مهگل محمدی
مجموعه داستان های فانتزی بچه های بدشانس در یک روز معمولی شروع می شود. روزی که ویولت، کلاوس و سانی بودلر فرزندان خانواده بودلر برای وقت گذرانی و تفریح به کنار دریاچه رفته اند. در آن هوای ابری و گرفته کنار دریاچه آن ها هرکدام به کاری سرگرم هستند که آقای پو خبر می آورد خانه شان آتش گرفته و پدر و مادرشان در آتش سوخته و ناپدید شده اند.
به دنبال این ماجرا کنت الاف که در پی به دست آوردن ثروت خانواده ی بودلر است، سرپرستی بچه ها را بر عهده می گیرد. او مردی مرموز است که بر روی قوزک پایش عکس یک چشم خالکوبی شده دارد و از خویشاوندان دور آن ها به شمار می آید.
شنبه, ۵ شهریور