فروغ جمالی
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با فروغ جمالی را مشاهده کنید.
کتاب مجموعهای است با شش داستان از شاهنامه فردوسی به نامهای"سیمرغ"، "ضحاک ماردوش"، "رستم و سهراب" "افسانه آب حیات"، "اسفندیار روئینتن" و "خون سیاوش".
دوشنبه, ۵ اسفند
حمزه پهلوان، پهلوانی مشهور است كه همه پهلوانان آرزو دارند با او كشتی بگیرند و او را به زمین بزنند تا اعتباری بهدست آورند. روزی از روزها بهراه میافتد تا برود دنیا را سیروسیاحت كن. در راه سفر دو مرد مدعی پهلوانی میبیند، آنها را به زمین میزند و بعد با كمال جوانمردی به شاگردی و همسفری میپذیرد. بعد به جنگل میرسد، با سلطان جنگل مبارزه میكند.
دوشنبه, ۵ اسفند
پیرزنی بود که از مال دنیا یک کلبه گلی و یک بز داشت. او با فروش شیر بزش زندگی میکرد. اما مدتی بود که روباهی شیر پیرزن را میخورد و فرار میکرد. یک روز پیرزن روی دیگ سرپوش گذاشت. سرپوش داغ بود.
روباه که آمد شیر را بخورد، موقع کلنجار با سرپوش دیگ دمش کنده شد و ... و بعد روباه در مسیری میافتد که متوجه میشود تجاوز به حق و سهم دیگران چه نتایجی دارد. اما روباه بخشیده هم میشود زیرا به نادرستی کارش پی میبرد.
یکشنبه, ۴ اسفند
یکی داشت و یکی نداشت. یکی میکاشت و یکی برمیداشت. پادشاهی به شکار خیلی علاقه داشت. روزی که با عدهای از درباریان میرود به شکار به دنبال آهویی میرود و از همه دور میافتد و وقتی به خودش میآید، میبیند هوا دارد تاریک میشود. شب را در جنگل سر میکند.
یکشنبه, ۴ اسفند
روزی بود، روزی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. نوازندهای بود که از دار دنیا یک سرنا و یک دهل و یک آسیادستی داشت. وقتی مُرد برای سه پسرش به غیر از اینها هیچی باقی نگذاشت. بعد از چند وقت پسران نشستند و ارث پدر را بین خودشان تقسیم کردند: آسیادستی رسید به پسر کوچک، سرنا سهم وسطی شد و دهل رسید به پسر بزرگتر و ...
یکشنبه, ۴ اسفند
روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به درهای سرسبز رسید. در آنجا برهای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند:
آواره بود یک بره
تک و تنها بود تو دره
فلفل و نمک نمیخواست
گوشت لذیذ بره
یکشنبه, ۴ اسفند
لک لک جوانی در کنار برکهای کوچک زندگی میکند. او هرروز با مهارت چند ماهی از برکه صید کرده و روزگار میگذراند. بعد از چند سال لک لک پیر میشود و مهارت صید ماهی را از دست میدهد و تصمیم میگیرد با حیله ماهی بگیرد.
یکشنبه, ۲۹ دی
"ارمایل" و" کرمایل" دو برادرند. آنها مثل همه ی مردم ایران از حکومت ظالمانهی ضحاک در رنج و خشماند و در صدد پیدا کردن راهی برای مبارزه با ضحاک ماردوش هستند. ضحاک پادشاهی تازی است که شیطان بر شانههایش بوسه زده و جای بوسه شیطان دو مار روییده، خوراک مارها هر روز، مغز دو جوان ایرانی است . همه ی جوانان در بندند و در نوبت مرگ به سر می برند.
شنبه, ۲۸ دی
روزی روزگاری دو تا رفیق تصمیم می گیرند با هم بروند دیار به دیار بگردند و برای خودشان کار وباری دست و پا کنند. آن ها وسایل خود را جور می کنند و راه می افتند. یکی از آن ها می گوید برای اینکه بقچه هایمان را باز و بسته نکنیم و نان ها خشک نشوند بهتر است اول غذای یکی را بخوریم و وقتی تمام شد برویم سراغ غذای آن دیگری.
