من هم بازی؟ (داستان‌های فیلی و فیگی)

من هم بازی؟ (داستان‌های فیلی و فیگی)

«من هم بازی؟» یکی از کتاب‌های مجموعه فیلی و فیگی است. این‌بار فیلی یک توپ زرد کوچک هم‌راه خودش دارد و همین‌طور که مشغول بالا و پایین کردن آن در دستش است،  فکری به سرش می‌زند. بله، فکر یک بازی!

در آغاز داستان فیلی به فیگی پیشنهاد می‌دهد تا با هم «دستش‌دِه» بازی کنند. فیگی از این پیشنهاد ذوق‌زده می‌شود. و با خوش‌حالی اعلام می‌کند که دوست دارد با دوستانش «دستش‌دِه» بازی کند. به این ترتیب آن‌ها بدون معطلی نقش‌ها را تقسیم می‌کنند تا آماده‌ی بازی شوند. اما گویا بازی قرار نیست به این زودی‌ شروع شود. اگر می‌خواهید بازی «دستش‌ده» آن‌ها را ببینید. باید مثل خودشان صبور باشید و تا صفحه آخر داستان صبر کنید. این وسط در بعضی صفحه‌ها هم لازم می‌شود پناه بگیرید تا یکی از توپ‌های زرد فیلی توی چشمتان نخورد! چون او یک عالمه از این توپ‌های زرد دارد که به زودی داخل کتاب پرتاب می‌شوند. اما برای بازی «دستش‌دِه» فقط یک توپ لازم است. توپی که در انتهای داستان سبز می‌شود!

 

همان‌طور که احتمالا روی جلد کتاب دیده‌اید، به زودی سر‌وکله‌ی یک مار سبز در داستان پیدا می‌شود.
ماری از سر و صدای فیلی و فیگی فهمیده‌است آن‌ها قصد دارند با هم بازی کنند و برای پیشنهاد هم‌بازی شدن با آن‌ها آمده است. اما یک مشکلی وجود دارد، آن‌ها قرار است با دست‌های‌شان بازی کنند و ماری دست ندارد. با این‌که فیلی و فیگی برای گفتن این موضوع به ماری معذب می‌شوند. اما او با خنده اعلام می‌کند که خودش می‌داند دست ندارد، اما دوست دارد تلاش‌اش را بکند. به این ترتیب فیلی، فیگی و ماری مشغول حل یک مساله می‌شوند. آن‌ها می‌خواهند بفهمند یک مار بدون دست چگونه می‌تواند  «دستش‌ده» بازی کند؟  ماری اول چندباری سعی می‌کند توپ پرتاب شده را بگیرد. اما هر بار توپ روی سرش فرود می‌آید و از او دور می‌شود. فیلی تصمیم می‌گیرد تعداد زیادی توپ را هم‌زمان پرتاب کند تا شاید شانس ماری بیش‌تر شود و بتواند یکی از آن‌ها را با ضربه‌‌ای به موقع برگرداند. اما نتیجه کار اصلا امیدوارم کننده نیست. توپ‌ها یکی پس از دیگری با صدای دینگ‌ دَنگ بوووف، روی سر ماری فرود می‌آیند. برای همین او قبل از این‌که اوضاع بدتر شود، تسلیم می‌شود. او با این‌که دوست دارد هم‌بازی فیلی و فیگی باشد، تصمیم می‌گیرد بپذیرد که یک مار است و نمی‌تواند «دستش‌ده» بازی کند. اما فیگی قصد دارد جلوی این ناامیدی را بگیرد چون ماری دوست آن‌هاست و او دلش می‌خواهد راهی بیابد تا همه با هم «دستش‌ده» بازی کنند. بله تلاش آن‌ها جواب می‌دهد و بالاخره راهی پیدا می‌شود. راهی که در صفحه آخر داستان می‌توانید سبز شدن آن‌ را بالای سر فیلی و فیگی ببینید. و با صدای سرخوش ماری که روی هوا دست به دست می‌شود به خط پایان کتاب برسید.

