چگونگی حل اختلاف از راههای متفاوتی همچون جنگ، گفتوگو و سازش و سرانجام رسیدن به صلح. موضوع این كتاب، سازگاری و احترام به حقوق دیگران است. نویسنده با ساختاری داستانی و زبانی ساده، به شكل غیرمستقیم، اهمیت و ضرورت احترام به حقوق دیگران را به مخاطب میشناساند.
"حاج بابا" پیرمرد تنهایی است. او در خانه اش همدم و مونسی ندارد. تنها صدای آواز جیرجیرک است که او را سرگرم می کند و از تنهایی و بی حوصلگی نجات می دهد. جیرجیرک هر روز روی عصای پیرمرد می نشیند و با او همراه می شود.
بچه های حیوانات با درونمایه آموزشی و متنی بسیار کوتاه کودک را با حیوانات و بچه های آن ها آشنا می کند. در این کتاب، بره، گوزن، جوجه، کانگورو، ببر، گورخر، فیل، زرافه، سگ، گوساله، گربه، اردک، خرگوش، الاغ، اسب و پنگوئن با متنی کوتاه و بیان یکی از ویژگی های آنها به کودک معرفی می شوند.
روزی، روزگاری درختی بود و او پسرک کوچکی را دوست میداشت. پسرک تا خردسال بود با شاخههایش بازی میکرد، سیبهایش را میخورد و در سایهاش میخوابید. به تدریج که بزرگتر شد دیگر کمتر با درخت انس داشت.
این کتاب بازآفرینی کهنترین افسانهی منظوم ایرانی «درخت آسوریک» است که پیشینهی آن به ۲۵۰۰ سال میرسد. برخی براین باورند که اصل افسانه به زبان پهلوی اشکانی در دورهی اشکانی بر سر زبانها بوده و سپس در دورهی ساسانی به زبان پهلوی ساسانی به نظم درآمده است.
"یه بچه ی دیگه؟ چه بامزه!" داستان دختر کوچکی است به نام "گودون". گودون فکر می کند مادرش توپ بزرگی قورت داده! اما کم کم می فهمد که باید منتظر ورود بچه جدیدی به خانه باشد. گودون از این موضوع احساس خوبی ندارد و برای جایگاه خوب و آرام خود در خانواده احساس خطر می کند. او سعی می کند پدر و مادر را راضی کند که بچه کوچک به جز دردسر چیز دیگری نخواهد داشت! اما موفق نمی شود.
"وقتی بابا شاه شده بود" داستان پسر کوچکی است که رابطه عمیق و نزدیکی با پدرش دارد. از دیدگاه او پدرش بهترین بابای دنیاست. آغوشش گرم و نرم است و هیچکس نمی تواند مثل پدر با او بازی کند.
پیرزنی در دهکده زندگی می کند. او برای اهالی ده از شیر بزش ماست درست می کند. "روباه دم بریده" داستان روباهی است که هر روز سراغ شیری که پیرزن از بزش دوشیده می رود، آن را می خورد و فرار می کند.
یكی از كهنترین ترانه - متلهای ایرانی است كه پیشینهای بلند در تاریخِ فرهنگ این سرزمین دارد. این ترانه - متل روایت داد و دهش است، از یك دست بگیر و از دست دیگر ببخش.
تصویرهای کتاب عکسهای واقعی هستند که کم و بیش هماندازه جوجه طبیعی چاﭖ شدهاند و با تصویرسازی به شکل فانتزی، به عکسها چیزهایی اضافه شده است. کودک با گشودن صفحه های مقوایی این کتاب از جهت های مختلف، پاسخ پرسش هایی را که در صفحه ی پیش آمده است، می یابد.
"نینی کوچولو" کتابی تصویری است برای شناخت حواس و رشد آنها و برانگیختن واکنشهای کودک در این کتاب همه آنچه در واقعیت اتفاق میافتد همچون شیرخوردن، خیسکردن پوشک، بازی با اسباببازی، بیرون رفتن، بیدار شدن، دوست داشتن، نوازش کردن و ... با جملاتی ساده و کوتاه و تصویرهایی واضح و واقعی برای کودک تکرار میشود. در بیشتر صحنهها مادر نیز همراه کودک است و به او کمک میکند، به این ترتیب حس امنیت و محبت و دوستی با حضور پدر و مادرتقویت می شود و کودک میآموزد با حیوانات نیز دوستی کند.
