فهرست کتاب های ترجمه شده برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا

<p>در این صفحه کتاب‌های&nbsp;فهرست کتاب‌ های ترجمه‌ شده برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا آورده شده است.</p>

<p dir="RTL">در سال‌های راهنمایی و دبیرستان نوجوانان استقلال فکری بیشتری نسبت به قبل دارند. آن‌ها با گروه‌های هم‌سن خود ارتباط خوبی دارند اما با پدر و مادر ممکن است اختلاف نظر داشته باشند و این امر باعث ناسازگاری بین نوجوان و پدر و مادر شود.</p>

<p dir="RTL">از آن‌جا که در این سن، نوجوانان قدرت تحلیل و بررسی مسائل را دارند، از رویارویی با آثار پیچیده و دشوار لذت می‌برند. جامعه‌پذیری و مسئولیت‌پذیری از دیگر ویژگی‌های نوجوانان در این سن است بنابراین کتاب‌هایی با این مضمون می‌تواند به رشد شخصیتی نوجوانان کمک کند.</p>

زیر دسته بندی ها
"راب" دوازده ساله که به تازگی مادرش را از دست داده تمام دلتنگی هایش را در یک چمدان بزرگ پنهان کرده و هرگز در آن را نمی گشاید. او با پدرش در یک متل در فلوریدای امریکا کار می کند. راب به نوعی بیماری پوستی مبتلاست که در اثر ناراحتی تشدید می شود.
دوشنبه, ۱۷ خرداد
"یواکیم" ۹ ساله در خانواده ای در نروژ زندگی می کند که پدر در اثر بیماری روانی در بیمارستان بستری است. مادر ضمن آن که دلش برای او تنگ می شود تحمل کارهایش را ندارد. این موضوع سبب کشمکش یواکیم با خود می شود که کدام حق دارند.
سه شنبه, ۴ خرداد
"پکا" معلول به دنیا آمده است با دست و پای معیوب، گردن کج، چشم های چپ. او پی در پی مریض می شود و از حرف های عجیبش هم نمی شود سر درآورد. او تخیل و افکار عجیب و جالبی دارد و در جهان بیش از هر چیز دیگر "دوست داشتن" را می فهمد.
یکشنبه, ۲۹ فروردین
جس تنها پسر یک خانواده پر جمعیت است و در عین حال همیشه تنهاست. بزرگترین آرزویش این است که برنده مسابقه دو بین کلاس پنجمی ها شود. همه ی تابستان مشغول تمرین بوده و حالا بریا شکست دادن همکلاسی ها لحظه شماری می کند.ما نخستین روز مدرسه شاگردی جدید - دختری به نام لزلی -  با جسارت وارد زمین بازی پسرها می شود و از همه جلو می زند.
یکشنبه, ۱۵ فروردین
"توی جاده، سربازی قدم رو می آمد – چپ، راست! چپ، راست! کوله بارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر می گشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد: جادوگر آن قدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینه اش آویخته بود. جادوگر گفت:
سه شنبه, ۲۵ اسفند
«قهرمان دنیا»، داستان پدر و پسری است که همدیگر را خیلی دوست دارند. نه ببخشید! درست‎تر این است که بگویم داستان پدر و پسر ماجراجویی است که عاشق یکدیگرند!
یکشنبه, ۱۸ بهمن
جری اسپینلی از نویسندگان پر افتخار کودک و برنده مدال «نیوبری» است. این کتاب او از سوی چهار نهاد و مؤسسه به عنوان کتاب سال برگزیده شده است.
پنجشنبه, ۱۵ بهمن
"کوتوله‌ها قهرمان نیستند، بلکه اشخاصی حسابگرند که برای پول ارزش زیادی قایلند، بعضی از آنها حقه‌باز و خائن و افرادی بسیار بد هستند، بعضی نه، افرادی نسبتا خوب و شرافتمندند مثل تورین و گروهش، البته اگر انتظار شما از "خوب" زیاد بالا نباشد".
یکشنبه, ۱۳ دی
کتاب «مومو» دختر هشت و یا شاید هم دوازده ساله‌ای است تنها و بی کس که نه تنها کسی نمی‌داند کی به دنیا آمده، از کجا آمده و خانواده‌اش کجایند، حتی خودش هم نمی‌داند! اما مومو هنر بزرگی دارد که او را تنها نمی‌گذارد و آن گوش کردن صبورانه به حرف‌ها و درددل‌های مردم است. او برای همه گوش شنوا دارد و برای هر کس که به دلداری و همدردی نیاز دارد راه حلی درست و عاقلانه پیشنهاد می‌کند.
شنبه, ۱۲ دی
یکی از دغدغه های بیشتر آموزگاران، کتابداران و کارشناسان کودک و نوجوان ایران، ایجاد راهکارهای مناسب و گیرا برای علاقه مندسازی و نهادینه کردن خواندن در کودکان و نوجوانان ایرانی است.
