شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب

کتاب‌هایی که در بخش «شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب» بررسی می‌شوند، کتاب‌هایی هستند که از لایه‌های درونی بیشتری برخوردارند. متن و تصویر این کتاب‌ها نکات آشکار و پنهانی دارد که باید از دید یک متخصص ادبیات کودکان به آن‌ها پرداخته و رمزگشایی شوند. در این بخش، به بررسی این کتاب‌ها می‌پردازیم.

پس از مطالعه‌ی شگردِ خواندنِ هر کتاب، دید متفاوت‌تری نسبت به آن کتاب خواهید داشت. مطالب این صفحه به شما کمک می‌کند که کمی تخصصی‌تر به ادبیات کودک و نوجوان بپردازید.

زیر دسته بندی ها
پیش از مطالعه این مطلب، بخش نخست آن را مطالعه کنید بخش دوم: و دیوانه دیوانه! «فردای آن روز، دیوانه صبح زود، صبح خیلی زود، آفتاب نزده با یک سنگ بزرگ که از سنگ قبل بزرگ‌تر بود، از راه رسید...» این دو خط چه تفاوتی با اولین پاراگراف داستان در بخش اول دارد؟ بر چه چیزهایی تأکید شده است؟ صبح زود، صبح خیلی زود! با یک سنگ بزرگ که از قبلی بزرگ‌تر است. در پاراگرف اول، داستان می‌گوید: «با اولین سنگ بزرگش...» پس دیوانه صبح زودتر آمده و سنگ‌اش هم بزرگ‌تر است و این دومین بار است!
دوشنبه, ۳۱ تیر
بخش اول: خوابِ آشفته! ۲: «از همان وقتی که دیوانه با اولین سنگ بزرگش، صبح خیلی زود، آفتاب نزده از راه رسیده بود و با تمام قدرت سنگ را توی چاه انداخته بود و خواب چاه را که پر از کبوترهای چاهی بود، آشفته کرده بود. آن روز چاه- مثل روزهای بعد از آن- از درد به خود پیچیده بود و فریادش به آسمان بلند شده بود و دیوانه با خوشحالی بالا و پایین پریده بود و دست‌ها را به هم زده بود و از ته دل خندیده بود و چه‌قدر قشنگ هم خندیده بود.»
دوشنبه, ۲۴ تیر
پیش از مطالعه این مقاله بخش نخست آن را مطالعه کنید. بخش دوم: طراحی طراحی چیست؟ طراحی یک ساختمان، طراحی فضای داخلی یک خانه، طراحی فرش، چهره، پارچه، زیورآلات یا طراحی واژه‌ها و طراحی زبان! این آخری با بقیه متفاوت است؟ طراحی زبان یعنی چی؟ چه اتفاقی در زبان می‌افتد؟ صفحهٔ اول کتاب «طوطی و بقال» را به یاد بیاورید، چینش واژه‌ها را در هر سطر، ضرب‌آهنگ واژه‌ها، چینش فعل‌ها. این طراحی پیام متن را در خود دارد.
دوشنبه, ۱۷ تیر
بخش اول: تغییر و آغاز تغییر چه‌گونه رخ می‌دهد؟ تکان خوردن یک ظرف از سرجای‌اش، تغییر است؟ حرکت ابرها در آسمان، تغییر است؟ نوشیدن یک لیوان شیر، تغییر است؟ راه رفتن، ایستادن، نشستن، درازکشیدن، خندیدن، حرف زدن، تغییر است؟ تغییر چه معنایی در ذهن‌مان دارد؟ بستگی به چه چیزی یا چه چیزهایی دارد؟ حرکت ابرها در آسمان، تغییر در آسمان است یا ابرها؟ نوشیدن شیر، تغییر در لیوان است، در شیر یا در کسی که نوشیده؟ حرکت‌های هر روزهٔ بدن، تغییر در ماست؟ تغییر را نسبت به چیزی می‌سنجیم؟
یکشنبه, ۱۶ تیر
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست را مطالعه کنید. بخش دوم: به دیگران اجازهٔ سخن گفتن بده! چند تا قانون در زندگی‌مان داریم؟ روزانه از چندتای آن‌ها استفاده می‌کنیم؟ چندتای این قانون‌ها شخصی هستند و چند تا قانون‌های اجتماعی؟ کدام نوشته شده است کدام نوشته نشده است؟
دوشنبه, ۱۰ تیر
بخش اول: پا را از گلیم‌مان بیشتر دراز کنیم! گربه حیوانی مدرن است! زندگی شهری بلد است. کمتر گربه‌ای را پیدا می‌کنید که ارتباط خوبی با نگه‌دارنده‌اش نداشته باشد.
