قورباغههایی خوشحال و خندان در برکهای زندگی میکردند اما یک روز متوجه حضور مهمان ناخواندهای شدند! این دیگر کیست؟ یک خوک صورتی کوچک که روی تخته سنگی نشسته بود و قوقور میکرد!
قورباغهها تعجب کردند و بعد از سؤال کردن از خوک متوجه نشدند چرا خوک اینجاست و قورقور میکند. چون خوک در جواب فقط میگفت: «قوررر». خبر داستان خوکی که فکر میکرد قورباغه است، به سرعت در جنگل پیچید و همه حیوانات در کنار برکه جمع شدند و هر یک پیشنهاد و نظری داد تا اینکه ریشسفید قورباغهها پیشنهاد داد پیش سوسک دانا بروند چرا که او چاره کار را میداند.
- نویسنده: رودریگو فولگیرا
- تصویرگر: پلی برناتنه
- برگردان: پیام ابراهیمی
- ناشر: پرتقال
- سال نشر: ۱۳۹۷
سوسک دانا راهی برکه شد اما وقتی همه به برکه رسیدند، خوک کوچولو را آنجا ندیدند و اینبار هر کدام از حیوانات شروع کردند به نظر دادن درباره اینکه خوک کجا رفته و اصلاً چرا آمده بود؟! تا اینکه سوسک دانا گفت: «شاید فقط میخواسته چند تا دوست جدید پیدا کند.» حیوانات ناراحت شدند. آنها به همچین چیزی حتی فکر هم نکرده بودند. در همین هنگام متوجه شدند که آن طرفتر، روی شاخه درختی، خوک کوچولو نشسته کنار پرندگان و جیک جیک میکند.
داستان «قورررک» در نگاه اول به مسئله دوستیابی اشاره میکند و در لایههای بعدی به موضوعاتی مانند اعتمادبهنفس در برقراری ارتباط با دیگران، روابط اجتماعی، ارزشها و مهارتهای متفاوت فردی، پذیرش افراد غریبه، مشورت کردن و تفکر در شناخت افراد، میپردازد. ممکن است در نگاه اول اینطور به نظر برسد که خوک در این داستان از هویتش ناراضی بوده و میخواسته خود را شبیه دیگر حیوانات کند اما این موضوع داستان نیست.
خوک کوچولو برای ارتباط برقرار کردن با قورباغهها با تقلید آوای آنها میخواست خود را به آنها نزدیک کند. چنانچه در انتهای داستان میبینیم که بعد از ناموفق بودن در ارتباط با قورباغهها، به سراغ گنجشکها رفته و یک عالمه دوست جدید پیدا کرده است.
در واقع در این داستان، قورک همانند کودکانی است که در جمعها و گروههای کودکان به خوبی نمیتوانند خود را معرفی کنند و تمایل خود را برای به جمع پیوستن به خوبی مطرح کنند. برخی کودکان خیلی صریح و به سرعت تمایل خود را ابراز میکنند: «با من دوست میشی؟» یا «منم میتونم باهاتون بازی کنم؟»، «دوست دارین با اسباببازیهای من هم بازی کنیم؟» و... اما گروهی دیگر مانند قورررک هستند، کسانی که نمیدانند چگونه باید ارتباط برقرار کنند شاید بهتر بگوییم، نمیتوانند مستقیم این کار را انجام دهند و از روابط اجتماعی پایینی برخوردارند. بنابراین خیلی آرام کنار دیگران میآیند و با انجام کارهایی سعی در نشان دادن خود دارند که توسط دیگران پذیرفته شوند. این کودکان که اغلب اعتمادبهنفس پایینی در برقراری ارتباط دارند، در گروه پذیرفته نمیشوند. حتی گاهی دیده میشود کودکانی هستند که با بر هم زدن بازی دیگران، سعی میکنند جلب توجه کنند و به گونهای خود را وارد جمع کنند. از بیرون، این حرکت ضد دوستی به نظر میرسد اما در واقع یک نوع روش برای برقراری ارتباط است.
موضوع دیگری که در کتاب میتوان به آن توجه کرد، انتخاب دانای جنگل است. حیوانی که انتخاب شده سوسک است. یکی از کوچکترین موجودات در محیط زیست که به نظر خیلی مهم و سودمند هم نیست. این همه حیوان قویتر و درشت هیکلتر در جنگل بودند، چرا سوسک دانای آنها معرفی شده؟ در خیلی از داستانها شیر (نماد قدرت)، جغد (نماد دانایی)، فیل (نماد بزرگی) و... حیواناتی هستند که دیگر حیوانات حرفشان را قبول دارند و از آنها تبعیت میکنند اما اینبار سوسک پیر، دانای جنگل است.
موجودی که خیلی در داستانها دیده نمیشود، با جثهای ریز، ظاهری که جذابیت ندارد و سودمندیهایش خیلی مطرح نیست. سوسک دوست ندارد کسی مزاحمش شود، با حیوانات خیلی معاشرتی ندارد و اصولاً حیوانات فقط زمانی که مشکلی دارند به سراغ سوسک میروند. سوسک دانا با آن جثه ریز و رنگ سیاه و اخلاق ناخوشایندی که حیوانات از وی میترسند، از لحاظ فکری در رتبهای قرار دارد که تنها اوست که حلال مشکلات دیگر حیوانات است.
در این داستان خیلی زیرکانه و غیرمستقیم این را به مخاطب نشان میدهد که همیشه داشتن اِلِمانهای ظاهری، ملاک بر ارزشمندی نیست. داشتن قد بلند، صورتی جذاب، هیکلی مناسب، روابط اجتماعی قوی و... نمیتواند ارزش فرد را نسبت به فرد دیگر بالاتر ببرد (که البته در جامعه ما این ارزشگذاری در بسیاری از موقعیتها وجود دارد. یکی از ملموسترین مکانها مدرسه است. انتخاب سرگروه، مبصر، هیئتهای دانشآموزی، در اغلب موارد، انتخاب افرادی درشت هیکل و قد بلند یا خوش سر و زبان بود، بدون در نظر گرفتن ملاکها و تواناییهای دیگر دانشآموزان).
از این داستان میتوان آموخت هر کسی تواناییهای منحصربهفردی دارد که در موقعیتهای مختلف میتواند کارگشای خیلی از مسائل باشد.
کتاب «قورررک» کتابی تصویری است. متن همراستا با تصاویر است. طراحی شخصیتها جذاب و احساسهای مختلف در چهرههایشان به خوبی نشان داده شده است. فضای تصویرشده با آبرنگ، لطافت زیادی به کل کار داده است.
در مقایسه کتاب چاپ شده در ایران با نمونه اصل، متفاوت بودن رنگها در چاپ است. کنتراست بالای رنگ در ورژن چاپ شده در ایران باعث تیرگی زیادی در تصاویر شده که به لحاظ رنگی با نمونه اصلی تفاوت دارد. خوک در نمونه اصلی صورتی بسیار کمرنگ است اما در نمونه ایرانی، ترکیبی از صورتی و نارنجی شده. برکه به جای آبی کمرنگ، سبز رنگ شده است.