«دیدی پرواز کردم!» یکی دیگر از داستانهای مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. با دیدن عنوان و تصویر روی جلد کتاب به نظر میرسد در این قسمت پرواز موفقیت آمیز فیگی در انتظار خواننده است. اما مگر یک خوک میتواند پرواز کند؟! بر خلاف فیلی، فیگی فکر میکند بتواند پرواز کند، شما چه فکر میکنید؟
در ابتدای داستان فیلی و فیگی به شیوه مرسومِ استراحت نیمروزیشان، پشت به پشت هم تکیه زدهاند. ناگهان ایدهای به ذهن فیگی میرسد. او با هیجان فیلی را از خواب و خیال بیرون میپراند تا به بهترین دوستش اعلام کند، «من امروز پرواز میکنم!» اما چهطور؟ این سوالی است که فیلی اصلا دوست ندارد به آن فکر کند. به نظر او فیگی هیچوقتِ هیچوقت پرواز نمیکند. برای همین وقتی فیگی حسابی بال بال میزند، او برای کمک دست به کار نمیشود. اما فیگی که قصد دارد حتما امروز پرواز کند، برای پیدا کردن راهی برای پرواز از صفحه خارج میشود و کمی بعد با یک پرش بلند روی سر فیلی فرود میآید. فیلی که همچنان به تلاشهای او امیدی ندارد، میگوید این کار پرواز نبوده است و بعد هم تنهایی برای خوردن ناهار میرود. اما وقتی برمیگردد، دیگر اثری از فیگی در اطراف نیست. حالا فیگی میان زمین و آسمان است و دارد به سمت او میآید. اما این تنها پرواز موفقیتآمیز داستان نیست. در انتهای داستان بعد از تمام بالا و پایین پریدنها آنها مثل تصویر ابتدای کتاب دوباره پشت به پشت هم تکیه زدهاند. با این تفاوت که حالا خیال پریدن در ذهن فیلی به پرواز در آمده است.
خیال، بال و پر اندیشه است. «دیدی پرواز کردم!» ماجرای یک خواست خیالی و به ظاهر دست نیافتنی است که با تلاشهای بازیگوشانه و مستمر یک خوک امیدوار به روش ویژهای واقعی میشود. «من امروز پرواز میکنم» جملهای است که فیگی هیجانزده و پیروزمندانه ابتدای داستان بیان میکند. در تمام مراحل میبینیم که او آنچنان به امکانپذیر بودن این اتفاق باور دارد که ناامیدیهای بهترین دوستش تاثیر چندانی بر تلاشهای او نمیگذارد. البته او در ابتدا تلاش برای پرواز را از پیش پا افتادهترین راه یعنی بالبالزدن با دستهایش آغاز میکند. فیلی که در این صحنه دست به پشت ایستاده و تلاشهای خامدستانه او را تماشا میکند. با گفتن جمله «فکر میکنم کمک لازم داری» بیحاصلی تلاشهای ابتدایی فیگی را به او یادآور میشود. این تنها کمک دستبستهای است که با دیدن پافشاری فیگی بر خواستهاش از او سر میزند. اما در ادامه وقتی پلیکان در حالت مشابهی فیگی را مستاصل میبیند، همان جمله فیلی را تکرار میکند، «فکر میکنم کمک لازم داری». اما با این تفاوت که او با بالی گشوده و آماده کمک این پیام را به سمت فیگی میفرستد. به این ترتیب میبینیم گره داستان که تا الان به دست فیگی گشوده نشده بود، با منقار پلیکان یاریرسان داستان گشوده میشود. البته منطق نه چندان منعطف فیلی هم در رسیدن فیگی به آن ارتفاع بی تاثیر نیست. وقتی فیگی قصد داشت یک پرش بلند را پرواز به حساب آورد اگر با منطق خشک فیلی مواجه نمیشد؛ شاید به همان ارتفاع بالای سر بهترین دوستش برای صعود اکتفا میکرد و در ادامه به فکر کمک گرفتن از یک پلیکان نمیافتاد. در نهایت اوج گرفتن فیگی با همراهی پلیکان است که به فیلی هم کمک میکند تا خیال پرواز را باور کند. به نظر میرسد بالا و پایین پریدنهای شگفتزده از خوشی او برای دیدن پرواز دوستش به افکار او هم برای پرواز بال و پر میدهد. به این ترتیب داستان در مسیر تحقق این خیالپردازی به اهمیت باور ، تلاش، امید و درخواست کمک کردن برای تحقق رویاهایمان میپردازد. از طرفی لزوم باور به دیگری و همکاری برای تحقق رویاهای دیگری را به شیوهای طنز آمیز و غیر مستقیم نشان میدهد.
«مو ویلیمز» در این کتابهم مثل سایر کتابهای مجموعه از تصویرگری با جزئیات کم در فضاسازی و جزئیات فراوان در چهره و حالتهای بدنی شخصیتهای داستانش استفاده کرده است. چیزی که میتواند امکان توجه، همذاتپنداری و درک احساس شخصیتها در هر موقعیت را به مخاطب بدهد. هم چنین جملات کوتاه و کلمات تکرار شونده، فضایی برای توجه به حروف، کلمات و جملات به کار رفته در متن که به اندازه کافی بزرگ و خوانا هستند، ایجاد کرده و مرور آنها میتواند ذهن کودک در آستانه سواد آموزی را برای خواندن آماده کند.
اگر میخواهید از ماجراهای بامزه دیگر فیلی و فیگی سر دربیاورید، همراه آنها بدوید و به صفحه آخر بروید. فهرست کامل کتابهای ترجمه شده از این مجموعه را آنجا میتوانید ببینید. ماجراهایی مانند: «اسباببازی عزیزم»، «نرو دیگه»، «ماشینسواری»، «چرا صبر کنم؟» و «با تشکر از همه»، «ببین چه شیپوری می زنم»، «بپر بپر زیر باران»، «توپم کجاست»، «خوابی یا بیدار»، «عچووو»، «غافلگیربازی» و...
«مو ویلیمز» در کارنامه هنری خود علاوه بر مجموعه «فیلی و فیگی»، مجموعه کتابهای کبوتر و کتاب «خرگوش بغلی» را نیز دارد. او تا کنون برای کتابهای «به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند.»، «خرگوش بغلی» و «نافل بانی» موفق به دریافت جایزهی برجسته کالدکات انجمن کتابداران آمریکا شده است. همچنین چند عنوان از کتابهای او برنده جایزه مدال تیودور سیوس گیزل (جایزهای برای آثار با ارزش ادبی بالا برای نوآموزان) شده است. آثار او به نقل از نیویورکتایمز در فهرست پرفروشترینها قرار دارد.