زعفران

خانم هاترن، معلم هنر مدرسه، در بین دانش آموزان محبوبیتی ندارد. چون خیلی سختگیر است و اخلاقش مانند لباس‌هایش زشت است. بدتر از همه، او انتظار دارد که در کلاس هنر همه چیز مرتب و منظم سر جایش باشد و دانش آموزان مانند یک شانه تخم مرغ به ردیف و پشت سر هم بنشینند و آن طوری نقاشی کنند که او می‌خواهد. همه از دستورات خانم هاترن اطاعت می‌کنند. البته همه، به‌جز بیدی. کتاب «بیدی» داستان این دختر و دنیای جادویی‌اش را روایت می‌کند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
«جیب‌های آنجلیکا اسپراکت» کتابی است در مورد خانمی به همین نام که کت بلند بنفش جالبی پر از جیب دارد و هر جیب وسیله خارق العاده‌ای درونش دارد.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
صبح یکی از روزهای تابستان « جالی پستچی » مانند برنامه‌ همیشگی‌اش از خواب بیدار شد، صبحانه خورد و لباس پوشید تا سراغ دوچرخه‌اش برود و نامه‌های آن روز را به دست آسیابان، گربه‌ پشمالو، دختر مو بلند و بقیه برساند. اما دوچرخه‌اش پنچر شده بود. پس پیاده راه افتاد. بین راه ناگهان جغجغه‌ بچه غول از آسمان روی سرش افتاد و از حال رفت. وقتی به هوش آمد خرگوشی را دید که یکی از نامه‌ها را برداشته و می‌دود.
شنبه, ۱۸ دی
پنگوئن‌ها یک دلیلی دارد که بال دارند، نه؟ داشتن دوستی که برای خودش یک هواپیمای شخصی داشته باشد و پیشنهاد بدهد تو را هم سوار کند خوب است، اما تجربه کردن پرواز با بال های خودت چیز دیگری است. در واقع بال‌های پنگوئن برای پرواز ساخته نشده‌اند اما پنگوئن از آرزوی پرواز دست نمی‌کشد.
دوشنبه, ۶ دی
«نویل» داستان پسر کوچکی است که به همراه خانواده‌اش به خانه جدید اسباب کشی می‌کند. هیچ‌کس نظر او را درباره اسباب‌کشی نپرسیده است. او حالا هیچ دوستی ندارد و تنهای تنهاست و بدترین بخش ماجرا هم همین است.
شنبه, ۲۲ آبان
آقای «فوک‌فایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبه‌ی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی می‌کند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوه‌ای و توله سگ‌ها بدش می‌آید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد. با فرا رسیدن فصل سرما پرندگان به سمت جنوب مهاجرت خواهند کرد. آقای فوک فایر برای تشویق پرندگان به ماندن در حیاط خانه‌اش برای آن‌ها غذا می‌گذارد. اما سنجاب‌ها غذای پرندگان را می‌خورند و آن‌قدر زبل و باهوش هستند که همه نقشه‌های آقای فوک‌فایر برای فراری دادنشان را خنثی کنند. در آخر با فرا رسیدن زمستان پرندگان می‌روند و آقای فوک‌فایر تنها و غمگین برجا می‌ماند. سنجاب‌ها تصمیم می‌گیرند به جبران غذاهایی که خورده‌اند آقای فوک‌فایر را خوشحال کنند.
شنبه, ۲۰ شهریور
کتاب «هدیه‌ای برای مامان‌بزرگ» داستانی شیرین از ارتباط مادربزرگ و نوه‌اش لی‌لی است. داستان نوه‌ای که دوست دارد هدیه‌ای به مادربزرگ بدهد و داستان عشق بین این دو.
چهارشنبه, ۲۷ آبان
دختر کوچولوی داستان از دست افراد خانواده اش عصبانی است مادر وقت ندارد با او بازی کند و پدر هم به جای کتاب خواندن برای او گاهی می خواهد به کارهای خودش برسد. خواهر و برادرش هم همین طور. او تصمیم می گیرد که خانواده ی جدیدی برای خود پیدا کند: مثلا خانم فروشنده و آقای کتابدار می توانند پدر و مادر خوبی برای او باشند.
چهارشنبه, ۸ بهمن
لی لی دختر کوچکی است که با کانگوروی آبی دوست داشتنی اش دو دوست جدانشدنی هستند. لی لی قهرمان مجموعه ی شش جلدی ای است که در آن هر بار بر یکی از مسایل خاص کودک تاکید می شود. گاهی کودک ترس از دست دادن دارد، گاهی دروغ می گوید، یا گاهی شروع به نمایش دادن می کند. هر کدام از این اتفاق ها هر بار می تواند فرصتی برای آشنا شدن کودک با رفتارهایش در نظر دیگران باشد.
جمعه, ۲ آبان
پسرک در پشت خانه اش یک پنگوئن پیدا می کند و به خیال آن که گم تلاش می کند او را به محل زندگی اش در قطب برگرداند. قایقی تهیه می کند و راهی قطب می شود. تجربه سفر کردن، با توفان و موج های بلند دست به گریبان شدن، در بین راه برای پنگوئن قصه گفتن و سرانجام رسیدن به مقصد. پسر خوشحال است که او را به منزلش رسانده ولی خودش احساس عجیبی دارد و از تنهایی و جدایی ناراحت است، پنگوئن هم به نظر خوشحال نمی آید.
شنبه, ۲۶ مهر
لورنس گربه سیاهی است که در طول روز  به خانه هایی در محله های مختلف سر می زند و در هر خانه وعده ای غذای کامل می خورد.
سه شنبه, ۱ بهمن
پسرک در انبار خانه اش هواپیمای عجیب و خارق العاده ای پیدا می کند و تصمیم می گیرد با آن به فضا برود.
شنبه, ۲ آذر
پسرک ستاره ها را خیلی دوست دارد و در آرزوی داشتن ستاره ای برای خودش است.
شنبه, ۲ آذر
ریچل به همراه مادر و پدرش برای گذراندن تعطیلات به جزیره جادوی باران می روند. او در کشتی با دختری هم سن خود بنام کریستی آشنا می شود. آنان در گشت و گذار درجزیره با دیگ طلایی پایان رنگین کمان که وارونه به زمین افتاده برخورد می کنند.
چهارشنبه, ۵ تیر
لی لی دختر کوچولویی که کانگوروی آبی اش را خیلی دوست دارد. او گاهی دوست دارد جلب توجه کند و جلوی دیگران به ویژه دوست عزیزش کانگوروی آبی دست به هنرنمایی و شیرین کاری می زند.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت