افق
کتاب تصویری «وای چه جاها که خواهی رفت» حامل پیامی روحیهبخش در ستایش زندگی است و به تمام مردم در هر سن و مرتبهای سفارش میکند که یک جا ساکن نمانند، ماجراجویی کنند و با خطرهای زندگی روبهرو شوند. این کتاب به کودکان درباره زندگی واقعی هوشیاری میدهد و میگوید زندگی پستی و بلندیهایی دارد که بهتر است با همه توان از آنها عبور کرد.
چهارشنبه, ۲۰ تیر
کتاب «شانس ضرب در هفت»، داستان از دست دادن و مرگ عزیزان و کنار آمدن با این رنج و از نو شروع کردن است. بیدی شانس دختر دوازده سالهی نابغهای است که خانوادهی شانس او را از کودکی به فرزندخواندگی پذیرفتهاند. او به دلیل متفاوت و نابغه بودن نمیتواند با همسن و سالهایش ارتباط بگیرد و دوستی ندارد.
یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت
کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون... » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانههای دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.
همه ما برای یک بارهم که شده به مدرسه دیر رسیدهایم. آن یک بار را به خاطر دارید؟ چه بهانهای برای معلم یا ناظمتان جور کردید؟ سادهترین جوابی که احتمالا به ذهن همهی ما در آن لحظه حساس رسیده است این بوده: راستش خواب موندم! یا شاید ماشین بابامون خراب شد...
اما تا حالا فکر کردید که میتوان جوابهای بیشماری به این سوال داد؟
شنبه, ۸ اردیبهشت
کتاب « مثل یک ببر بخواب » کتابی است تصویری با داستانی آرامشبخش، درباره دختر کوچکی که نمیخواهد بخوابد.
چهارشنبه, ۳ آبان
« کتاب گورستان » در ژانر فانتزی برای کودکان نوشته شده است و داستان کودکی را روایت میکند که در گورستانی متروک در میان ارواح بزرگ میشود.
قاتل، نیمهشب سه نفر از اعضای خانواده را به قتل میرساند و به سوی اتاق آخرین قربانی خود، فرزند هجدهماهه خانواده میرود. اما او در تختخواب خود نیست. کودک نوپا به تازگی راه رفتن آموخته است و نیمه شب در خانه را باز میکند، به خیابان قدم میگذارد و سر از قبرستانی قدیمی و متروک درمیآورد.
چهارشنبه, ۱۲ مهر
«ماتی و سامی و سه گاف گنده» داستانی است درباره دروغ گویی و پیامدهای آن و کتابی است در ستایش راستگویی.
نویسنده در این کتاب از پسر یازده ساله ای به نام ماتی می گوید. پسری که برای تعطیلات تابستانی خانواده خود رویایی دارد. او برای این که آرزویش به واقعیت بپیوندد به دروغ متوسل می شود و با این کار خانواده اش را به دردسر بزرگی می اندازد.
شنبه, ۷ مرداد
کتاب امپراتور کوتولهی سرزمین لیلیپوت داستان دختری است به نام آیدا که شانزده ساله است. دختری خیالپرداز که همواره به کلاغها و زندگی آنها فکر میکند.
شنبه, ۱۳ خرداد
میان واقعیت و تخیل
اینگرید و گرگ داستان دخترکی است که در فقر با پدر و مادرش زندگی میکند و با آنکه زندگی مطلوبی ندارد، از وضعیتش راضی است. اینگرید ذره ذره میفهمد از خانوادهی نجیبزاده است. مادربزرگی دارد که در قصری بزرگ زندگی میکند و به نوعی مالک روستاهای اطراف است.
دوشنبه, ۴ اردیبهشت
هر بار که خبری وحشتناک دربارهی کودکان و نوجوانان میشنویم، هر بار که خبر تیراندازی در مدرسه یا بیمارستانی را میشنویم، هر بار که بمبی در مسجدی منفجر میشود، ناگهان از این خشونت جا میخوریم؛ اما وقتی درد بیشتری در قلبمان احساس میکنیم که شلیککنندهی آن اسلحه نوجوان یا کودکان باشند. شخصیت کتاب فاجعه در دبیرستان میدل تاون نیز از حادثهی تیراندازی در یک دبیرستان اندوهگین و وحشتزده شده است؛ اما او نرفته تا از کشتهشدگان قهرمان بسازد، بلکه از این مرحله فراتر رفته است و به سراغ بانیان این «فاجعه» رفته تا نکتهای را یادآوری کند: «تیراندازان نیز قربانیاند».
شنبه, ۲ اردیبهشت
این کتاب کورنلیا فونکه فضایی فانتزی و البته حماسی دارد. ایگرن میخواهد شوالیه باشد، او در قلعهای عجیب و جادویی زندگی میکند که برای مخاطب عجیب است.
ایگرن به حرف زدن گربهها و نعرههای مجسمههای شیر عادت دارد. نویسنده مکان و زمان داستان را نشان نداده است، اما فضا و توصیفها نشان میدهد دورهی جادوگرها و احتمالاً قرون وسطاست؛ اما در این رمان نوجوان، قرار نیست جادوگرهای بزرگ کاری از پیش ببرند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
«شایدی» بانام اصلی «جس» دختری ۱۵-۱۶ ساله است که بیماری پیسی دارد و تمام بدنش لکه لکه است او که از خانه فرارکرده، فرزند نامشروع مادری معتاد است که در گذشته در سیرک کار می کرده است. مادر که از پس مخارج شایدی و دیگر بچه هایش برنمی آید او را از خانه بیرون می کند و شایدی به خیابان های نیویورک پناه می آورد.
