انجام فعالیت در پیوند با کتاب کودک

کتاب‌های جذاب زیادی برای کودکان وجود دارند که دوست داریم بارها و بارها آن‌ها را بخوانیم. به کمک فعالیت‌های در پیوند با کتاب کودک، می‌توانیم کتاب‌های جذاب را به زندگی روزمره کودکان بیاوریم و توانایی ادبی آن‌ها را تقویت کنیم. در این صفحه تعدادی از این فعالیت‌ها قرار داده شده است.

زیر دسته بندی ها
در داستان «جودی دنیا را نجات می‌دهد» جودی می‌فهمد که رفتار او چه تاثیری به محیط‌زیست می‌گذارد و به جنب‌وجوش می‌افتد تا با کمک به کاشت درخت در جنگل‌های استوایی برای دنیا کاری بکند.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
در کتاب «بن در تعطیلات» می‌خوانید: بن پسری خجالتی و کم حرف است و به همین دلیل همکلاسی‌هایش به او میگو می‌گویند. او به جمع کردن صدف هم علاقمند است. بنابراین زمانی که خانم فریمن معلم کلاس سال بعد به آنان پیشنهاد می‌کند یک کار تحقیقی برای تابستان انجام دهند، بن تصمیم می‌گیرد مجموعه صدف‌هایش را کامل کند. او هیچ فرصتی را برای انجام این کار از دست نمی‌دهد: چه در تعطیلات با مادرش در کنار ساحل کامبرساندز و چه همراه خاله اش جنا در یک ساحل صخره‌ای.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
کیتی وسایلش را گم می‌کند و حالا نوبت گم‌شدن به خرس عروسکی او آقای تابز رسیده‌است. «خرس کیتی گم شده!» داستانی از رابطه کیتی و خرسش و احساس هرکدامشان درباره گم‌شدن آقای تابز است.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
«خرس‌های تو رختخواب و شب طوفانی و ترسناک» داستان یک شب پر از صدا و ماجراست که خرس ها را حسابی ترسانده‌است.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
دارکوبی قورباغه می‌شود و قورباغه‌ای تمساح. می‌پرسید: «چگونه؟» با باز کردن صفحه‌ای از کتاب «تو لک‌لکی یا دارکوب؟»، تصویر یک دارکوب را می‌بینیم و در صورت باز کردن تای اول، قورباغه‌ای نمایان می‌شود و با باز کردن تای بعدی تمساحی دیده می‌شود. علی خدایی، تصویرگر اثر، با استفاده از طراحی و تصویرگری در صفحات تاشو توانسته کتابی تصویری خلق کند که در عین حال کتاب بازی هم است، زیرا دنبال کردن هر تای کتاب دنیایی از هیجان و شادی و کشف را برای کودک به وجود می‌آورد.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
کتاب «بیمارستان که ترس ندارد» داستان کریتر کوچولو است که این بار با محیط ناآشنای بیمارستان آشنا می‌شود و هم‌دلی خانواده و دوستانش برایش آرامش‌بخش است.  
یکشنبه, ۳۰ شهریور
کتاب «چرا به جوجه اردک کلوچه دادند؟» ماجرای کبوتری است که بعد از دیدن یک کلوچه‌ در دست جوجه اردک احساسات منفی مختلفی را تجربه می‌کند و با رقتارهایی عجیب از جوجه اردک می‌خواهد به او بگوید. چرا کسی به خواهش‌های او توجه نمی‌کند و عوضش به جوجه اردک‌ها همه چیز می‌دهند!
یکشنبه, ۳۰ شهریور
کتاب «کبوتر باید حمام کند!» ماجرای کبوتری است که خیلی کثیف شده است و لازم است به حمام برود. اما خودش این‌طور فکر نمی‌کند. به نظر او «تمیز و کثیف» فقط حرف هستند، و حیف است وقت را با این کارهای بی‌اهمیت هدر بدهیم. اگر شما نظر دیگری دارید، بهتر است زودتر کتاب را باز کنید و با کبوتر هم‌راه شوید تا لذت حمام کردن و تمیز بودن را احساس کند.
یکشنبه, ۳۰ شهریور
وقت ناهار است و مادر یک غذای خوشمزه برای خر کوچولو درست کرده است. اما خر کوچولو حاضر نیست حتی یک لقمه بخورد و ترجیح می‌دهد به جای خوردن غذا بازی کند. مادر تصمیم می‌گیرد به همراه خر کوچولو به گردش برود و راه حل دیگری را امتحان کند. آن‌ها به پارک و سراغ مرغابی‌ها می‌روند و مادر غذای خر کوچولو را لقمه لقمه به مرغابی‌های گرسنه می‌دهد. خر کوچولو با دیدن این صحنه اعلام می‌کند گرسنه است و همراه مرغابی‌ها غذایش را می‌خورد. داستان کتاب «یک لقمه کوچولو برای خر کوچولو» موقعیتی آشنا برای هرکسی است که موقع غذا خوردن کودکی با او سرو کله زده است!