پنجشنبه, ۳ دی
هفتاد سال از چاپ نخستین نمایشنامه ی کودک و نوجوان ترجمه شده به فارسی می گذرد. این نمایشنامه را علینقی وزیری از «اپرای هنزل و گرتل» نوشته همپردینک به فارسی برگرداند، آن را بومی سازی کرد و با نام «سروش و نیلا» در دفتر دوم کتاب «خواندنی های کودکان افسانه هاست»، در سال ۱۳۱۸ چاپ و منتشر کرد.
شنبه, ۲۱ آذر
حواس مامی جون پرت شده است. چیز گم می کند و کارهای عجیب و گاه خنده‌دار انجام می‌دهد. پزشک می‌گوید بیماری آلزایمر گرفته است. خاطرات مامی جون چون برگ‌های درخت در فصل پاییز، یکی یکی می‌ریزند و گم می‌شوند. همه‌ی خانواده برای تقویت حافظه‌ی مامی جون دست به کار می‌شوند تا سلول‌های خاکستری مغز مادربزرگ را فعال کنند و ... .
شنبه, ۲۱ آذر
قصه‌های برادران گریم دریچه‌ای از دنیای سحر و جادو و پریان را بر روی خواننده باز می‌کند. از جمله قصه‌های مشهور این مجموعه "سیندرلا" و "رامپل استیلت اسکین" است. برخی از قصه‌ها دارای ماهیتی چند گانه است مانند "گور مرد ثروتمند" که آمیزه‌ای از تخیل و دین است. برخی دیگر ترسناک است مانند قصه "داماد جنایتکار".
شنبه, ۲۱ آذر
اولین نشانه های بلوغ که در نوجوان سیزده چهارده ساله هست با خوردن یک تن ساندویچ همبرگر و پیتزا بروز می کند. بچه ها به سرعت بزرگ می شوند به طوری که نمی دانند با دست و پای درازشان چه کار کنند.
چهارشنبه, ۱۸ آذر
"من هرگز مغز نداشتم، تا آنکه گوژپشت آمد و اجازه داد مدتی مغز او را قرض بگیرم، و این حقیقت است، تمام حقیقت". ماکسول، معروف به ماکس دیوانه، پسر کین قاتل است و اگر راستش را بخواهید، با آن هیکل گنده و بدترکیب، با پدر زندانی‌اش مو نمی نزند. اما کوین گوژپشت که بود و چرا ماکس اجازه می داد بر روی شانه‌هایش سوار شود؟
چهارشنبه, ۱۸ آذر
آیا به نظر شما در این قرن هنوز هم نژادپرستی وجود دارد؟ اصلاً نژادپرستی یعنی چه؟ چرا پدیده ای به نام نژادپرستی به وجود آمده است؟ چطور می توان با آن مبارزه کرد؟ طاهرین جلون نویسنده ی مراکش ساکن فرانسه، در این کتاب در گفت و گویی با مریم دختر یازده ساله اش و دوستان و همکلاسی های او، به پرسش های دخترش و دوستان مریم درباره نژادپرستی پاسخ داده است.
چهارشنبه, ۱۱ آذر
لوسی یک باره گفت: «این صدای چیست؟» آن خانه خیلی بزرگ‌تر از هر خانه‌ای بود که لوسی تا آن روز دیده بود و فکر آن همه راهروهای دراز و ردیف درهایی که به اتاق‌هایی خالی باز می‌شد، کم کم او را می‌ترساند. ادموند گفت:«یک پرنده بود خنگ خدا»
سه شنبه, ۱۰ آذر
"هکلبری‌فین" یک پسر بچه معمولی بود، شاید از معمولی هم معمولی‌تر بود. حتی نزدیک بود در خانه "بیوه دوگلاس"، یک آدم حسابی شود. تا اینکه سر و کله باباش پیدا شد و بعد از اینکه چند سری کتک مفصل خورد و داخل یک کلبه زندانی شد، فهمید که باید کاری بکند. از بدشانسی‌ یا خوش‌شانسی‌اش جیم، برده سیاه، هم به همین نتیجه رسیده بود و در نتیجه ...
یکشنبه, ۸ آذر
"من بهترین چیزم را به وطنی که دوستش دارم، دادم و اشگ نریختم تا او به جنگ برود و دفاع کند. این عزیز ترین فرد همسر من است ..." این عبارتی است که خانم "مارچ" در هنگام زخمی شدن شوهرش به دختران نگران خود یعنی "مگ"، "جو"، "ایمی" و "بت" بیان می کند. دختران جوان در غیاب پدر، فقر، نداری، بیماری، تنهایی و... را تحمل می کنند اما هرگز از پا نمی افتند و با قدرت به کسب علم، هنر، کار، مهارت های زندگی و دلداده گی می پردازند.
یکشنبه, ۸ آذر
خورشید روی سبزه ها و درخت های درهم تنیده ی "باغ مخفی" می تابید. این نامی بود که "مری" روی باغ گذاشته بود. این اسم را دوست داشت و وقتی بین دیوارهای قدیمی و زیبای آن تنها می گذشت و کسی نمی دانست او کجاست، بیشتر لذت می برد. تقریبا مثل دور بودن از دنیا بود و رفتن به یک جای افسانه ای. مری تصمیم گرفته بود راز وجود باغ مخفی را برای خود نگه دارد اما...
سه شنبه, ۳ آذر