کازیمیر بلندخوانی می‌کند!

 

تجربه‌ای متفاوت از برگزاری نشست‌های بلندخوانی توسط همیاران کودک و نوجوان کتابخانه‌ی جوانرود

کتابخانه‌ای پرشور و پر رفت‌‌وآمد که فضایی شاد و صمیمی دارد و حضور کودکان و نوجوان‌های کتاب‌دوست و کتاب‌خوان که شاد و مسئولانه در فعالیت‌های کتابخانه مشارکت می‌کنند، آرزوی هر کتابداری است. آرزویی که برآوردن‌اش چندان دشوار و دور از ذهن نیست. ماریه و پروین حق‌گویی کتابداران کتابخانه‌ی «با من بخوان» در جوانرود استان کرمانشاه با خلاقیت و برنامه‌ریزی برای رسیدن به این آرزو آستین بالا زده‌اند و برگزاری بعضی از نشست‌های بلندخوانی را به خود کودکان و نوجوانان سپرده‌اند. همیارانِ کوچکِ کتابخانه داوطلبانه و طبق برنامه‌ی زمانی بلندخوانی می‌کنند. آن‌ها از میان فهرستی که کتابداران در اختیارشان قرار می‌دهند کتابی را که می‌پسندند و فکر می‌کنند باید با دوستان‌شان سهیم ‌شوند انتخاب می‌کنند، بارها و بارها خواندن‌اش را تمرین می‌کنند و با هیجانی آمیخته با شادی و اضطراب، مهیای نشست بلندخوانی می‌شوند.

در نگاه نخست دستاورد چنین برنامه‌ای تقویت مهارت‌های خواندن کودکان و نوجوان‌هاست. دقیق‌تر که نگاه ‌کنیم  این برنامه به رشد عاطفی و رشد اجتماعی کودکان کمک می‌کند. کودکان و نوجوان‌هایی که در جمع مضطرب می‌شوند و به همین دلیل از مشارکت در فعالیت‌های گروهی گریزان هستند، با همین تمرین‌های ساده می‌آموزند بر ترس‌شان غلبه کنند و راحت‌تر در جمع‌ها حاضر شوند. این برنامه همچنین مسئولیت‌پذیری و برنامه‌ریزی را همراه با لذت و شادی و بدون عتاب‌های بزرگسالانه به کودکان یاد می‌دهد؛ از مسئولیت انتخاب کتاب مناسب و اجرای کم‌اشتباه آن گرفته تا وقت‌شناسی و خوش‌قولی، از در نظر گرفتن برنامه‌‌ای برای طرح پرسش هنگام بلندخوانی تا فعالیت‌های در پیوند با کتاب.

اجرای این برنامه فضای کتابخانه را نیز متفاوت و درک کودکان از توانایی‌ها و جایگاه خود و دوستان‌شان را دگرگون می‌کند. به گفته‌ی کتابدارهای کتابخانه‌ی جوانرود نگاه کودکان و نوجوانان، که معمولاً به هم‌سن و سال‌های خود باور ندارند،‌ تغییر کرده است و کسی که نشست را اداره می‌کند برای‌شان حکم کتابدار را دارد. ارتباط کودکان هم با یک‌دیگر بهتر و بیش‌تر شده است و فاصله‌ها کم‌تر. شنیدن و دیدن بلندخوانی یک دوست بی‌شک با تجربه‌ی نشست‌هایی که کتابدار برگزار می‌کند متفاوت است. شاید از خواندنِ روان و خوش‌لحن کتابدار خبری نباشد، در عوض فضای راحت و صمیمی واکنش‌ها به کتاب را بی‌پرده‌تر و گفت‌وگوها را خودمانی و صادقانه‌تر می‌کند.

در ادامه دو تجربه از اجرای این برنامه را می‌خوانید:

6 تیر 1400، بلندخوانی کتاب «کازیمیر خیاطی می‌کند» به‌ عهده‌ی آیه بود. او این کتاب را برای کودکان کوچک‌تر از خودش انتخاب کرده بود. هنگامی که شروع به خواندن کرد، بچه‌ها با اشتیاق گوش می‌دادند. آیه سعی می‌کرد با حفظ آرامش و آرام‌خوانی فضایی دلنشین و حس و حالی خوشایند برای آن‌ها فراهم کند که البته کارساز هم بود.