سه شنبه, ۲۵ شهریور
کتاب «دوستی دو طرفه» نوشته‌ی فیلیپ سی استید، با تصویرگری ارین ای. استید و ترجمه‌ی آناهیتا حضرتی توسط انتشارات پرتقال منتشر شده است. کتاب ماجرای دوستی آموس با حیوانات باغ وحش شهر است، جایی که در آن کار می‌کند. او هر روز در میان شلوغی‌ کارهای روزانه هر طور شده وقتی برای دیدار با دوستانش پیدا می‌کند. تا این‌که یک روز بیمار می‌شود و این بار دوستانش هستند که سراغ آموس می‌روند و از او مراقبت می‌کنند.
سه شنبه, ۲۵ شهریور
«مادربزرگ دزد دریایی و هیولاها» درباره مادربزرگی باتجربه و شجاع است. او به همه کمک می‌کند تا دلیل ترسشان را پیدا کنند و در پایان همه شجاعت خودشان را به دست می‌آورند.  
یکشنبه, ۲۳ شهریور
«جودی آینده را پیشگویی می‌کند» جست‌وجوهای جودی برای حدس زدن آینده است. او در این مسیر تجربه‌‌های بسیاری پیدا می‌کند و تلاش می‌کند تا به جای حدس زدن آینده خود، آن را بسازد.
جمعه, ۲۱ شهریور
«رالف قصه می‌نویسد» خلاقیت در نوشتن و نگاه تازه به رخدادهای ساده زندگی است. رالف تلاش می‌کند تا قصه بنویسد. او نمی‌تواند قصه‌ای پیدا کند. کم کم راه حل‌هایی نمایان می‌شود تا مهارت خود را بالا ببرد.
پنجشنبه, ۲۰ شهریور
«لطفاً چراغ را روشن بگذار» یک داستان تخیلی با چاشنی طنز درباره ترس از تاریکی و هیولاهاست. شاهزاده کوچولو می‌خواهد چراغ روشن باشد تا بچه هیولا به اتاقش نیاید. از طرفی بچه هیولا هم می‌خواهد چراغ روشن باشد تا دختر کوچولو به اتاقش نیاید.
چهارشنبه, ۱۹ شهریور
«کتاب ماتیلدا» داستان دختری کنجکاو، باهوش و کتابخوان است. اما این ویژگی‌های ماتیلدا مورد پسند پدر و مادرش نیست. آن‌ها نه تنها به او نمی‌بالند، بلکه او را ابله هم می‌دانند. ماتیلدا با بالا رفتن سن و ورود به مدرسه، توانایی عجیبی در خودش کشف می‌کند؛ توانایی حرکت دادن اشیا از دور. او از این توانایی برای کمک به کسانی که دوست‌شان دارد استفاده می‌کند.
چهارشنبه, ۱۹ شهریور
«دشمن» یک کتاب تصویری درباره‌ جنگی است که می تواند هر جنگی و در هرکجا باشد. روایت‌گر آن سربازی است که از تنهایی‌ها، محرومیت‌ها، ترس‌ها، خشم‌ها و سرانجام، تصمیم خود برای پایان دادن به جنگ می‌گوید.
شنبه, ۱۵ شهریور
«خر کوچولو» کتاب تصویری تاثیرگذار و پرماجرایی درباره خر کوچولویی است که می‌خواهد روی پاهای خودش بایستد و کارهایش را خودش انجام دهد. مامان خر کوچولو با خواسته او همراه می‌شود در حالی‌که به فرزند خود اجازه تجربه کردن می‌دهد، پنهانی و از دور مراقب اوست.
سه شنبه, ۴ شهریور
تولد یاکی دوست خر کوچولوست. خر کوچولو با همراهی مامان برای او یک بادبادک هدیه می‌خرد اما آن‌قدر از آن خوشش می‌آید که دل‌اش نمی‌خواهد بادبادک را به کسی بدهد. خر کوچولو هرکاری می‌کند تا بادبادک را برای خود نگه‌دارد اما مامان هر بار برای او توضیح می‌دهد که چرا باید بادبادک را به یاکی بدهند.
یکشنبه, ۲ شهریور
کتاب «خر کوچولو حمام می‌کند» داستان هر روز و شب مادرها و پدرهایی است که فرزندانشان هیچ وقت خسته و گرسنه نیستند و به حمام احتیاجی ندارند! بچه‌هایی که دوست دارند بازی کنند و برای فرار از کارهای روزمره، بهانه‌های بامزه‌ای دارند! خر کوچولو خسته و کثیف است و باید حمام کند و بخوابد اما هربار بهانه‌ای می‌آورد و مادر هربار با حوصله با خر کوچولو گفتگو می‌کند و بالاخره او را حمام می‌کند. بعد از حمام خر کوچولوی تمیز در آغوش گرم مادر به خواب می‌رود.
چهارشنبه, ۲۹ مرداد
کتاب «روز استخر» داستان گروهی از جانوران است که از شیرجه زدن در استخر می‌ترسند. خرگوش کوچولو که تا حالا شیرجه نزده از آن‌ها می پرسد که چه چیز شیرجه زدن این‌قدر وحشتناک است و هر کدام از جانوران از دید خود به او توضیح می‌دهد. در نهایت، وقتی خرگوش تصمیم می‌گیرد به مربی بگوید هیچ‌وقت شیرجه نخواهد زد، مربی می‌آید و به آن‌ها می‌گوید که ترس درواقع از قوه‌ی تخیل آن‌ها می‌آید و شیرجه زدن اصلاً ترسناک نیست.
یکشنبه, ۲۶ مرداد