صبا مطهری
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با صبا مطهری را مشاهده کنید.
«چرا صبر کنم؟» یکی دیگر از مجموعه داستانهای فیلی و فیگی است. روی جلد کتاب تنها تصویر بزرگ فیلی را با چشمانی خیره، خرطومی آویزان و دستانی بند چانهاش میبینیم. فیلی منتظر یک غافلگیری است که فیگی قرار است به او پیشکش کند و برای دریافت آن باید تا صفحات پایانی کتاب صبر کند. اگر شما هم میخواهید بدانید این غافلگیری ارزش صبر کردن را دارد یا نه، لطفا بدون اینکه کتاب را از آخر به اول بخوانید، در مسیر این غافلگیری با فیلی همراه شوید!
دوشنبه, ۲۶ مهر
کتاب «چرا صبر کنم؟» از مجموعه فیلی و فیگی، ماجرای غافلگیری فیلی به دست فیگی است. غافلگیری که فیگی برای اعلام آن کمی زود دست به کار میشود. و همین باعث میشود تا فیلی پیش از غافلگیر شدن از فکر کردن به آن حسابی کلافه شود. آن قدر که شبهنگام با چشمهای بسته از عصبانیت فریاد «ما الکی هی صبر کردیم، صبر کردیم...» سر بدهد. اما نه! صبر کنید، بالاخره زمان غافلگیر شدن فیلی رسیده است، حالا کافیست به بالای سرش نگاهی بیاندازد!
دوشنبه, ۲۶ مهر
«ما توی کتابیم!» از مجموعه داستانهای فیلی و فیگی است که این بار خواننده را با یک موقعیت بسیار شگرف و هیجانانگیز روبهرو میکند. فیلی و فیگی متوجه میشوند در یک کتاب هستند و خوانندهای آنها را میخواند. آنها از کشفشان ذوقزده میشوند و تلاش میکنند با خواننده ارتباط بگیرند.
شنبه, ۲۴ مهر
«نرو دیگه!» اینطور آغاز میشود، فیلی و فیگی یک روز خوش دیگر را کنار هم سپری کردهاند و حالا کنار هم نشستهاند.
ناگهان فیگی با نگاه کردن به ساعتاش اعلام میکند که باید برود. شنیدن این خبر برای فیلی اصلا خوشایند نیست.او بدون جویا شدن دلیل تصمیم فیگی، میخواهد در تقلایی نفسگیر با دست و پا زدنهای پر سر و صدا جلوی رفتناش را بگیرد. تا اینکه...
دوشنبه, ۱۹ مهر
«نرو دیگه!» از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» ماجرای یک روز دیگر از دوستی آنها است. روزی که به نظر خوب میرسد، درست مثل دیروز البته قبل از آنکه فیگی اعلام کند وقت رفتناش فرا رسیده است.
دوشنبه, ۱۹ مهر
«دیدی پرواز کردم!» یکی دیگر از کتابهای مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. با دیدن عنوان و تصویر روی جلد کتاب به نظر میرسد در این قسمت پرواز موفقیتآمیز فیگی در انتظار خواننده است. بله در این قسمت قرار است شاهد پرواز موفقیتآمیز یک خوک باشیم. اما او به کمک احتیاج دارد و فیلی فکر میکند این کار نشدنی است و کمکی از دست او ساخته نیست. البته تا وقتی که سر و کله یک پلیکان پیدا میشود.
دوشنبه, ۱۹ مهر
«دیدی پرواز کردم!» یکی دیگر از داستانهای مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. با دیدن عنوان و تصویر روی جلد کتاب به نظر میرسد در این قسمت پرواز موفقیت آمیز فیگی در انتظار خواننده است. اما مگر یک خوک میتواند پرواز کند؟! بر خلاف فیلی، فیگی فکر میکند بتواند پرواز کند، شما چه فکر میکنید؟
دوشنبه, ۱۹ مهر
«اسباببازی عزیزم» یکی از کتابهای مجموعه «فیلی و فیگی» است. دو شخصیتی که انگار هر چیز در داستانهایشان بالا برود و پایین بیاید، یک چیز سر جایش میماند و آن دوستی میانشان است. اینبار آنچیزی که در میانه داستان خیلی خیلی بالا میرود و بدجوری پایین میآید، اسباببازی عزیز و جدید فیگی است. خب حتما خودتان میتوانید حدس بزنید این پرتاب پر قدرت کار چه کسی بوده است؟ !
دوشنبه, ۲۹ دی
«اسباببازی عزیزم!» یکی از کتابهای مجموعه داستانهای «فیلی و فیگی» است. در این قسمت فیلی پیشنهاد میدهد اسباببازی جدید فیگی را به هوا پرت کنند! ولی اگر اسباب بازی جدید فیگی شکست چی؟ با هم قهر میکنند؟
دوشنبه, ۲۹ دی
در کتاب «خرس کوچولو و درخت آرزوها» میخوانید: برتی، خرس کوچولو، که دلش نمیخواهد اسباببازیاش را به برادر کوچکش بدهد، قهر میکند و به بالای درخت نزدیک خانهشان میرود. وای چه درخت عجیبی! گرسنه که بشوی به تو کلوچه میدهد، سردت که بشود، برایت پتو میفرستد، تاریک که بشود، چراغ برایت روشن میکند. چه درخت مهربانی! ولی مگر ممکن است؟
سه شنبه, ۲۳ دی
«خرس کوچولو و درخت آرزوها» داستانی جذاب، کوتاه و ساده است که با ایجاد پرسش در ذهن مخاطب، او را به یافتن پاسخ ترغیب میکند.
