دکتر زئوس

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با دکتر زئوس را مشاهده کنید.

کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» داستان پسری به نام مارکو است که در راه بازگشت از مدرسه توصیه‌ پدر فکرش را مشغول کرده است. پدرش به او گفته است: «چشم‌هایت را باز کن و هرچه را که می‌توانی ببینی خوب ببین.» اما وفتی مارکو به او می‌گوید کجاها بوده و چه‌ها دیده، پدر حرف‌هایش را باور نمی‌کند.
شنبه, ۶ مرداد
کتاب تصویری «وای چه جاها که خواهی رفت» حامل پیامی روحیه‌بخش در ستایش زندگی است و به تمام مردم در هر سن و مرتبه‌ای سفارش می‌کند که یک جا ساکن نمانند، ماجراجویی کنند و با خطرهای زندگی روبه‌رو شوند. این کتاب به کودکان درباره‌ زندگی واقعی هوشیاری می‌دهد و می‌گوید زندگی پستی و بلندی‌هایی دارد که بهتر است با همه‌ توان از آن‌ها عبور کرد.
چهارشنبه, ۲۰ تیر
برف باریده است. مادر هنگام خروج از خانه از سلی و برادرش می‌خواهد كه برف‌ها را پارو كنند. آ‌‌‌ن‌ها مشغول كارند كه گربه با كلاه از راه می‌رسد، وارد خانه می‌شود و همه چیز را به هم می‌ریزد. سپس برای تمیز كردن خانه، گربه‌هایی كوچك و كوچك تر را یكی پس از دیگری از كلاهش بیرون می‌آورد تا به او كمك كنند. پس از انجام تمام كارها و مرتب كردن خانه، گربه‌ی باكلاه از بچه‌ها خداحافظی می‌كند و می‌رود. موضوع این داستان فانتزی كوتاه، بازی و شیطنت است. ماجراهای آن در زمانی نامشخص و در مكانی واقعی روی می‌دهد. زبان داستان روایی و شعرگونه و طنزآمیز است. تصویرهای کتاب زنده و هنرمند‌انه‌اند.
یکشنبه, ۱۷ آذر
كتاب سه داستان دارد. در داستان اول گربه‌ای ادعا می‌كند كه می‌تواند ۳۰ ببر را از بین ببرد. اما به بهانه‌های مختلف، شمار ببرها را رفته رفته كمتر می‌كند تا سرانجام از جلوی آخرین ببر هم به بهانه‌ای می‌گریزد. در داستان دوم، پادشاه دم خود را به گربه‌ای دیگر می‌دهد تا برایش نگه‌دارد كه به زمین مالیده نشود. این گربه دمش را به گربه‌ای دیگر می‌دهد. ماجرا به همین ترتیب ادامه می‌یابد تا سرانجام گربه‌ای به نام "زویی" دم پادشاه را رها می‌كند و بقیه‌ی گربه‌ها هم‌چنین می‌كنند.
سه شنبه, ۵ آذر