کتاب های مناسب معلمین دبستان

<p>در این صفحه شما می‌توانید لیست کتاب‌های مناسب برای معلمین پایه دبستان را مشاهده کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر یا مشاوره در انتخاب کتاب، می‌توانید از طریق تماس تلفنی یا واتس اپ با ما در ارتباط باشید.</p>

زیر دسته بندی ها
"هر روز صبح می رفتم تا درخت کوچک دوست داشتنی ام را ببینم.... بالاخره یک روز جوانه ای از زیر خاک سر درآورد..."
سه شنبه, ۳۰ آبان
اندی دختری ده ساله است که پدر و مادرش از هم جدا شده اند. نه اندی و نه پدر و مادر حاضر نیستند بدون هم باشند، بنابراین اندی یک هفته منزل مادر و ناپدری و سه فرزند او و یک هفته هم نزد پدر و نامادری که در انتظار فرزند جدیدی هم هست و دو فرزند دوقلویش به سر می برد.
سه شنبه, ۳۰ آبان
در کتاب « ببخشید! این کتاب من است » لولا با کتابخانه و مفهوم امانت گرفتن کتاب و شریک شدن در آن‌ها آشنا می‌شود. لولا عاشق کتاب و کتاب خواندن است. او و برادرش چارلی به همراه پدر به کتابخانه می روند. او می‌خواهد کتاب «سوسک ها، ساس ها و سنجاقک ها» را که بارها و بارها خوانده باز هم امانت بگیرد، چون از نظر لولا این کتاب بهترین و قشنگ‌ترین کتاب است و آن را خیلی دوست دارد.
سه شنبه, ۳۰ آبان
"از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی هره و کره می کنی؟ از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی از صبح تا شب ول می گردی...؟" در خیابان یک شتر ایستاده است. می گویم پدر نگاه کن این شتر چه قدر لنگ دراز است. پدر می گوید شتر حیوان صبوری است.
سه شنبه, ۳۰ آبان
کتاب  "اوشاق نغمه لری" –  "نغمه های کودکانه"- مجموعه شعرهایی برای کودکان مهدهای کودک، نوآموزان پیش دبستانی و دانش آموزان دبستانی به زبان ترکی است. در "سخنی با پدران، مادران و مربیان پیش دبستانی" در آغاز این کتاب، به تاکید وزارتخانه ی آموزش وپرورش بر احترام و توجه به زبان های محلی در مهدهای کودک و پیش دبستان های استان های مختلف ایران اشاره شده است.
سه شنبه, ۳۰ آبان
شخصیت محبوب بچه ها ننه سرما (خاله نوبهار ) که از کودکی عاشق عمو نوروز است هنگام بهار خانه اش را تمیز می کند هفت سین می چیند و به انتظار  عمو نوروز می نشیند. اما عمو نوروز وقتی می رسد که خاله نوبهار از خستگی به خواب رفته است و نمی تواند او را ببیند.
سه شنبه, ۳۰ آبان
تیستو اسم عجیبی است که در هیچ جا، هیچ کشوری و هیچ کتابی نمی توان پیدا کرد. او پسر کوچولویی است که هنگام تولد بزرگتر از یک نان در سبد یک نانوا نبود. یک مادر خوانده با لباس آستین بلند و یک پدرخوانده با کلاه سیاه در کلیسا برای او اسم می گذارند، ولی هیچ کس نمی تواند نام او را به زبان بیاورد و بدین ترتیب او را تیستو صدا می کنند. او انگشتان جادویی دارد که به هر چیزی دست می زند به گل و گیاه تبدیل می شود.
سه شنبه, ۳۰ آبان
اسم او جونی بی جونز است. "بی" اول اسم "بئاتریس" است ولی او از بئاتریس خوشش نمی آید و فقط از بی خوشش می آید. او کودکستانی و دختری بسیار شیطان است و همیشه ماجرا می آفریند. زمانی می خواهد با عکس بدریخت خودش، لولوی زیرتخت را بترساند، یا نشان دهد که چگونه موهایش را کوتاه می کند یا این که می خواهد ثابت کند دزد نیست.
شنبه, ۶ آبان
برای اولین بار دندان لولا، خواهر کوچولوی بامزه چارلی لق شده است. لولا دوست ندارد دندان لقش بیفتد. سایر بچه ها گاهی از خاطرات دندان لق خود می گویند ولی لولا همچنان معتقد است که دوست ندارد دندان لقش بیفتد، چون فکر می کند بی دندان می شود. چارلی برای او توضیح می دهد که پس از افتادن دندان در جای آن دندان جدیدی درمی آید ولی او حاضر نیست بپذیرد.
