علی خدایی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با علی خدایی را مشاهده کنید.

جایی میان کوه و جنگل انبوه نزدیک رود، دهی کوچک بود. توی این ده، مادرجان کلبه داشت یک دختر و یک گربه داشت.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
کتاب «عددهای من» اثر علی خدایی است که برای آموزش اعداد به کودکان از یک نوع تصویرسازی رایانه‌ای به شیوه‌ تکه‌چسبانی خلاق استفاده کرده است.
شنبه, ۱۰ آذر
دارکوبی قورباغه می‌شود و قورباغه‌‍ای تمساح. می‌پرسید چگونه؟ با بازکردن صفحه‌ای از کتاب «تو لک لکی یا دارکوب؟»، تصویر دارکوبی را می‌بینیم و در صورت باز کردن تای اول، قورباغه‌ای نمایان می‌شود و با باز کردن تای بعدی تمساحی دیده می‌شود.
یکشنبه, ۱۲ شهریور
داستان های فکری مجموعه ی ده داستان مصور با موضوع هایی مانند ترکیدن بادکنک، کفش های هشت پا، گلو درد زرافه و... است. در این داستان ها، کودک در عین غوطه ور شدن در دنیای تخیلی هم جنس دنیای خودش با مفاهیمی مانند بزرگ و کوچک، راست و چپ، بالا و پایین و هنگام ظهر آشنا می شود و مفاهیمی مانند نسبی بودن را تجربه می کند. در برخی از داستان ها، تصاویر هنرمندانه تخیلی در متن را گسترش داده است و حس زیبایی شناسی مخاطب کودک را برمی انگیزد.
دوشنبه, ۱۵ آذر
کلید کوچولو به همراه پدر و مادرش از جاکلیدی آویزان هستند. کلید پدر در خانه و کلید مادر در کمد را باز می کند، ولی تاکنون کسی سراغ کلید کوچک نیامده است و او از این بابت ناراحت است. او هنگام بیکاری خیالبافی می کند. گاهی خود را پروانه ای زیبا در دشت پر از گل یا ماهی کوچولویی می بیند که در دریای آبی شنا می کند یا قورباغه سبزی که روی سنگ کنار برکه نشسته است و آواز می خواند.
سه شنبه, ۳۱ تیر
نخست یک بار کتاب «همین و همان» را با دقت ورق بزنید و به آن نگاه کنید. حتما شگفت‌زده خواهید شد و برایتان جالب خواهد بود و از خود خواهید پرسید بالاخره همین یا همان؟ همین ایجاد پرسش و کنجکاوی کودک شما را به خواندن این کتاب تشویق خواهد کرد. زیرا نخست اسبی را در حال خوردن آب می بیند، با ورق زدن نیمه بالا، تصویر گربه ای در حال انداختن ماهی داخل آب ظاهر خواهد شد! جالب نیست؟
دوشنبه, ۲۱ اسفند
در روستایی که مردمان خیلی ساده و ترسویی زندگی می کردند، چوپانی بود بنام سمندر که پسری بنام دلاور داشت. آن ها چهل بره و یک بز داشتند. چهل بره یک طرف و بز هم یکطرف! بزی شیطان و بازیگوش! روزی از روزها بزبزک از گله جا می ماند. او راه روستا را بلد است، او آنقدر می آید تا به چشمه می رسد. چند زن کنار چشمه نشسته و مشغول شستن ظرف و لباس هستند.
شنبه, ۲۲ آبان