شخصیت اصلی داستان خرسی کوچولوست که میخواهد به مناسبت تولد دوستش، هدیهای به او بدهد. کودک هنگام خواندن کتاب، از زمان فکر کردن به نوع هدیه توسط خرس کوچولو تا انتخاب و تصمیم نهایی با او همراه میشود. گل، عسل، سیب، بلوط و بادکنک از انتخابهای او هستند.
این کتاب با متنی ساده همراه با عکسهایی طبیعی از کودکان در حال خوردن، بچهها را به خوردن تشویق میکند. پدیدآورندگان کتاب از کودکانی با نژادهای مختلف به عنوان سوژه عکسها استفاده کردهاند، بنابراین تصویرها برای همه کودکان دنیا ملموس میباشند. مشاهده کودکانی که خود به تنهایی، بدون کمک بزرگترها در حال خوردن غذا هستند، مشوقی برای استقلال مخاطبان در خوردن غذاست.
خانم مرغه هر روز با سه جوجه خود برای خوردن دانه و كرم به باغ میروند. یك روز سر راه خود سگی را میبینند كه با طناب به درخت بسته شده است و پارس میكند. جوجهها هم با زبان خوش و هم با تهدید سعی میكنند از كنارش رد شوند، اما او هر بار پارس میكند و آنها را میترساند.
روایتی از شاهزاده قورباغه. شخصیت اصلی آن دختری به نام رباجو عاشق سواركاری، كمنداندازی، نواختن گیتار و خواندن آواز است. در روزی توفانی، كلاه تازهاش به چاه میافتد. قورباغهای با دیدن ناراحتی رباجو حاضر میشود كلاه او را به سه شرط از چاه بیرون بیاورد.
زین زوئن با سفینهاش در فضا به راه میافتد و میرود. او از سیارات مختلفی عبور میکند؛ سیارهی اولدوگلو که همه جای آن را آب گرفته است، سیارهی گوت گوت که رباتها قدرت را به دست دارند، سیارهی فوفی که فقط رنگ قرمز را میشناسند، سیارهی بورارک که پر از زباله است و ... . او همینطور به راهش ادامه میدهد اما کهکشان خیلی بزرگ است و زین زوئن مریخی خیلی کوچک.
برف باریده است. مادر هنگام خروج از خانه از سلی و برادرش میخواهد كه برفها را پارو كنند. آنها مشغول كارند كه گربه با كلاه از راه میرسد، وارد خانه میشود و همه چیز را به هم میریزد. سپس برای تمیز كردن خانه، گربههایی كوچك و كوچك تر را یكی پس از دیگری از كلاهش بیرون میآورد تا به او كمك كنند.
خوابآور تنها روی همهی مردم غبار خواب میپاشد جز یك پسر ویك دختر كه میخواهد با آنها دوست شود. تا اینكه تصویر ماه خندان را در آب میبیند و پیش او میرود. ماه میگوید كه مدتهاست چشم به راه اوست چون هرگز خسته نمیشود و نمیخوابد. خوابآور تنها اورا برای دوستی انتخاب میكند.
پتسون پیرمردی روستایی است كه تنها زندگی میكند. همسایهاش؛خانم آندرسون، برایش گربهی كوچولویی هدیه میآورد و پتسون با وجود فیندوس كوچولوی گربه، دیگر احساس تنهایی نمیكند. روزی فیندوس از ترس گوركن پنهان میشود.
خانم حنا روزی تصمیم میگیرد برای گردش از خانه خارج شود. او از حیاط، از روی خرمن علف، از جلوی آسیاب، از شكاف دیوار چوبی و از زیر كندوهای عسل میگذرد و به موقع برای شام به خانه باز میگردد. اینها تنها اطلاعاتی اند كه كتاب به خواننده میدهد.