«خوشحال شدی؟» از سری داستانهای فیلی و فیگی است که به زیبایی و با بیانی ساده و طنزآمیز به اهمیت دوستی، تاثیر آن در کیفیت تجربههای روزمره و میزان خوشحالی آدمها پرداخته است.
داستان با تصویر افسرده و تنهای فیلی شروع میشود که سرش را پایین انداخته و ناله میکند. فیگی از گوشه صفحه بعد سرک میکشد و دوست غمگینش را میبیند. و از خودش میپرسد: «چرا دوستم ناراحت شده؟» فیگی که میداند فیلی از چه چیزهایی خوشش میآید، تصمیم میگیرد هرطور شده دوستش را خوشحال کند، او خود را به شکل سوارکار در میآورد و جلوی فیلی ظاهر میشود. فیلی ابتدا خوشحال میشود اما خیلی زود دوباره غم به سراغش میآید. فیلی نا امید نمیشود و اینبار خود را به شکل یک دلقک در میآورد؛ اما باز هم خوشحالی فیلی دیری نمیپاید. حتی ربات شدن فیگی هم خیلی نمیتواند حال و هوای فیلی را عوض کند و او از غصه نقش بر زمین میشود. فیگی وقتی میبیند حال فیلی بهتر نشده است. تصمیم میگیرد برود و به فیلی بگوید از اینکه نتوانسته او را خوشحال کند، متاسف است. اما نزدیک شدن فیگی کافی است تا فیلی مثل فنر بالا بپرد و لبخند روی لبهایش کشیده شود. حالا نوبت فیلی است تا با
بیان کردن دلیل غمگین شدنهایش بعد از هر اتفاق خوشحال کننده، فیگی را شگفت زده کند. به این ترتیبب در آخر داستان فیگی میداند که فیلی به این علت خوشحالیهایش بیدوام بودهاند که حضور بهترین دوستش را کنارش احساس نمیکرده است. او کنار فیگی خوشحال است حتی اگر سر و کله سوارکار، دلقک و رباتی پیدا نشود.
«خوشحال شدی؟» در واقع با بیانی ملموس میخواهد یکی از علتهای اصلی خوشحالی یعنی دوستی را به کودک نشان بدهد. و برای این کار از ایده مقایسه میزان تاثیرگذار چیزهای خوشحال کننده دیگر در مقابل حضور یک دوست برای داشتن حال خوب استفاده میکند. کتاب تا انتها یک سوال را در ذهن کودک روشن نگه میدارد، اینکه چرا خوشحالی فیلی از دیدن تمام آن چیزهایی که دوست دارد دوام نمیآورد. و هربار که ذوق زده میشود، کمی بعد دوباره خرطومش از شدت ناراحتی آویزان میشود. به این ترتیب کودک حدسهایی را برای پی بردن به علت ناراحتی فیلی میزند که تا آخر داستان بیجواب میمانند. بالاخره در آخرین جمله کتاب با یک غافلگیری گره داستان کامل گشوده میشود. نویسنده با این بازیگوشی کاری میکند که در آخر داستان کودک دلش بخواهد دوباره برگرد و با دیدن تصاویر مربوط به سوارکاری، دلقکبازی و ربات شدن فیگی پازل داستان را در ذهنش کامل کند. کودک حالا پاسخ سوالش را گرفته است و با فیگی موافق است که فیلی برای خوشحال بودن به یک عینک جدید احتیاج دارد تا بتواند دوستهایش را بهتر ببیند!
اگر میخواهید از ماجراهای بامزه دیگر فیلی و فیگی سر دربیاورید، همراه آنها بدوید و به صفحه آخر بروید. فهرست کامل کتابهای ترجمه شده از این مجموعه را آنجا میتوانید ببینید. ماجراهایی مانند: «اسباببازی عزیزم»، «دیدی پرواز کردم»، «نرو دیگه»، «چرا صبر کم؟» و «با تشکر از همه»، «ببین چه شیپوری میزنم»، «بپر بپر زیر باران»، «توپم کجاست»، «خوابی یا بیدار»، «عچووو»، «غافلگیربازی» و...
«مو ویلیمز» در این کتاب هم مانند سایر کتابهای مجموعه از تصویرگری با جزئیات کم در فضاسازی و جزئیات فراوان در چهره و حالتهای بدنی شخصیتهای داستانش استفاده کرده است. چیزی که میتواند امکان توجه، همذاتپنداری و درک احساس شخصیتها در هر موقعیت را به مخاطب بدهد. هم چنین جملات کوتاه و کلمات تکرار شونده، فضایی برای توجه به حروف، واژهها و جملات به کار رفته در متن که به اندازه کافی بزرگ و خوانا هستند، ایجاد کرده و مرور آنها میتواند ذهن کودک در آستانه سواد آموزی را برای خواندن آماده کند.
«مو ویلیمز» در کارنامه هنری خود علاوه بر مجموعه «فیلی و فیگی»، مجموعه کتابهای کبوتر و کتاب «خرگوش بغلی» را نیز دارد. او تا کنون برای کتابهای «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند.»، «خرگوش بغلی» و «نافل بانی» موفق به دریافت جایزهی برجستهی کالدکات انجمن کتابداران آمریکا شده است. همچنین چند عنوان از کتابهای او برنده جایزه مدال تیودور سیوس گیزل (جایزهای برای آثار با ارزش ادبی بالا برای نوآموزان) شده است. آثار او به نقل از نیویورکتایمز در فهرست پرفروشترینها قرار دارد.