شنبه, ۲۸ دی
سام و قارون دو پهلوان ایرانی برای مشورت به دربار فریدون شاه خوانده شده اند. موضوع مشورت تصمیم در مورد (سلم) و (تور) پسران فریدون شاه است که سالها پیش برادر بی گناهشان ایرج را کشته اند و اکنون اظهار پشیمانی می کنند و قول دوستی با پدر و منوچهر؛ پسر ایرج را می دهند.
شنبه, ۲۸ دی
"نینی کوچولو" کتابی تصویری است برای شناخت حواس و رشد آنها و برانگیختن واکنشهای کودک در این کتاب همه آنچه در واقعیت اتفاق میافتد همچون شیرخوردن، خیسکردن پوشک، بازی با اسباببازی، بیرون رفتن، بیدار شدن، دوست داشتن، نوازش کردن و ... با جملاتی ساده و کوتاه و تصویرهایی واضح و واقعی برای کودک تکرار میشود. در بیشتر صحنهها مادر نیز همراه کودک است و به او کمک میکند، به این ترتیب حس امنیت و محبت و دوستی با حضور پدر و مادرتقویت می شود و کودک میآموزد با حیوانات نیز دوستی کند.
چهارشنبه, ۱۱ دی
شاید یکی از اسرار ماندگاری شاهنامه فردوسی جنبه قوی داستانی و داستان های متعدد آن باشد. مجموعه داستانهای شاهنامه مجموعهایست که برخی از این داستانها را با محور قراردادن شخصیتهای شاهنامه بازنویسی کرده است.
برخی از این داستانها عبارتند از: فریدون، منوچهر، رودابه، رستم، گیو، بیژن، اسفندیار، سهراب، سیاوش، فرود، بهرام چوبین، گردآفرید و ...
سه شنبه, ۱۰ دی
روزی روزگاری پیرزن و پیرمردی در ده دورافتادهای زندگی میکردند و بچه نداشتند. آنها آرزو داشتند خدا به آنها بچهای بدهد. یک روز پیرزن داشت عدس میپخت که یکدفعه عدسی از توی دیگ پرید بیرون.
پیرزن خوب نگاه کرد و دید پسری قد یک عدس دارد کنار دیگ ورجه وورجه میکند ... و بعد پسر گفت: " من پسر شما عدسک هستم." پسرک وقتی فهمید حاکم پول گندمهای پدرش را نداده است، گفت: "کسی که پول پدر من را میکشد بالا، قویتر از خودش ندیده تا حالا!" ... و عدسک میرود تا قصهای بسازد که نشان دهد یک مظلوم کوچک چگونه در مقابل یک ظالم پرقدرت می جنگد.
سه شنبه, ۱۰ دی
قصه گرگ آوازه خوان از قصه های عامیانه ترکمنی است که در مجموعه مرز پرگهر منتشر شده است.
روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به درهای سرسبز رسید. در آنجا برهای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند:
آواره بود یک بره تک و تنها بود تو دره
فلفل و نمک نمیخواست گوشت لذیذ بره
و بعد گرگ بزی را میبیند و بعد گوسفندی و بعد اسبی و هر بار شعر میخواند و در انتهای قصه مخاطب میفهمد که زوزه کشیدن گرگ چه معنی دارد و میفهمد که ترکمنها با این قصه در واقع انتقام خود را از گرگها میگیرند.
