این مطلب برای آموختن تفاوتها و احترام به انسانها، در خانه و مدرسه مناسب است. خواندن آن به آموزگاران و والدین پیشنهاد میشود.
استادیوم فوتبال آزادی می تواند۱۰۰هزار نفر را در خود جای دهد، آیا شما می توانید برادر خود را از میان اینهمه افراد تشخیص دهید؟ بدون تردید.
بیش از ۸ میلیون نفر در شهر تهران زندگی میکنند، آیا در بین این همه جمعیت، می توانید مادر خود را بشناسید؟ بیشک. جمعیت کل جهان افزون بر ۶ میلیارد نفر است، آیا ممکن است به این دلیل اعضای خانواده، شما را با شخص دیگری اشتباه بگیرند؟ هرگز. اگرچه به احتمال زیاد، افرادی وجود دارند که تا اندازهای به شما شبیه باشند، شما یگانه، یکتا و ویژه هستید. برادرتان، مادرتان و دیگر اعضای خانواده ی شما هم همینطور. همین موضوع برای تمامی افرادی که پیش از این زندگی کردهاند، هم اکنون زندگی می کنند و در آینده به دنیا خواهند آمد نیز صادق است. مسئله ی بسیار جالبی است، این طور نیست؟
اما چه اتفاقی می افتاد اگر همهی انسانها عینا شبیه یکدیگر بودند؟ چه اتفاقی میافتاد اگر تمامی آدمیان شبیه به هم حرف میزدند و رفتار میکردند؟ زندگی کسلکننده میشد! دیگر یگانه و یکتا نبودیم و گوناگونی خود را از دست میدادیم.
تفاوت یا گوناگونی چیست؟
واژهی تفاوت یا گوناگونی، به معنای تنوع یا دستهبندی مختلف انواع چیزهاست. در نظر بگیرید چه میوهها، لباسها یا کتابهای متنوع و گوناگونی وجود دارند. دربارهی انواع متفاوت خانهها و ماشینهای موجود یا انواع مختلف و جذاب پرندگان، گیاهان و ماهیها که در سرتاسر دنیا یافت میشوند چه فکر میکنید؟
نوع انسان نیز تنوع فراوانی دارد. اگرچه ساختار اصلی و اولیه همهی ما یکسان است، همگی سر، بدن، دست، پا و... داریم، در ظاهر بسیار متفاوت هستیم. پوست، مو و چشمهای آدمیان رنگهای جذاب و گوناگونی دارند. اندامهای بدنمان نیز دارای اندازه و شکلهای مختلف هستند. حتی اثر انگشتمان هم یگانه و ویژهی خودمان است! انسانها در چیزهای دیگری نیز با هم تفاوت دارند. ما در مکانهای مختلفی زندگی میکنیم، پیشههای گوناگونی داریم و به مدارس متفاوتی میرویم. ما از اقوام مختلفی هستیم و اعتقادات مذهبی متفاوتی داریم. به زبانهای گوناگون حرف میزنیم و در افکار و احساسات با همدیگر اختلاف داریم.
این گوناگونی و تفاوت از کجا ریشه میگیرد؟
مسلما این گوناگونی از خانوادهمان ریشه میگیرد. شاید شکل بینی یا جنس موهایمان شبیه بعضی از افراد خانواده باشد، اما باز هم هر کس با دیگری متفاوت است. حتی دوقلوهای همسان نیز با هم اختلافاتی دارند! برای درک بهتر گوناگونی انسانها، نخست به افراد شهر، مدرسه و محلهتان نگاهی بیندازید. چند رنگ پوست مختلف خواهید یافت؟ چند رنگ مو و چشم مختلف وجود دارد؟ شکل اندامها چطور؟ دربارهی روشهای مختلفی که افراد جامعه ی شما، خدا را پرستش میکنند، کار میکنند یا به بازی و تفریح میپردازند، فکر کنید. خانوادهی شما اهل کجا هستند؟ برای برقراری ارتباط با یکدیگر به چه زبانی حرف میزنند؟ به کدام مدرسه رفتهاند و چه آموختهاند؟ پاسخ این پرسشها بی گمان در همهی افراد یکسان نیست.
این گوناگونی، باورنکردنی است. این بدان معناست که در بیشتر نقاط جهان افرادی از نژادها، مذاهب و قومیتهای مختلف همگی دور هم جمع شدهاند تا زندگی مشترکی داشته باشند. انسانها برای رسیدن به این هدف، به باورهای مشترک بسیار ارزشمندی دست یافته اند: باور به دموکراسی، آزادی بیان، و حق افراد برای انتخاب روش خاص خود برای پرستش خدا. این باورهای مشترک، ساختار مهمی پدید آوردهاند که جامعهی بزرگ انسانی برپایه آن بنا شده است.