سه شنبه, ۲۳ دی
«خوشحال شدی؟» یکی دیگر از کتابهای مجموعه فیلی فیگی است. فیلی تنها و بیحوصله نشسته و جای فیگی کنارش حسابی خالی است. کمی بعد فیگی از راه میرسد و از دور متوجه ناراحتی فیلی میشود. پس تصمیم میگیرد کاری کند تا او خوشحال شود. فیگی فکر میکند که خوشحال کردن فیلی برایش کار راحتی است چون او میداند فیلی از چه چیزهایی خوشش میآید. او حواسش نیست که او خوشحالی فیلی برای سوارکاری، دلقکبازی و رباتها را فقط وقتهایی دیده است که کنار هم بودهاند و نمیداند اگر خودش کنار فیلی نباشد دیگر دیدن آن چیزها برای او آنقدرها هم خوشحال کننده نیستند. بعد از همهی تلاشهای اسبی، دلقکی و رباتی فیگی میفهمد فیلی برای خوشحال بودن علاوه بر دوستهایش احتیاج به یک عینک جدید هم دارد!
یکشنبه, ۲۱ دی
«خوشحال شدی؟» از سری داستانهای فیلی و فیگی است که به زیبایی و با بیانی ساده و طنزآمیز به اهمیت دوستی، تاثیر آن در کیفیت تجربههای روزمره و میزان خوشحالی آدمها پرداخته است.
یکشنبه, ۲۱ دی
کتاب «ماشین سواری!» داستان دیگری از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. فیلی و فیگی در این داستان با هم به گردش میروند و برنامهریزی گردش موضوع اصلی داستان است.
چهارشنبه, ۵ آذر
کتاب «ماشینسواری!» داستان دیگری از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. فیلی و فیگی در این داستان با هم به گردش میروند و برنامهریزی گردش موضوع اصلی داستان است.
چهارشنبه, ۵ آذر
در «چی کار کردی با خودت!» داستان دیگری از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» از همان ابتدا با یک تغییر ویژه نسبت به روال معمول ماجراهای فیلی و فیگی روبهرو میشویم. اینبار فیگی هم نمیداند موضوع چیست و قرار است همراه ما مخاطب ماجرایی باشد که فیلی تعریف میکند. البته این به معنای کمرنگ بودن نقش فیگی در داستان نیست. شنونده همیشه نقشی اساسی در یک گفتوگو دارد. در این ماجرا هم آنقدر نقش شنونده بودن فیگی اهمیت دارد که انگار در شکسته شدن خرطوم فیلی بیتاثیر نبوده است!
چهارشنبه, ۵ آذر
در «چی کار کردی با خودت!» از همان ابتدا با یک تغییر ویژه نسبت به روال معمول ماجراهای فیلی و فیگی روبهرو میشویم. اینبار فیگی هم نمیداند موضوع چیست و قرار است همراه ما مخاطب ماجرایی باشد که فیلی تعریف میکند. البته این به معنای کمرنگ بودن نقش فیگی در داستان نیست. شنونده همیشه نقشی اساسی در یک گفتوگو دارد. در این ماجرا هم آنقدر نقش شنونده بودن فیگی اهمیت دارد که انگار در شکسته شدن خرطوم فیلی بیتاثیر نبوده است!
چهارشنبه, ۵ آذر
«من هم بازی؟» یکی از کتابهای مجموعه «فیلی و فیگی» است. اینبار فیلی یک توپ زرد کوچک همراه خودش دارد و همینطور که مشغول بالا و پایین کردن آن در دستش است، فکری به سرش میزند. بله، فکر یک بازی! اما آنها برای شروع بازیشان با یک مشکل جدی مواجه میشوند چون خیلی زود سر و کلهی ماری پیدا میشود که دوست دارد با آنها بازی کند اما...
یکشنبه, ۲۵ آبان
«من هم بازی؟» یکی از کتابهای مجموعه فیلی و فیگی است. اینبار فیلی یک توپ زرد کوچک همراه خودش دارد و همینطور که مشغول بالا و پایین کردن آن در دستش است، فکری به سرش میزند. بله، فکر یک بازی!
یکشنبه, ۲۵ آبان
کتاب «چرا به جوجه اردک کلوچه دادند؟» ماجرای کبوتری است که بعد از دیدن یک کلوچه در دست جوجه اردک احساسات منفی مختلفی را تجربه میکند و با رقتارهایی عجیب از جوجه اردک میخواهد به او بگوید. چرا کسی به خواهشهای او توجه نمیکند و عوضش به جوجه اردکها همه چیز میدهند!
یکشنبه, ۳۰ شهریور