آیدیمچی مؤجک

روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به دره‌ای سرسبز رسید. در آن‌جا بره‌ای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند: آواره بود یک بره تک و تنها بود تو دره فلفل و نمک نمی‌خواست گوشت لذیذ بره
یکشنبه, ۴ اسفند