هلن اکسنبری
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با هلن اکسنبری را مشاهده کنید.
روزی روزگاری اردکی بود که از بخت بد با کشاورز پیر و تنبلی زندگ می کرد. اردک همه کارهای مزرعه را می کرد. کشاورز تمام روز توی تخت می ماند. او مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! ». اردک بیچاره گوسفند ها را از تپه پایین می آورد، مرغ ها را توی مرغ دانی می کرد و ... کشاورز مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! »
چهارشنبه, ۱۶ دی
داریم میریم چه کار کنیم؟میریم یه خرس شکار کنیم!هوا خوبه، آفتابیه،چه آسمونی! آبیه.شجاعیم و ترس نداریم،چون همه اهل شکاریم.
و اینگونه است که پدر به همراه چهار فرزندش و سگشان به شکار خرس میروند؛ کاری که اصلاً آسان نخواهد بود. آنها از میان علفهای بلند، رود پرآب و خروشان، جنگلی انبوه و کولاکی سخت گذشتند.
یکشنبه, ۱۹ آبان