دوشنبه, ۱ آبان
هیچکس افتادن پرنده را ندید و هیچکس حتی نیم نگاهی هم به او نینداخت. امّا نه! افتادن پرنده از چشم پسر بچه پنهان نماند. او پرنده‌ای را دید که بالش شکسته است.پرنده را برداشت و به اتفاق مادرش به خانه برد.
دوشنبه, ۱ آبان
مادر برای مادربزرگ شیرینی پخته است و از پسرکش می خواهد آن را صحیح و سالم به دست مادربزرگ برساند. اما در بین راه پسر کوچولو و دوستانش سنجاب، پرستو و موش به شیرینی ها ناخنک می زنند و سرانجام روباه همه ی شیرینی ها را می خورد.
یکشنبه, ۳۰ مهر
تیم پسری است که از جنبه های مختلف به هیچ کودکی شبیه نیست، زمانی که پدر او را وادار می کند که آخر هفته به اردو برود بسیار ناراحت و نگران می شود. او نه تنها از اردو خوشش نمی آید بلکه از هر گونه تحرک و بازی هم بدش می آید، او هیچ گونه بازی و ورزشی رادوست ندارد.
یکشنبه, ۳۰ مهر
"همه ی ما حق داریم زندگی کنیم و آزاد و سلامت باشیم.  همه حق دارند که قانون از آن ها حمایت کند.
یکشنبه, ۲۳ مهر
کتاب شارون محیط زیست را پیدا می‌کند، با این جمله ها آغاز می‌شود: «یک روز صبح، شارون زود از خواب بیدار شد. آموزگارش، خانم کلارک، به او گفته بود همه باید محیط زیست را پاکیزه نگه دارند. شارون می‌بایست اول محیط زیست را پیدا می‌کرد تا بعد بتواند آن را پاکیزه نگه دارد. جمعه بود و او فرصت کافی برای این کار داشت ...»
چهارشنبه, ۱۹ مهر
سوزان کودکی است که مانند همه کودکان کارهای زیادی انجام می‌دهد. اومی‌خندد، آواز می‌خواند، به کمک پدر پرواز و یا آب بازی می‌کند. او همیشه دختر خوبی نیست، گاهی هم بد می‌شود و همیشه خوشحال نیست و گاهی غمگین می‌شود. راستی سوزان نرمش هم می‌کند و گاهی روی دوش پدر سوار می‌شود. او گاهی مسئله‌ای را اشتباه و گاهی هم درست حل می‌کند.
شنبه, ۸ مهر
در دنیای امروز ما، اطلاعات رشد انفجارگونه دارد و زمانی که نتوانیم به اطلاعات دسترسی کافی داشته باشیم سبب می شود در بسیاری از زمینه ها دچار ناتوانی شده و کارایی لازم را نداشته باشیم. از این رو یکی از وظایف انسان امروزی، یادگیری وآموزش تأمین نیازهای اطلاعاتی است که به آن سواد اطلاعاتی نیز می گویند.
دوشنبه, ۳ مهر
لولا خواهر کوچولوی با مزه چارلی است. قرار است یک روز عکاس به مدرسه برود تا از آن ها عکس بگیرد. مادر به لولا می گوید اگر تمیز و مرتب باشد عکسش فوق العاده خواهد شد. ولی چارلی باور ندارد که رعایت تمیزی برای لولا کار آسانی باشد. در ضمن خندیدن او خیلی بامزه است چون هنگام گرفتن عکس می گوید سیب!
سه شنبه, ۲۸ شهریور
پادشاهی به همراه دختر کوچکش در قصری زیبا زندگی می کنند. در جلوی قصر نگهبانی می ایستد ولی در باغ پشت قصر باغبانی است که بر باغ قصر فرمانروایی می کند. مراقبت از گل های رز، آب دادن شمعدانی ها و کوتاه کردن چمن ها کار او است.
یکشنبه, ۱۹ شهریور
واندا پترونسکی روز دوشنبه دیگر بر روی صندلی یکی مانده به آخر کلاس ١٣ ننشسته بود. واندا دختری مهاجر از لهستان با اسمی عجیب و غریب بود. او دختری آرام بود که به ندرت حرف می زد و هیچ دوستی در مدرسه نداشت. او همیشه پیراهن آبی رنگ و رورفته ای می پوشید؛ لباسی بی ریخت ولی همیشه تمیز.
دوشنبه, ۱۳ شهریور
اعضا تیم رویا موجودات کوچولویی هستند که مامور رساندن رویاها و کابوس ها به انسان ها هستند. آن ها سه قانون جاویدان دارند که در صورت سرپیچی از گروه اخراج می شوند. ورت، اسنفل، میج و هارلی در حال گذراندن دوره ی کارآموزی خود هستند و در یک گروه قرار دارند.
سه شنبه, ۳۱ مرداد