مجموعه بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا

کتاب «ماجرای زندان» یکی از جلدهای مجموعه‌ی «بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا» است. در این کتاب کشیش شهر واله‌بی، قصد دارد تا در زندان شهر نمایشی اجرا کند. سه نفر از زندانی‌ها هم قرار است نقش‌های اصلی را اجرا کنند. لاسه و مایا، دو هم‌کلاسی که کارآگاهان جوان داستان هستند و قرار است در نورپردازی نمایش به کشیش کمک کنند هم در زندان حاضر هستند. اما زمان اجرای نمایش، کارها آن‌طور که قرار بود پیش نمی‌رود. لاسه و مایا، نبوغ کارآگاهی خود را به کار می‌گیرند تا مشکل را حل کنند.

کشیش شهر می‌خواهد با هماهنگی زندان‌بان و کمک سه نفر از زندانیانی که مدت‌هاست در زندان هستند و اینک با انجام کارهایی مثل نجاری و باغبانی و نظافت در کارهای زندان کمک می‌کنند، نمایش هملت را اجرا کنند. او از مایا و لاسه، کارآگاهان جوان هم دعوت می‌کند تا دستیار او شوند و کارهای نورپردازی را انجام دهند. همه اهالی شهر مشتاق تماشای نمایش هستند، حتی رییس پلیس شهر که مایا و لاسه خیلی از اوقات به او در شناسایی و دستگیری مجرمان کمک می‌کنند. روز نمایش همه چیز آماده است، تماشاچی‌ها همه آمده‌اند و هنرمندان هم روی صحنه می‌آیند. اما نمایش آن‌طور که قرار بود اجرا نمی‌شود و بعد از این‌که پرده پایین می‌آید آن سه زندانی غیب می‌شوند. رییس پلیس و رییس زندان و کشیش به همراه مایا و لاسه شروع به جستجو و تحقیق می‌کنند. هوشیاری کارآگاهان جوان باعث می‌شود تا سرنخ‌ها پیدا شود و زندانیان فراری دوباره به دست رییس پلیس دستگیر شوند.

مجموعه «بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا» شامل داستان‌هایی پلیسی و کارآگاهی است. در هر یک از کتاب‌ها، کودکان تشویق می‌شوند با نگاهی کنجکاوانه به اطراف خود بنگرند و از کنار رویدادها ساده نگذرند. کودکانی که به داستان‌های معمایی و ماجراجویانه علاقه‌مند هستند، از خواندن این داستان‌ها لذت می‌برند. شخصیت‌های این مجموعه «لاسه» و «مایا» دو دوست و همکلاسی هستند و به کمک هم یک بنگاه کارآگاهی کوچک را اداره می‌کنند. شخصیت دیگر داستان رئیس پلیس شهر است. ماجراهای این کتاب در شهر خیالی «واله‌بی‌» رخ می‌دهد؛ شهر کوچکی که ساکنان آن یکدیگر را می‌شناسند. در هر یک از مجموعه کتاب‌های بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا اتفاق عجیبی در شهر رخ می‌دهد که لاسه و مایا به کمک رئیس پلیس شهر می‌روند تا علت آن را پیدا کنند. آن‌ها کودکانی کنجکاو و متفکر هستند، سرنخ‌ها را می‌یابند، در کنار هم قرار می‌دهند و مشکلات را حل می‌کنند. تاکنون پنج کتاب از مجموعه کتاب‌های لاسه و مایا به نام‌های «ماجرای مومیایی»، «ماجرای مسابقه فوتبال»، «ماجرای سیرک»، «ماجرای الماس» و «ماجرای زندان» به فارسی ترجمه شده است.

در «ماجرای الماس» اوضاع برای محمد قیراط که صاحب جواهرفروشی و ثروتمندترین فرد شهر است اصلا خوب نیست. مدتی است جواهرهای مغازه او به سرقت می‌رود و ظاهرا یکی از کارمندانش سارق است. رییس پلیس موفق نشده است تا مجرم را پیدا کند. برای همین آقای قیراط به سراغ گارآگاهان جوان، یعنی لاسه و مایا می‎‌رود.

در کتاب «ماجرای مومیایی» این بار موزه شهر دچار مشکل می‌شود. یک تابلوی قیمتی به سرقت رفته است و نگهبان موزه هم ادعا می‌کند که کار مومیایی مصری است. مایا و لاسه در حالی که پلیس هیچ سرنخی پیدا نکرده، وارد موزه می‌شوند. آن‌ها به دنبال یافتن مجرم واقعی هستند.

کتاب «ماجرای سیرک» درباره‌ ورود یک سیرک به شهر واله‎بی است. اما چیزی از ورود آن‌ها نمی‌گذرد که در هر بار اجرای نمایش، وسایلی از تماشاچیان به سرقت می‌رود. این بار رییس پلیس خودش از لاسه و مایا می‌خواهد تا به او در پیدا کردن سارق سیرک کمک کنند.

کتاب «ماجرای مسابقه‌ی فوتبال» یک مسابقه‌ فوتبال محلی را بین تیم شهر واله‌بی با تیم شهر دیگر تعریف می‌کند. تیم شهر واله‌بی 6-0 از تیم دیگر عقب است، اما مشکل فقط این نیست. دوچرخه تمام تماشاچی‌ها پنچر شده است و جام قهرمانی هم دزدیده شده. لاسه و مایا به همراه رییس پلیس به دنبال کسی هستند که دوچرخه‌ها را پنچر کرده و جام را دزدیده است.

«مارتین ویدمارک»، نویسنده‌ سوئدی مجموعه بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا در شهر لینشوپینگ در جنوب سوئد به دنیا آمد و در اوایل دهه هشتاد به استکهلم مهاجرت کرد. او آموزگاری شایسته است که تجربه‌های بسیاری در زمینه کار با بچه‌ها در مدرسه دبیرستان و همچنین کودکان با نیازهای ویژه دارد. او افزون بر نویسندگی برای کودکان، مبتکر پروژه‌ای مرسوم به (En läsande klass) است؛ یک کلاس متن‌خوانی که در سوئد برای کمک به کودکانی که در درک مطلب مشکل دارند، اجرا شده است.

«هلنا ویلیس»، تصویرگر و نویسنده سوئدی مجموعه بنگاه کارآگاهی لاسه و مایا در سال ۱۹۶۴ در استکهلم متولد شد. او در سال ۱۹۹۱ از کالج بکمن فارغ‌التحصیل شد. او در حال حاضر یکی از مطرح‌ترین تصویرگران سوئدی کتاب‌های کودک است.

گزیده‌هایی از کتاب

  جلوی پنجره‌ها میله‌های آهنی ضخیمی نصب شده و در حیاط زندان یک پرچم در حال اهتزاز است.

آن‌ها به سوی دری که دیوار احاطه‌اش کرده می‌روند و لاسه زنگ را فشار می‌دهد.

مایا متوجه می‌شود که دست‌های لاسه کمی می‌لرزد. او می‌پرسد: «می‌ترسی؟»

لاسه زیرلبی جواب نامفهومی می‌دهد.

مایا اقرار می‌کند: «من هم همین‌طور.» 

برگردان
نامدار ناصرقصری
تصویرگر
تصویرگر
Helena Willis, هلنا ویلیس
سال نشر
۱۳۹۴
ناشر
نویسنده
Martin Widmark, مارتین ویدمارک
نگارنده معرفی کتاب
ویراستار
لیلا اوصالی
ویراستار
Submitted by editor3 on