عبدالصالح پاک

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با عبدالصالح پاک را مشاهده کنید.

پیرزنی بود که از مال دنیا یک کلبه گلی و یک بز داشت. او با فروش شیر بزش زندگی می‌کرد. اما مدتی بود که روباهی شیر پیرزن را می‌خورد و فرار می‌کرد. یک روز پیرزن روی دیگ سرپوش گذاشت. سرپوش داغ بود. روباه که آمد شیر را بخورد، موقع کلنجار با سرپوش دیگ دمش کنده شد و ... و بعد روباه در مسیری می‌افتد که متوجه می‌شود تجاوز به حق و سهم دیگران چه نتایجی دارد. اما روباه بخشیده هم می‌شود زیرا به نادرستی کارش پی می‌برد.
یکشنبه, ۴ اسفند
روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به دره‌ای سرسبز رسید. در آن‌جا بره‌ای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند: آواره بود یک بره تک و تنها بود تو دره فلفل و نمک نمی‌خواست گوشت لذیذ بره
یکشنبه, ۴ اسفند
قصه گرگ آوازه خوان از قصه های عامیانه ترکمنی است که در مجموعه مرز پرگهر منتشر شده است. روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به دره‌ای سرسبز رسید. در آن‌جا بره‌ای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند: آواره بود یک بره تک و تنها بود تو دره فلفل و نمک نمی‌خواست گوشت لذیذ بره و بعد گرگ بزی را می‌بیند و بعد گوسفندی و بعد اسبی و هر بار شعر می‌خواند و در انتهای قصه مخاطب می‌فهمد که زوزه کشیدن گرگ چه معنی دارد و می‌فهمد که ترکمن‌ها با این قصه در واقع انتقام خود را از گرگ‌ها می‌گیرند.
دوشنبه, ۹ دی