افزون بر این، برای رسیدن به این هدفهای مشترک، افراد باید به فرهنگها، دیدگاههای سیاسی و سلیقههای مختلف در خوراک، هنر، موسیقی و هر آنچه که فکرش را بکنید، احترام بگذارند. بیشتر این تفاوتها سبب غنای فرهنگی کشورها شدهاند.
پیشداوری چیست؟
همهی انسانها تفاوتها را مثبت نمیدانند. تفاوت می تواند به تبعیض میان انسانها نیز بیانجامد. هنگامی که بدون دانستن تمامی واقعیت، به اظهار نظر منفی دربارهی موضوعی میپردازید، پیشداوری میکنید (که اصلا منصفانه نیست!). این باورها ممکن است مربوط به نژاد، مذهب، قومیت، جنسیت (اینکه فرد مورد نظر پسر است یا دختر)، سن، معلولیت و میزان درآمد یا سطح تحصیلات باشد. در این صورت، پیشداوری و تعصب می تواند سبب دشمنی یا رفتار نادرست با فردی شود که به گروه خاصی وابسته است.
آیا میتوانید هنگام گوش کردن به سخنان دیگران، تعصبهای آن ها را تشخیص دهید؟ هنگامی که افراد در یک گروه دور هم جمع میشوند، احتمال بیان پیشداوریها بیشتر میشود. جملاتی را در نظر بگیرید که بدین صورت آغاز می شوند: "همه ی سیاهپوستان ..."، "همه ی سفیدپوستان ..."، "مسیحی ها همگی ..."، "همه ی شهری ها ..."، "همه ی کسانی که از صندلی چرخدار استفاده می کنند ..."، "آدمهای فقیر و روستایی همه ..."، "دخترها همیشه ..." یا "پیرمردها و پیرزن ها همگی ..."!
درجملاتی همچون جملات بالا، فرد به عنوان یک شخص مجزا و یگانه در نظر گرفته نمیشود، اینطور نیست؟ این تعصب است که آدمها را به گروههای مختلف تقسیمبندی و مشخص میکند که هر کس در چه گروهی قرار بگیرد. پیشداوری به جای آنکه به ایجاد پلهای دوستی میان انسانها بپردازد، دیوارهای دشمنی را به وجود میآورد. بیشتر افرادی که به پیشداوری میپردازند، به دلیل خاصی از تنوع و گوناگونی میترسند. آنها به جای آنکه پذیرای تنوع آدمها باشند، از افرادی که همسان خودشان نیستند، میترسند یا احساس ناخوشایندی نسبت به این افراد دارند. این شیوهی تفکر میتواند به ایجاد تنفر و حتی خشونت بیانجامد.
احترام چیست؟
راه دیگری هم برای روبه روشدن با گوناگونی در جهان پیرامونمان وجود دارد، به جای آنکه دیگران را بر پایهی گروهی که به آن وابسته اند، تقسیم بندی کنیم، میتوانیم به آنها به شکل افرادی یکتا و یگانه نگاه کنیم و به آنها احترام بگذاریم. (برخی از واژه ی "به رسمیت شناختن" به همین معنی استفاده میکنند).
احترام به دیگری، به معنای تمایل به پذیرش تفاوتهای دیگران است – حتی اگر آنها ظاهر یا مذهبی متفاوت داشته باشند یا از سرزمینی دیگر آمده باشند. همچنین به این معناست که با دیگران همانگونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند.
آیا این بدان معناست که باید تمامی رفتارهای دیگران را به رسمیت شناخت؟ هرگز! رفتارهایی که سبب بی احترامی به دیگران یا صدمه زدن به آنها شود، مثل گردنکلفتی و تحکم، یا رفتارهایی که قوانین اجتماعی را زیر پا میگذارند مانند دروغگویی یا دزدی، قابل تحمل نیستند و به رسمیت شناخته نمیشوند. احترام، به معنای پذیرش صفتهای شخصی افراد است، نه پذیرش رفتارهای بد و ناپسند.
احترام گذاشتن به دیگران را تمرین کنیم
آیا سادهتر نیست که تنها با افرادی دوست باشیم که همانند ما هستند؟ افرادی که رنگ پوست و موی آن ها شبیه به ماست، به زبان ما سخن می گویند و مثل ما فکر می کنند؟ شاید سادهتر باشد. اما تن دادن به این سادگی، به بهای از دست دادن چیزهای دیگر تمام خواهد شد. ما نخواهیم توانست فرهنگهای مختلف را بشناسیم و از افکار، مکانها یا جهانبینیهای مختلف آگاهی پیدا کنیم. فرصت یافتن دوستان جدید را نیز از دست خواهیم داد.
آگاهی از تفاوت دیگران با ما میتواند در آغاز کمی نامطلوب به نظر آید. یک لبخند و گفتن جملهی سادهی "سلام"، تمام کاری است که باید انجام دهیم. تمام کاری که باید انجام شود، این است که یک نفر، اولین گام را بردارد. چرا ما آن یک نفر نباشیم؟