دختر کوچولوی داستان از دست افراد خانواده اش عصبانی است مادر وقت ندارد با او بازی کند و پدر هم به جای کتاب خواندن برای او گاهی می خواهد به کارهای خودش برسد. خواهر و برادرش هم همین طور. او تصمیم می گیرد که خانواده ی جدیدی برای خود پیدا کند: مثلا خانم فروشنده و آقای کتابدار می توانند پدر و مادر خوبی برای او باشند.
اما پس از مدتی دل دخترک برای خانواده ی خودش تنگ می شود....
این داستان تصویری زیبا به یکی از مشکلات خردسالان یعنی سر رفتن حوصله می پردازد و برای آن راه حل نشان می دهد.