شنبه, ۲۱ اسفند
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
«آنا» دختر ۱۲ ساله کلاس هشتمی است که در شب تولد برادرش «بن» در خانه حضور دارد و شاهد به دنیا آمدن و نگرانی پدر و مادر و پزشک اورژانس است. بن با معلولیت «هیدروسفالی» یعنی معلولیت شدید ذهنی و جسمی به دنیا میآید. معلولیتی که زیاد امید به زندگی برایش وجود ندارد. اما آنا عاشق بن میشود و از دوستان و نزدیکان خود دور میشود تا به بن رسیدگی کند و او را آموزش دهد.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
عشق در همهی سرزمینها از اصلیترین بنمایههای ادبیات است. عاشقانههای ایرانی همواره برای خوانندهی فارسیزبان پر از خاطرههای آشنا و به یادماندنی است. داستان یک عشق، چه به پایان خوش ختم شود و چه با دوری و رنج و مرگ همراه باشد، همیشه دلنشین، جذاب و رازآلود باقی خواهد ماند.
مجموعهی عاشقانههای ایرانی، که تاکنون پنج جلد آن منتشر شده، بازآفرینی داستانهای عاشقانهای است که در ادبیات کهن ما چه به صورت منثور و چه منظوم ریشه دارد.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
کتاب «حیوانات جنگل» از مجموعه «کتاب کیفی من»، پنج حیوان زرافه، فیل، تمساح، میمون و گورخر را با تصاویر نقاشی شده و اشعاری کوتاه و ساده معرفی میکند.
سه شنبه, ۹ آذر
رندی پسر نوجوانی است که به سبب رفتار خشن پدرش پشت گاری یک فروشنده دوره گرد پنهان می شود و از خانه فرار می کند. وقتی که از گاری پیاده می شود برخلاف انتظارش با دهکده ای کم جمعیت و کوچک رو به رو می شودکه آسمان پاک نام دارد و ماه آسمانش گم شده است.
چهارشنبه, ۷ مهر
فلورا ده سال دارد. پدر و مادرش طلاق گرفته اند و او با مادرش زندگی می کند. مادر فلورا عاشق نوشتن داستان های عاشقانه است در حالی که فلورا کمیک استریپ های فانتزی را ترجیح می دهد. فلورا تنهاست و از نظر مادرش، دختری عجیب و غریب که نمی تواند با اطرافیانش ارتباط برقرار کند.
داستان از آن جایی آغاز می شود که فلورا از پنجره اتاقش شاهد مکیده شدن سنجابی در جاروبرقی همسایه شان می شود. فلورا سنجاب را نجات می دهد، سنجابی که حالا دیگر یک سنجاب معمولی نیست و می تواند شعر بگوید. مادر فلورا با نگه داری سنجاب در خانه مخالف است و از این به بعد است که ماجراهای داستان شکلی دیگر می گیرند.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
هاپو دوست دارد در کارهای باغبانی به پدربزرگش کمک کند. او دوست دارد باغچهای برای خودش داشته باشد. پدربزرگ او را راهنمایی میکند که چه بذری بکارد و چهطور از باغچهاش مراقبت کند.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
سالویگ که فرزند وسطی و دومین دختر پادشاه است، نه چهره ی زیبایی دارد که همانند خواهرش با ازدواج خود به سرزمینها و قدرت پدرش بیفزاید و نه همچون برادرش آینده سرزمینشان در دستهای اوست.
اما با درگرفتن جنگ بین کشور آنها و کشور دیگر، پدر او را به همراه خواهر زیبا و برادر ولیعهدش، به قلعهای میان کوههای سر به فلک کشیده میفرستد و گروهی از سربازان شجاع خود را برای محافظت همراهشان می کند.
دوشنبه, ۱۸ مرداد
کیتلین ده ساله نوعی بیماری اتیسم دارد. او همراه پدرش زندگی می کند. قبل از حادثه ی تیراندازی در مدرسه ی برادرش، آن ها خانواده ای سه نفره بودند، و کیتلین همچون مرغ مقلد از راهنمایی های برادرش، دون، برای کنترل رفتارهای اتیسمی اش استفاده می کرد. بعد از حادثه تیراندازی در مدرسه و کشته شدن دون، کیتلین و پدرش از این خادثه سخت آزرده و رنجور می شوند.
دون پیش از کشته شدن بر روی پروژه ای اجرایی برای مدرسه اش کار می کرد که کیتلین را درگیر می کند، پروژه ای که تلاش می کند آن را به پایان برساند، پایان پروژه ای که می تواند پایان رنجی باشد که او و پدرش می کشند. تلاش های کیتلین که همیشه زندگی را سیاه و سفید می بیند و مسئولان متعهد مدرسه منجر به تغییر دید کیتلین به زندگی می شود و او کشف می کند رنگ های زندگی تنها سیاه و سفید نیستند.
دوشنبه, ۲۸ تیر