یکشنبه, ۹ تیر
مسئله داشته باشیم قصه‌ای شنیده‌اید و خواب از سرتان پریده. تا صبح به آن فکر کرده‌اید. فردای‌اش شبیه اتفاقی که در قصه شنیدید، برایتان می‌افتد. واکنشتان چیست؟ قصه در واقعیت ما دست کاری کرده است یا ما داریم با قصه، واقعیت پیرامون‌مان را دست کاری می‌کنیم؟ هنر از همین دست‌کاری در واقعیت آغاز می‌شود، همین نپذیرفتن!
دوشنبه, ۳ تیر
بخش دوم: «سفر با رؤیا در رؤیا» بسیاری از ما فکر می‌کنیم که خیال‌پردازی و خیال بافی یکی هستند. خیال، زبان ذهن ما است. ما مجموعه‌ای از اطلاعات دیداری و شنیداری در قالب تصویرها و واژه‌ها در ذهن‌مان داریم.
دوشنبه, ۲۷ خرداد
بخش اول: «بلدیم رؤیا بسازیم؟» رویاها در کجا ساخته می‌شوند؟ در ذهن‌هایمان؟ با چه چیزی آن‌ها را می‌سازیم؟ آرزوها رؤیا می‌شوند یا رؤیا بخشی از آرزوست یا هیج‌کدام؟ رؤیا چیست؟ نقشه‌ای برای یک زندگی بهتر؟ یک هدف؟ یک نیرو؟ گفتم یک نیرو! رویاها ما را به جلو می‌برند یا ما را سرجای‌مان نگه می‌دارند؟ حتماً می‌پرسید یعنی چی؟ مگر رؤیا می‌تواند باعث توقف شود؟ من از شما می‌پرسم؟ نمی‌تواند؟ این جمله را حتماً شنیده‌اید: «این‌قدر نشین خیال بباف. بلندشو کاری بکن!» خیال بافتن یا رؤیا بافتن بد است؟ می‌دانیم رؤیا از چه ساخته شده و چه کارکردی دارد؟ ما چه رویاهای مشترکی می‌توانیم داشته باشیم؟ تفاوت آرزو و رؤیا چیست؟ نقطهٔ آغاز این دو در ذهن ما کجاست؟
یکشنبه, ۲۶ خرداد
این‌جا که ما هستیم! این‌جا که ما هستیم چه شکلی است؟ موقعیت خودمان را چه‌گونه حس و درک می‌کنیم؟ از این‌جا که ما نگاه می‌کنیم، دیگران چه شکلی هستند؟ ما بالاتر هستیم یا آن‌ها؟ جهت‌هایمان به کدام سو است؟ ما این‌جا هستیم آن‌ها آن‌جا؟ صدای یکدیگر را می‌شنویم؟ آن‌ها را در آن‌جا و دور می‌بینیم یا نزدیک به خودمان؟ ما متفاوت هستیم اما شبیه به هم! چون انسان هستیم. درک موقعیت، یعنی درک من، درک او! پذیرش جایی متفاوت برای هرکدام‌مان که می‌تواند نزدیک، دور و یا شبیه به‌هم باشد.
دوشنبه, ۲۰ خرداد
کم خرج نکنیم! تا به حال داستانی خوانده‌اید که آفتاب‌پرست در آن شخصیت اصلی باشد؟ یا حتی فرعی؟ برخی چیزها خیلی خوب هستند برای نوشتن داستان. قابلیت‌های بسیاری دارند. چرا می‌گویم چیز؟ چون ممکن است یک وسیله، حیوان، حشره و یا هر چیز دیگری بشود شخصیت اصلی داستان. برای برخی باید نویسنده خودش امکان خلق کند یعنی آن‌ها را برساند به جایگاه شخصیت در داستان. اما برخی مانند آفتاب‌پرست پر از امکان هستند. البته خیلی مهم است که ما نویسنده‌ای باشیم که چشم‌های تیزبینی داشته باشیم و این شخصیت‌ها و امکان‌ها را ببینیم.
دوشنبه, ۱۳ خرداد
پیش از مطالعه بخش دوم می‌توانید بخش نخست را در لینک زیر مطالعه کنید: شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب «شازده کوچولو» - بخش نخست
سه شنبه, ۷ خرداد
بخش اول: در هیچ ساکن نمی‌شویم! «هیچ» چه چیزی را به‌خاطرمان می‌آورد؟ تاریک است یا روشن، رنگی، سیاه، خاکستری یا بی‌رنگ؟ چه مزه‌ای دارد؟ چه بویی از آن می‌شنویم؟ ما را می‌ترساند؟ درون این «هیچ» صدایی هست یا تهی است؟ «هیچ» نیستی است؟ اگر پاسخ آری است، پس هنر چگونه در آن می‌نشیند؟
یکشنبه, ۵ خرداد
دست‌های همه ما خالی است! زمین گرد است، یا کوه به کوه نمی‌رسد اما آدم به آدم می‌رسد. چه‌قدر از این زبانزدها شنیده‌ایم؟ دانستن این زبانزدها یا عبارت‌ها به چه کارمان می‌آید؟ این‌ها همه بخشی از حکمتی است که مردم به مرور زمان به آن رسیده‌اند. حکمت یا دانش مردمی با خواندن و نوشتن آغاز نمی‌شود، با یادگیری سواد در مدرسه. از دوره‌ای بسیار دور در فرهنگ انسان شکل گرفته و پایانی هم ندارد.