بلندخوانی که تمام شد آیه، که بارها و بارها بلندخوانی کتابدارها را دیده است، پرسش‌هایی در پیوند با کتاب مطرح کرد: «چرا کازیمیر خواست پیشبند استفاده کند؟»، «چرا از پیشبند استفاده می‌کنیم؟» در ادامه کودکان از تجربه‌های خیاطی‌ و لباس‌هایی که برای عروسک‌های‌شان دوخته بودند گفتند. در تمام این مسیر کتابدارها همراه کودکان بودند و مراحل دوخت لباس را با آن‌ها مرور کردند.

برای فعالیت پس از بلندخوانی آیه و نیلا چرخ خیاطی‌های اسباب‌بازی‌شان را که آورده بودند و با درست کردن یک الگوی پیش‌بند کوچک و دوخت آن سعی کردند طرز کار با چرخ خیاطی و چگونگی دوخت یک پیشبند را به بچه‌ها آموزش دهند.

کودکان علاقه‌ی فراوانی به این کار نشان دادند و همگی روی تکه پارچه‌ای که داشتند الگوی مورد نظرشان را بریدند. نیکا توانست یک پیشبند کوچک برای عروسک‌اش بدوزد. فضایی پرانرژی و دوستانه حاکم بود. کودکان بدون پرسیدن سوال از کتابدار هم‌دیگر را راهنمایی می‌کردند و این کار فضایی صمیمی‌تر میانشان برقرار کرد.

8 تیر 1400، در نشستی دیگر، نیکا کتاب «کازیمیر آشپزی می‌کند» را بلندخوانی کرد. وقتی به کتابخانه آمد مادرش را هم همراه خودش آورده بود. آن‌طور که مادرش می‌گفت او صبح زود بیدار شده بود و از شدت هیجان نتواسته بود صبحانه بخورد. گفت‌وگوی کتابدار و نیکا استرس‌اش را کم‌تر کرد و او آماده‌ی بلندخوانی شد. هنگام بلندخوانی کتابدار با پرسیدن سوال و ایجاد وقفه‌های کوتاهی در خواندن به نیکا فرصت داد تا بر هیجاناش غلبه کند.

در ادامه خود نیکا از بچه‌ها در مورد تجربه‌های‌ آشپزی و اتفاق‌های بامزه‌ای که هنگام آشپزی برای‌شان رخ داده بود پرسید. عرفان گفت: «یکبار خواستم از یخچال تخم‌مرغ در بیاورم که شانه‌ی تخم‌مرغ از دستم افتاد و تمام یخچال تخم‌مرغی شد و مادرم حسابی شاکی». سارینا گفت: «یکبار چون غذا در دهنم نمک نداشت، پنهانی دوباره در آن نمک ریختم، موقع نهار آن‌قدر غذا شور شد که همه را دور ریختیم. البته من هیچوقت نگفتم که کار من بود!» بیش‌تر بچه‌ها آشپزی را در کنار ماران‌شان تجربه کرده بودند و البته از اینکه به آن‌ها اجازه این کار را به صورت مکرر نمی دادند گلایه‌هایی داشتند.

نیکا در ادامه از کیک مورد علاقه‌ی بچه‌ها پرسید و از آن‌ها خواست کیک محبوب‌شان را نقاشی کنند. در پایان کتابدارها همراه نیکا و دیگر کودکان مراحل پخت کیک را با هم و به کمک کتاب کازیمیر مرور کردند. تجربه‌ی خواندن این کتاب با همراهی و مشارکت تعدادی از مادرها تجربه‌ی شیرینِ دیگری رقم زد؛ کیک پختن خانوادگی.

کتابخانه‌ی جوانرود یکی از کتابخانه‌های پویای «با من بخوان» در استان کرمانشاه است که با پشتیبانی انجمن یاران دانش‌ و مهر فعالیت می‌کند. برنامه‌ی «با من بخوان» کار خود را در استان کرمانشاه از ۵ سال پیش آغاز کرد و پس از زلزله‌ی آبان ۱۳۹۶ فعالیت‌های خود را در این منطقه بیش از پیش تقویت کرد و گسترش داد. سه کتابخانه‌ی محلی ریجاب، ثلاث باباجانی و جوانرود از کتابخانه‌های این استان هستند که با پشتیبانی مالی انجمن یاران دانش‌ و مهر راه‌اندازی شده‌اند و به فعالیت خود ادامه می‌دهند. این انجمن از مهر ۱۳۹۹ علاوه بر این کتابخانه‌ها، مسئولیت پشتیبانی کتابخانه‌ی روستای زلان که با پشتیبانی گروه «دوستداران با من بخوان» تاسیس شده بود را نیز برعهده گرفته است.

با کتابخانه‌های با من بخوان بیش‌تر آشنا شوید

پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on