جمال الدین اکرمی
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با جمال الدین اکرمی را مشاهده کنید.
کتاب «چهل تکه» داستان دختری است به نام ریحانه که بدهکاریهای پدرش آرامش او و خانواده را به هم زده است. طلبکاران هر بار اطلاعیهای روی در خانه میچسبانند و در صدد دستگیری پدر فراری ریحانهاند.
سه شنبه, ۲۱ اسفند
کتاب «غریبه و دریا» در چابهار اتفاق میافتد. بندری در جنوب بلوچستان. درمحمد نوجوانی تینگی (نژادی سه رگه) است که همزمان با درس خواندنهایش روی لنجهای کالابر کار میکند.
شنبه, ۱۱ اسفند
کتاب «کودکان ماه» داستان کودکان بیمارستانی است. از کودک مبتلا به سرطان و زلزلهزده گرفته، تا کودک مجروح جنگ و کودک آسیبدیده در آتشسوزی مدرسه.
یکشنبه, ۲۱ بهمن
کتاب «تارا و مرغ دریایی اش» در بارهٔ تارا، پسرک ده سالهٔ بیسرپرستی است که در دهکدهای ساحلی در کنارهٔ دریای خزر زندگی میکند.
دوشنبه, ۸ بهمن
کتاب «آناهید، ملکهی سایهها» درباره زندگی شاپور اول ساسانی و عشق پنهان او به آناهید، دختر مهرک نوش زادان، دشمن دیرینه اردشیر ساسانی است.
چهارشنبه, ۳ بهمن
کتاب «شب به خیر ترنا!» درباره پسر نوجوانی به نام سیناست که همراه خواهرش ترنا و پدرش به کشور کانادا مهاجرت کرده. انتظار سینا و ترنا برای دعوت شدن مادر توسط پدرشان، و پیوستن مادر به آنها به جایی نمیرسد، چرا که پدر تصمیم خود را گرفته و زندگی تازهای را آغاز کرده است.
یکشنبه, ۳۰ دی
کتاب «پسران آفتاب» زندگی ساحل نشینان خلیج پُزم در نزدیک شهر چابهار در جنوب شرقی ایران را روایت میکند. تیمور در تمام دنیا فقط پدربزرگی دارد. پدر و مادرش سالها پیش در پی خشکسالی به بندر گوادر پاکستان رفتند و تیمور را، که سخت مریض بود، دست پدربزرگ سپردند. پدربزرگ حاضر نمیشود آن جا را ترک کند. او بدون دوستان ماهیگیرش میمیرد. از پدرو مادر تیمور هیچ خبری نیست. تیمور نمیداند آن ها زندهاند یا مُرده.
سه شنبه, ۲۷ شهریور
کتاب « خانم آقای کلاه دودی » داستان رقابت دو کارخانهدار و حرص و طمع انسانهاست. آقای کلاه دودی، مدیر کارخانهی شکلات ماهی، و آقای کلاه تفنگی، مدیر کارخانهی ساخت اسباببازیهای جنگی با هم رقابت دارند. در جریان این رقابت اعضای شورای شهر هم درگیر میشوند. با احداث ایستگاه قطار شرق در کنار کارخانهی شکلات ماهی، اوضاع به نفع این کارخانه تمام میشود و رقابت اوج میگیرد.
سه شنبه, ۷ آذر
مرد کلاه دودی مرد عجیب و غریبی بود او سال ها یک خواب سیر و درست و حسابی نکرده بود و حتی نخوابیده بود او شب و روز کار می کرد، او سال ها بود نه می خندید، نه به سفر می رفت و نه در دریا شنا می کرد.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
پیرزنی در دهکده زندگی می کند. او برای اهالی ده از شیر بزش ماست درست می کند. "روباه دم بریده" داستان روباهی است که هر روز سراغ شیری که پیرزن از بزش دوشیده می رود، آن را می خورد و فرار می کند.
سه شنبه, ۲۴ دی