دوشنبه, ۳۰ اردیبهشت
بچه کابوس دوست ندارد به خواب بچه ها برود و آن ها را بترساند.او دوست دارد با عروسکی مو طلایی که از خانه ی بچه آدمیزاد آورده است بازی کند و برایش لالایی بخواند اما مادرش نظر دیگری دارد.
دوشنبه, ۲۳ اردیبهشت
«بعضی وقت‌ها باید فقط سرمان را بلند کنیم!» چی می‌بینی؟ نپرس یعنی چه، چه دارم می‌گویم؟ به اطرافت نگاه کن، بگو چی می‌بینی؟ من یک مرغ عشق بی‌حوصله بازیگوش می‌بینم که از ماندن در قفس خسته شده و صبح تا شب جیغ می‌زند.
دوشنبه, ۱۶ اردیبهشت
یک‌جور دیگر بخوانیم! «یک دیو سیاهِ سیاه بود با یک موش سفیدِ سفید.» چرا نویسنده، دو قطب رنگی متضاد را با تاکید دوباره به زبان آورده است؟ سیاه سیاه، سفید سفید. برخی از کلمه‌هایی که در داستان‌ها می‌نشینند، فراتر از یک توصیف ساده‌اند، انگار می‌خواهند به خواننده خبری دیگر بدهند. اما اول به رنگ سیاه بچسبیم. اولین سیاهی رنگِ دیو است.
دوشنبه, ۹ اردیبهشت
معرفی کتاب سر زنگ آزمایشگاه، یک مداد کوچک می‌افتد زمین. می‌رود زیر پای بچه‌ها و با تن زخمی و نوک شکسته، توی آزمایشگاه جا می‌ماند. به‌ هوش که می‌آید، هوا تاریک است و در نور مهتاب، وسایل آزمایشگاه، عجیب و ترسناک به نظر می‌رسند. مداد سروصدا می‌کند و آزمایشگاه را می‌گذارد روی سرش. وسایل آزمایشگاه از خواب می‌پرند و او را بیش‌تر می‌ترسانند. اسکلت می‌خواهد با انگشت دراز استخوانی‌اش مداد را بگیرد و بااش نقاشی بکشد و بِشِر دنبال حلال مداد می‌گردد تا حلش کند و همه از شرش خلاص شوند. نزدیک است مداد پس بیفتد که اژدهای آزمایشگاه وارد میدان می‌شود… نویسنده: آویسا شرفی تصویرگر: مجتبی حیدرپناه ویراستار: محدثه گودرزنیا ناشر: مبتکران
دوشنبه, ۲ اردیبهشت
کتاب «اژدهای آزمایشگاه» داستان هم‌دلی‌ست؛ مهربانی کردن، وقتی بقیه مهربان نیستند. معرفی کتاب سر زنگ آزمایشگاه، یک مداد کوچک می‌افتد زمین. می‌رود زیر پای بچه‌ها و با تن زخمی و نوک شکسته، توی آزمایشگاه جا می‌ماند. به‌ هوش که می‌آید، هوا تاریک است و در نور مهتاب، وسایل آزمایشگاه، عجیب و ترسناک به نظر می‌رسند. مداد سروصدا می‌کند و آزمایشگاه را می‌گذارد روی سرش. وسایل آزمایشگاه از خواب می‌پرند و او را بیش‌تر می‌ترسانند. اسکلت می‌خواهد با انگشت دراز استخوانی‌اش مداد را بگیرد و بااش نقاشی بکشد و بِشِر دنبال حلال مداد می‌گردد تا حلش کند و همه از شرش خلاص شوند. نزدیک است مداد پس بیفتد که اژدهای آزمایشگاه وارد میدان می‌شود… نویسنده: آویسا شرفی تصویرگر: مجتبی حیدرپناه ویراستار: محدثه گودرزنیا ناشر: مبتکران
یکشنبه, ۱ اردیبهشت
بخش سوم: و به جزیره می‌رسیم...
دوشنبه, ۲۶ فروردین