دوشنبه, ۹ دی
یکی بود یکی نبود. مرد فقیری بود که آه در بساط نداشت و به هر دری که میزد زندگیاش روبهراه نمیشد. شبی بعد از فکرکردن بسیار تصمیم گرفت برود و فلک را پیدا کند و علت اینهمه بدبیاری و بدبختی را از او بپرسد ... و بعد سفری را آغاز میکند تا معلوم شود زندگی پر از فرصت است و ناهشیاری در از دست دادن فرصتها نتایج سخت و بدی دارد.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
این مجموعه تلاشی است برای معرفی شاهنامه فردوسی که در آن تمام شاهنامه بیت به بیت از نظم به نثر امروزی بازنویسی شده است. نثر روان ولی استوار است و سبک نوشته به گونهای است که روح داستانی، هنری و حماسی شاهنامه حفظ شده است، بهویژه که در جایجای متن ابیاتی از شاهنامه زینت بخش آن میباشد و موجب لذت ادبی است.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
در این مجموعه داستان های ضحاک و کاوه آهنگر (جلد اول)، زال و سیمرغ (جلد دوم)، زال و رودابه (جلد سوم)، اکوان دیو (جلد چهارم)، رستم و اسفندیار (جلد پنجم)، رستم وسهراب (جلد ششم) از شاهنامه ی فردوسی برای آشنایی کودکان با این گنجینه ی ادب فارسی بازنویسی شده است. تصاویر و متن تقریباً برابرند و تصویرها با رنگهای تند، واضح و بزرگاند، بههمین جهت به نقل داستان کمک میکنند و روش پردهخوانی قدیم را به یاد میآورند و برای قصهگویی در کلاس مناسب است. زبان آسان و رسمالخط درشت کتابها مناسب نوسوادان است.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
قصه های قدیمی که قصه های قومی و عامیانه هم خوانده می شوند از ابتدای تاریخ برای کودکان جذابیت داشته اند. این قصه ها به شکل های مختلف به کودکان ارائه می شوند. افسانه های کچل مجموعه ای از افسانه هاست که قهرمان آن ها "کچل" یکی از معروفترین و محبوبترین قهرمانان قصههای ایرانی است.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
حکایت اول "شیطان و فرعون" نام دارد که در آن شیطان علت نافرمانی از خداوند در امر سجده نکردن به انسان را در گفتگو با فرعون مصر که ادعای خدایی دارد، فاش میسازد .حکایت دوم "پیامبران دروغی" نام دارد که گفتگو و حاضرجوابی های مدعیان پیامبری با هارونالرشید خلیفه عباسی است.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
این داستان بازنویسی خلاق از معروفترین قصه کتاب "هزار و یکشب" یعنی قصه شهرزاد و پادشاه است، کنجدشاه، شاه شهر سیاه است. روح او آکنده از نفرت است. شهرزاد قصهگو بانوی شهر قصههاست و به هرکجا که میرود با قصهگویی و مهربانی، شادی و شور میبرد.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
دو کلاغ نر و ماده بر شاخه درختی بلند لانه ساختهاند و در انتظارند تا جوجه آنها از تخم بیرون بیاید که ماری حمله میکند و تخم را میخورد. آنها میفهمند مار راه لانهشان را پیدا کردهاست و از آن پس تمام تخمها و جوجههاشان در خطر دشمنی بیرحم و قوی خواهد بود.
چهارشنبه, ۲۹ آبان
"توﭛ ماکس"، "ﭘستانک ماکس"، "ماشین ماکس" و "چراغ ماکس" مجموعه چهار کتاب تصویری است. ماکس توﭖ، ﭘستانک و ماشین خود را دوست دارد و دلش نمیخواهد به دوستانش قرض بدهد، به همین جهت ماجراها به دعوا و بدخلقی میکشد.
اما بالاخره برای این مسائل راهحل ﭘیدا میشود. در کتاب "چراغ ماکس" او زمین خوردن و درد را تجربه میکند. ولی مامان به همدردی با او میآید. ماجراهایی که ماکس از سر میگذراند، مربوط به دنیای خردسالان است، اما رفتارهای مناسب مادر ماکس برای والدین هم جالب است.
یکشنبه, ۱۹ آبان
مجموعه آنا کوچولو، چهار کتاب تصویری درمورد دختر خیلیخیلی کوچکی به نام آنا است که عمویی خیلیخیلی بلند و بزرگ دارد. عمو برای آنا دوست خوبی است، بهطوریکه وقتی مامان و بابای آنا خانه نیستند و یا وقتی آنا سرما میخورد، عمو با او بازی میکند. عمو گاهی آنا را روی شانه هایش مینشاند تا از آن بالا همهچیز را ببیند و گاه هم برایش چشمبندی میکند.
کارهای عموی آنا طوری است که همه بچهها از آنها لذت میبرند.
یکشنبه, ۱۹ آبان