شیما شریفی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با شیما شریفی را مشاهده کنید.

کتاب «آهای! گوسفند شیطون وقت خواب است»، داستان دختر کوچکی به نام فیبی است که برای این‌که بتواند بخوابد، از همان راه حل قدیمی شمردن گوسفندان استفاده می‌کند، اما این بار گوسفندها مانند همیشه نیستند و خودشان تصمیماتی دارند.
یکشنبه, ۲۸ فروردین
 «خرس‌های تو رختخواب و شب طوفانی و ترسناک» داستان یک شب پر از صدا و ماجراست که خرس‌ها را حسابی ترسانده‌است.
سه شنبه, ۲ دی
«خرس‌های تو رختخواب و شب طوفانی و ترسناک»داستان یک شب پر از صدا و ماجراست که خرس ها را حسابی ترسانده‌است.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
آفتاب‌پرست می‌تواند دمش را مانند صدف حلزون پیچ دهد، مانند ملخ بجهد، خود را سر و ته از بند رخت آویزان کند و خود را به شکل و رنگ هر چیزی در بیاورد، اما به نظر می‌رسد هیچ‌کس، نه حلزون پیچ در پیچ، نه ملخ سبز و نه جوراب راه راه دلشان نمی‌خواهد با او دوست شوند.
دوشنبه, ۲۷ دی
خانم و آقای هیولا منتظر شکستن تخم‌ها و تولد بچه‌هایشان هستند. از تخم اول یک پسر سبز رنگ بیرون می‌آید که نامش را وحشتناک می‌گذارند و از تخم دوم دختری بنفش که نامش ترسناک می‌شود. خانواده‌ی هیولاها بی‌صبرانه منتظر بیرون آمدن بچه هیولای سوم هستند. اما وقتی هیولای سوم با آن بدن کرکی و نرم صورتی و بامزه از تخم بیرون آمد همگی تعجب می‌کنند. از تخم سوم یک پسر بامزه‌ی پشمالوی صورتی با چشمان آبی بیرون می‌آید که اصلا شبیه هیولاها نیست. پدر و مادر هیولای صورتی و بامزه نام او را عجیبک می‌گذارند.
یکشنبه, ۲۸ آذر
موش کوچولو عاشق بافتن است. سرانجام روزی یکی از کلاف های زن مزرعه دار نصیبش می شود و دوستانش هم به او کمک می کنند تا به آرزویش برسد. جوجه تیغی دو تا از تیغ هایش را به او می دهد تا از آن ها به جای میل بافتن استفاده کند. موش کوچولو در حال بافتن به سوی خانه اش به راه می افتد و چنان غرق کارش است که اگر قورباغه و سنجاب مواظبش نبودند ممکن است اتفاق بدی برایش بیفتد.
دوشنبه, ۲۱ دی
کتاب «خرگوش کوچولو خرس را بیدار نکنی!» داستانی شیرین از رسیدن بهار، همکاری، پذیرش مسئولیت، شجاعت و دوستی است.
چهارشنبه, ۲ بهمن
ژاکت برادر بزرگتر خرس کوچولو برایش تنگ شده است. او مانند خیلی از کودکان هم سن خود ژاکتش را خیلی دوست دارد و حاضر نیست آن را از دست بدهد. مادر از او می خواهد که ژاکتش را به برادر کوچکش بدهد. او با نارضایتی حرف مادر را گوش می کند و به برادرش یادآورمی شود که مواظب ژاکت باشد و از آن خوب نگهداری کند.
دوشنبه, ۲۲ خرداد