چارلز دیکنز

هیچ کس "اسکروچ" خسیس و دمدمی مزاج را دوست ندارد. او نه کارفرمای خوبی است و نه دوست، همسایه و فامیل خوبی. در آستانه یک شب کریسمس که همه گرداگرد هم هستند و لحظه های شادی را با هم سپری می کنند، او تنهاست و از این تنهایی او را گریزی نیست. سبب بی کسی اش شیوه ی زندگی و تفکر اوست. اما روح سه زمان گذشته، حال و آینده ی زندگی اش در برابر او ظاهر و سبب تحول و دگرگونی شخصیت او می شوند. در این سفر شگفت انگیز و دور و دراز چه بر اسکروچ می گذرد که از آن درس می گیرد و دوباره احساسات انسانی را به دست می آورد؟
یکشنبه, ۱ آذر