مو ویلیمز این بار هم قصد دارد یک چالش دیگر از دنیای دوستی‌های کودکی و بزرگسالی را در داستانش مطرح کند، چالش پذیرش یک عضو جدید در گروه. عضوی که شاید در ظاهر تفاوت‌های زیادی با ما داشته باشد و به نظر برسد امتیاز کافی برای بودن در گروه ما را ندارد. اما با وجود تمام تفاوت‌ها او هم مثل ما نیاز به بودن در گروه و داشتن هم‌بازی‌ دارد. برای همین لازم است قبل از یک پاسخ منفی عجولانه، خوب به او نگاه کنیم شاید بتوانیم ویژگی‌های منحصر به فردی که امتیاز او محسوب می‌شود را ببینیم و این شانس را به او بدهیم تا جای برای خود در میان ما پیدا کند.

بله، «من هم بازی» با زبانی طنزآمیز و در ماجرای بازیگو‌شانه‌ی دیگری از فیلی و فیگی این‌بار اهمیت استقبال، صبوری و هم‌فکری اعضای یک گروه را با ما در میان می‌گذارد. صبوری در برابر درخواست عضو جدیدی که قصد دارد برای بودن در کنار آن‌ها تمام تلاش‌اش را به کار گیرد.

«مو ویلیمز» در این کتاب‌هم مثل سایر کتاب‌های این مجموعه از تصویرگری با جزئیات کم در فضاسازی و جزئیات فراوان در چهره و حالت‌های بدنی شخصیت‌های داستان‌اش استفاده کرده است. چیزی که می‌تواند امکان توجه، هم‌ذات‌پنداری و درک احساس شخصیت‌ها در هر موقعیت را به مخاطب بدهد. هم ‌چنین جملات کوتاه و کلمات تکرار شونده، فضایی برای توجه به حروف، کلمات و جملات به کار رفته در متن که به اندازه کافی بزرگ و خوانا هستند، ایجاد کرده و مرور آن‌ها می‌تواند ذهن کودک در آستانه سواد آموزی را برای خواندن آماده کند.

«مو ویلیمز» در کارنامه هنری خود علاوه بر مجموعه «فیلی و فیگی»، مجموعه کتاب‌ «کبوتر» و کتاب «خرگوش بغلی» را  نیز دارد. او برای کتاب‌های «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند. »، «خرگوش بغلی» و «نافل بانی» موفق به دریافت جایزه‌ برجسته‌ی کالدکات انجمن کتاب‌داران آمریکا شده است. هم‌چنین چند عنوان از کتاب‌های او برنده جایزه مدال تیودور سیوس گیزل (جایزه‌ای برای آثار با ارزش ادبی بالا برای نوآموزان) شده است. آثار او به نقل از نیویورک‌تایمز در فهرست پرفروش‌ترین‌ها قرار دارد.

کاربردها و فعالیت ها

گفت‌وگو کنید:

    بعد از خواندن کتاب می‌توانید از نمونه سوالات زیر برای آغاز گفت‌وگو استفاده کنید:

  • به نظرت چرا فیلی و فیگی آن‌همه تلاش کردند تا ماری بتواند با آن‌ها بازی کند؟
  • به نظرت فیلی و فیگی چه کارهای دیگری می‌توانستند انجام دهند تا ماری بتواند با آن‌ها بازی کند؟
  • آیا تو عضو  گروه‌های دوستی هستی، آخرین نفری که به گروه دوستی شما اضافه شده چه کسی بوده است؟
  • تا به‌حال توانسته‌ای با آدم‌های جدیدی دوست شوی که با تو فرق دارند؟ چه‌طور موفق شدی؟
          ادامه‌ی فعالیت‌های این کتاب را در صفحه‌ی فعالیت پیشنهادی برای کتاب من هم بازی؟ بخوانید.
 
شناسنامه کتاب:
عنوان اصلی:
?Can I Play, too
ناشر
پروفایل نویسنده
نویسنده
Mo Willems, مو ویلیمز
پروفایل ویراستار
ویراستار
  • محمدهادی قوی پیشه
تصویرگر
  • Mo Willems
  • مو ویلیمز
نگارنده معرفی کتاب:
برگردان (متن)
  • آناهیتا حضرتی
سال نشر
۱۳۹۹

ديدگاه شما

پرسش و پاسخ