داستان شب یلدا (۱) با یک صحنه پردازی ساده آغاز میشود. آشناترین و ملموسترین چهره از شب یلدا در این صحنه پردازی به توصیف در میآید. افراد خانواده گرد سفره شب یلدا جمع شدهاند. نمادهای آشنای این بلندترین شب سال، یعنی انار و هندوانه و آجیل، دستمایه نویسنده در این توصیف است.
شخصیت اصلی داستان، یک کودک یا نوجوان است. او راوی داستان نیز هست. هیچ نوع شخصیت پردازی فیزیکی و ظاهری بر روی او انجام نشده است. چندانکه فاقد جنسیت است. این نوع شخصیت پردازی شیوه ایست که عامدانه و آگاهانه به کار رفته تا طرح داستان را با موضوع و درونمایه و معنای نهفته در اثر سازگار کند.
کودک داستان از پنجره نظاره گر بارش آرام آرام برف است که حکایت گر آغاز یک روند تدریجی است. روندی که با نیت مؤلف در فرجام نهایی داستان یعنی بروز و ظهور خودشناسی کودک، هم سویی دارد.
جمع خانوادگی و جشن شب یلدا تا نیمه شب ادامه دارد. زمان خواب فرا میرسد و پدر بزرگ برای همگی آرزوی دیدن خوابی شیرین میکند. آرزویی که در روساخت اثر به کنش «خواب دیدن» محدود میشود، اما در ژرفساخت اثر، معنای وسیعتری همچون روند دستیابی به هویتی متمایز و منحصر به فرد را دربر میگیرد. این هویت متمایز و منحصر به فرد اما، به تمامی مستقل نیست. بلکه برآمده از یک روند است که به صورت استدراجی و از خلال تعاملات خرد و کلان کودک با اجتماع قوام مییابد. داستان بر پایه توصیف این تعاملات طرح ریزی شده است که در قالب کنش «خواب دیدن» و با زبانی ساده، اما ژرف ارائه میشود. داستان روایتیست از یک خواب شیرین یا یک روند که از سوی کودک عرضه میشود:
کودک در خواب متوجه میشود که اسمی ندارد. ابتدا برادرش را میبیند که با لباسی آبی از دریا بیرون میآید و میگوید نام تو دریا است. همه چیز برای کودک به رنگ آبی در میآید، اما او در امواج دریا گم میشود و در نتیجه از پذیرش نام دریا خودداری میکند. سپس خواهرش را میبیند که در سایه درختی نشسته است. خواهر اسم او را درخت میگذارد. کودک بدل به درخت میشود، سبز میشود و ریشه میدواند. اما نمیتواند تکان بخورد. پس از پذیرش نام درخت نیز خودداری میکند.
کودک پدر را میبیند که سوار بر قایقی در رودخانه است و پارو می زند. پدر نام او را رود میگذارد. این بار کودک مدام در حال حرکت است، اما این حرکت دایمی او را دلتنگ خانه و میهن میکند. بنابراین از پذیرش نام رود نیز سر باز می زند. نوبت به مادر میرسد که نشسته در زیر نور ماه، به چند ستاره خیره مانده است. مادر نام ستاره بر کودک مینهد. کودک ستاره میشود، اما از هر چه بر روی زمین است از جمله بازی و شادی و خنده، دور میشود. او نام ستاره را نیز نمیپذیرد. نفر بعدی مادربزرگ است که نام گل را برای او بر میگزیند. کودک به شکل گلهای گوناگون در میآید. اما در نهایت پژمرده میشود. او نام گل را هم رد میکند. در انتهای این خواب شیرین، پدربزرگ نام واقعی کودک را صدا می زند. کودک از خواب میپرد و پی میبرد که نام دارد و کودک است.
تصاویر داستان شب یلدا، تکمیل کننده معنای متن هستند و با خلق انتزاع به بار معنایی آن میافزایند. به عنوان مثال در تصاویر هر پاره داستانی رشتههای کلاف سردرگمی دیده میشوند که با کشمکش شخصیت اصلی داستان یعنی کودک با نامهای انتخاب شده هماهنگ است. اما در تصویر پاره نهایی داستان این رشته کلاف سردرگم بدل به بال پرواز کودک شدهاند.
نکته ظریف و مویین داستان غیبت خورشید است که علی القاعده با روایت اساطیری از شب یلدا به عنوان شب تولد خورشید، نسبتی وثیق دارد. در هیچ یک از پارههای داستانی که اغلب در کنش خواب دیدن طرح ریزی شدهاند، ذکری از خورشید به میان نیامده است. تنها در واپسین تصویر میتوان نشانهای از خورشید را مشاهده کرد که کودک با بالی از کلاف به موازات آن در پرواز است. نویسنده داستان شب یلدا با نگاهی معناگرا و شاعرانه روایت اساطیری این شب را بدل به روایت داستانی کرده است. شب طولانی یلدا به کشمکش برای کسب هویت سپری شده و تولد اساطیری خورشید، در روایت داستانی بدل به تولد خود و هویت راستین کودک شده است. کودکی که هیچ رنگ و نامی از بیرون را -هر چند فاخر و باارزش- نمیپذیرد تا هویت راستینش متولد شود. آنجا که به نقل از او میخوانیم: «آن وقت دانستم که نام دارم، کودکم، هستم…»
داستان شب یلدا، نگاهی است به روند کسب هویت و کیستی کودک و از این رو حامل پیامی مبنی بر به رسمیت شناختن کودک و کودکی است. همه نامها به رغم فاخر بودن و پرمعنا بودن، برآمده از نگاه دیگران هستند. مستقل نیستند. دیگران نگاه خود را بر کودک نام گذاری میکنند. کودک به رغم تأثیرپذیری از این نامها و تجربه زندگی با هر کدام از آنها، در نهایت با نام مستقل خود از خواب بیدار میشود. این هویت اصیل حاصل همه آن نامها و در عین حال مستقل از آنها است. همچنان که در واپسین تصویر کودک در حال پرواز با رنگهای مختلف در یک کل یکپارچه رنگ آمیزی شده است. این هویت مستقل و یکپارچه (۲) از پس یلدای طولانی طلوع میکند. به تعبیر سعدی شیرین سخن: «صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود»
پی نوشت و ارجاع:
۱- کتاب «شب یلدا» به قلم نویسنده و شاعر نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان -احمدرضا احمدی- و تصویرگری «محمدعلی بنی اسدی» در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
۲-«ارزیابی اطلاعاتی که فرد درباره خود، اجتماع و یکپارچگی آنها در یک کل حدالامکان موزون دارد، یکی از فرآیندهای مهم جستجوی خویشتن است. نتیجه این فرآیند، به صورت احساس خویشتن و احساس وحدت مستقر میشود… نوجوانی، به خاطر کسب این آگاهی، دورهای حساس و بحرانی است. سوالی که اهمیت بیشتری دارد این است: چگونه باید، بین آنچه فرد احساس میکند که هست و آنچه حقیقتاً هست، فرق گذاشت؟» (روان شناسی رشد، جیمز وندرزندن، ترجمه دکتر حمزه گنجی، نشر ساوالان، چاپ دوازدهم، ۱۳۹۳، صفحه ۱۹۸)