانتزی برایش در انجام هر کدام از این کارها تصور می‌شود، در آخر کتاب از این‌که خودش است حس خوب و رضایت‌بخشی پیدا می‌کند.
شنبه, ۴ دی
کتاب «دوچرخه‌سواری خانم آرمیتاژ» داستانی طنز درباره خانم آرمیتاژ است که در حین گردش با دوچرخه‌اش به نظرش می‌رسد دوچرخه‌اش وسایلی کم دارد و آن‌ها را یکی یکی به دوچرخه اضافه می‌کند، چیزهایی مثل انواع بوق، سطل و صابون برای شستشوی دست، جعبه ابزار، سبدی که توی آن برای خود و سگش غذا بگذارد، صندلی مخصوص برای سگش، چتر برای جلوگیری از آب و باران، رادیو ضبط برای سرگرمی و...
چهارشنبه, ۱۳ آذر