در کتاب «عینک نمیزنم!» دخترکوچولویی به نام تانیا بعد از مراجعه به چشم پزشکی متوجه میشود که نیاز به عینک دارد اما او عینک زدن را اصلا دوست ندارد. تانبا پس از چندین بار تلاش برای گم کردن عینکش، در نهایت متوجه میشود با عینک چهقدر بهتر از عهده بازیها و کارهایش برمیآید.
1- گفتوگو کنید.
قبل از بلند خوانی کتاب، با پرسشهایی مانند زیر با کودکان گفتوگو کنید:
- آیا تابهحال تا به حال به چشمپزشکی رفتهای؟
- چه زمانی باید پیش چشمپزشک برویم؟
پس از بلندخوانی کتاب، با پرسشهایی مانند زیر با کودکان گفتوگو کنید:
- به نظر شما چرا بعضی از کودکان مانند تانیا دوست ندارند عینک بزنند؟
- در مطب چشم پزشکی چه وسایلی وجود دارد؟
- تا حالا به عینک فروشی رفتهای؟ چه عینکهایی در آنجا وجود دارد؟
- وقتی دکتر به ما عینک میدهد اصلا از آن استفاده نکنیم، چه اتفاقی میافتد؟
- شما اگر دوست تانیا بودید چهطور او را تشویق میکردید که عینکش را بزند؟
2- پژوهش کنید.
همراه با کودکان جستجو کنید و شکل و مدل اولین عینکهایی که درست شدهاند را پیدا کنید.
3- نقاشی کنید.
پس از اینکه کتاب را خواندید، از کودک بخواهید عینکی را که دوست دارد خودش به چشمش بزند نقاشی کند.
4- کاردستی بسازید.
- با استفاده از سیمهای مخصوص کاردستی ، یا نی و چسب و یا رولهای خالی دستمال کاغذی با کودکان عینکهای مورد علاقهشان را بسازید.
- با کمک کودکان یک نمونه از صفحه علائم چشمپزشکی درست کنید و بعد بخواهید تا مانند چشم پزشکان از آن استفاده کنند.