سارا میاری
صدای قاروقور شکم دایناسور او را از خواب بیدار کرد. او همهی خانه را زیرورو کرد اما چیزی برای خوردن پیدا نکرد. پس با خود گفت: «باید راهحلی برای سیر کردن شکمم پیدا کنم.»به عنوان اولین اقدام سراغ کتابخانه پدربزرگش رفت، کتابی را برداشت و با این عبارت روبرو شد:«چند راهحل ساده برای سیر کردن شکم یک دایناسور گرسنه.»با بیمیلی یک صفحه از آن را خواند. کتاب را گوشهای انداخت و گفت: «چه راهحل مسخرهای یک دایناسور از گرسنگی بمیرد بهتر است تا اینکه شکمش را با راهحلهای مزخرف پر کند.»
یکشنبه, ۱۸ شهریور
برای آموزش کودکان در هنگام رویارویی با مرگ عزیزان، خودمان باید صبر و حوصلهی بیکران داشته باشیم. به راهکارهای دیگران توجه کنیم، بهترین راه را انتخاب کنیم.
ژیکو از مهد برمیگردد و متوجه میشود که مادر بزرگش نیست. مادر میگوید که او به سفری دور و دراز رفته است. پدر میگوید جایی که مادربزرگ رفته است تلفن ندارد؛ اما میتوانند برایش نامه بنویسند و در گلدان ایوان بگذراند. ژیکو با کمک پدر و مادر نامهنگاری را آغاز میکند. این کار باعث میشود که ژیکو به درک تازه از زندگی برسد.
یکشنبه, ۱۱ شهریور