لئو لئونی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با لئو لئونی را مشاهده کنید.

آبی کوچولو و زود کوچولو با من دوست هستند. روزی آبی کوچولو  در غیاب پدر ومادرش به دیدن زرد کوچولو می رود. اما زرد کوچولو در خانه نیست. آبی کوچولو همه جا را به دنبال او می گردد. آن ها با دیدن یکدیگر، از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گیرند و هر دو به یک زنگ در می آیند، سبز. حالا پدر و مادر آن ها را نمی شناسند!
چهارشنبه, ۶ مرداد
شنبه, ۲ شهریور
جسیکا قورباغه ی کنجکاوی است که با مری لین و اگوست در یک جزیره زندگی می کند. برای این قورباغه ی کوچولو همه چیز جالب است حتی یک ریگ معمولی. یک روز جسیکا یک چیز بزرگ و سفید و گرد پیدا می کند. جسیکا فکر می کند یک ریگ بزرگ است، مریلین فکر می کند یک تخم مرغ است اما پس از چند روز تخم می شکند و از آن یک موجود دراز و فلس دار بیرون می آید. جسیکا و جوجه تمام روز را با هم می گذرانند و دوستان خوبی برای هم هستند. جوجه یک بار جسیکا را از مرگ نجات می دهد و دوستی آن ها محکم تر می شود.
جمعه, ۲۹ مهر
سه قورباغه کوچولوی خودخواه در یک جزیره زندگی می کنند. آن ها همیشه بر سر چیزی دعوا می کنند. وزغ بزرگ تمام مدت فریاد "این مال من است! آن مال من است!" آن ها را می شنود. سرانجام روزی طوفان شدیدی می آید و همه جا را آب فرا می گیرد. قورباغه های کوچولو از ترس ناچار با هم بر روی یک تخته سنگ می روند. وزغ از این فرصت استفاده می کند تا به آن ها درس هایی درباره ی اهمیت سهیم شدن و همکاری بدهد.
یکشنبه, ۲ مرداد
اسمش پتستینو بود. دیگران، همه بزرگ بودند و کارهای جالب و سختی می توانستند بکنند. اما او کوچک بود. خودش فکر می کرد حتمی باید تکه کوچکی از یک نفر دیگر باشد. از «آن که می دوید» پرسید: ببخشید ها! یعنی ممکن است من یک تکه از شما باشم؟. «آن که می دوید» با تعجب گفت: چه حرفها! من اگر یک تکه ام کم بود، چطوری می توانستم بدوم؟
شنبه, ۱۸ اردیبهشت