تحلیل و نقد کتاب اما فردیناند این کار را نکرد در دو نگاه

خلاصه داستان اما فردیناند این کار را نکرد:

 

در اسپانیا گوساله‌ای به نام فردیناند زندگی می‌کرد که دوست نداشت مثل گوساله‌های دیگر بجنگد. او فقط می‌خواست زیر سایه‌ی‌ درخت بلوط بنشیند و گل‌ها را ببوید.

سال‌ها می‌گذرد و فردیناند و گوساله‌های دیگر بزرگ می‌شوند. بزرگ‌ترین آرزوی همه‌ی آن‌ها غیر از فردیناند این بود که برای جنگیدن در مراسم گاوبازی مادرید انتخاب شوند. روزی پنج مرد به چراگاه می‌آیند تا گاوی را برای برای این کار انتخاب کنند.

  • نویسنده: مونرو لیف
  • برگردان: طاهره آدینه پور

فردیناند

همان‌روز فردیناند به اشتباه روی زنبوری می‌نشیند و او هم فریدیناند را نیش می‌زند. همین باعث می‌شود که به این طرف و آن طرف بدود و سم بر زمین بکوبد. آن پنج مرد، او را برای مسابقه انتخاب می‌کنند و با خود به مادرید می‌برند ولی فردیناند در میدان مسابقه نمی‌جنگد و ناچار آن‌ها فردیناند را برمی‌گردانند و او دوباره به زیر همان درخت بلوط می‌رود.

نگاه اول:

 فردیناند نمی‌خواهد تابع محیط خودش باشد، مانند بقیه رفتار کند و آرزوهایش آرزوهای دیگران باشد. آن‌چه او (کودک) می‌خواهد این است که  بگذارند دنیای خودش را داشته باشد. او به دنیای دیگران پشت می‌کند. به محیطی که او را شبیه دیگران می‌خواهد. فردیناند تنهایی را به با هم بودن و شبیه آن‌ها بودن، ترجیح می‌دهد. (تصاویر او در سایه‌ی درخت بلوط) که پشت به بیننده و خواننده کتاب نشسته است)

تصویر روی جلد فردیناند را نشان می‌دهد که گلی را بو می‌کند، تصویری متفاوت از گاو. (گاو گیاهان را می‌خورد!)

زمانی که متن نوشتاری فردیناند را معرفی می‌کند، تصویر او را در حال بوئیدن گلی نشان می‌دهد. در تصاویر بعدی هم متن نوشتاری و متن دیداری فردیناند را متفاوت از گوساله‌های دیگر نشان می‌دهند. آن‌ها رفتارهایی مانند هم دارند ولی متن نوشتاری به صراحت می‌گوید او این کارها را دوست ندارد. فردیناند از همه فاصله می‌گیرد و زیر سایه‌سار درخت بلوطی می‌نشیند. مادرش نگران او است که تنها و غمگین بماند.

مادر به زاویه‌ی دوربین نزدیک، بزرگ و در نور است و فردیناند را دوربین، دور و تیره در سایه نشان می‌دهد. تقابلی است بین این دو فضا. از دید مادر (بزرگسال) رفتار او درست نیست. مادرِ فردیناند به او می‌گوید چرا مثل بقیه نیست. مادر فردیناند شبیه بقیه بودن و رفتار کردن را راه گریز از تنهایی می‌داند. مادرش وقتی می‌بیند فردیناند غمگین نیست، برمی‌گردد. تصویر چهره‌ی او را در زاویه‌ی دوربین نشان می‌دهد که راضی به‌نظر می‌رسد. خیالش آسوده شده است.

فردیناند

فردیناند بزرگ می‌شود. بزرگ‌ترین آرزوی گاوهای دیگر جنگیدن در مراسم گاوبازی در شهر مادرید است. پنج مرد به چمنزار می‌آیند تا چابک‌ترین و قوی‌ترین گاو را برای مسابقه انتخاب کنند. تصویر، گاوهای دیگر را نشان می‌دهد که مقابل این مردان می‌جنگند. همان لحظه فردیناند روی زنبوری می‌نشیند. دوربین زاویه‌اش را می‌بندد و تنها زنبور و قسمتی از بدن فردیناند را نشان می‌دهد. زنبور فردیناند را نیش می‌زند و او بالا و پایین می‌پرد. تنها جایی در داستان که فردیناند مانند بقیه‌ی گاوها رفتار می‌کند و همین اتفاق باعث می‌شود که او را برای مسابقه انتخاب کنند ولی در نهایت هم فردیناند کاری را که دیگران می‌خواهند انجام نمی‌دهد. در میدان مسابقه روی زمین می‌نشیند و گل‌ها را می‌بوید. متن نوشتاری می‌گوید برای او مهم نیست که دیگران چه می‌گویند.

تصاویر فردیناند را تنها در میدان مسابقه نشان می‌دهد که بی‌خیال و آرام است. (بوی گل‌های روی کلاه زنان را می‌بوید). زاویه دوربین از بالاست و می‌خواهد وسعت میدان را نمایش دهد. فردیناند در این میدان بزرگ با این‌که تنهاست، ولی خوشحال و آرام است. او باز هم به چمنزار و زیر درخت بلوط باز می‌گردد. سرانجام جامعه و دیگران در برابر خواست او تسلیم می‌شوند: «چاره‌ای ندیدند جز آن‌که فردیناند را به زادگاهش برگردانند.» و فردیناند به خوبی و خوشی زندگی می‌کند.

نگاه دوم:

تصویر آغازین داستان، کشور اسپانیا را نشان می‌دهد. پرسپکتیو به کار رفته در این تصویر، فاصله‌ی طبقاتی را بازنمایی می‌کند، در بالای تصویر(تپه)، برج‌ها قرار دارند. ساختمان‌هایی کشیده و بزرگ. در پایین تپه، خانه‌های مردم هستن و در پایین‌تر قسمت تصویر، گاوها! فردیناند نماینده‌ی پایین‌تر و بی‌ارزش‌ترین ساکنین اسپانیاست.

گوساله‌های دیگر هم دوست دارند بجنگند اما فردیناند این کار را دوست ندارد. حتی مادرش از او می‌خواهد برای این‌که تنها نماند با بقیه بازی کند و بجنگد. اما فردیناند نمی‌خواهد رفتاری را انجام دهد که دیگران می‌خواهند. (تقابل میان آرامش و جنگ!) او سکوت و کناره‌گیری را انتخاب می‌کند و از خشونت گریزان است. با این محیط (دیگری) با سکوت می‌جنگد. با عدم اطاعت دربرابرشان بدون خشونت.

 نشانه‌ی دیگری که برای تأیید این معنا وجود دارد، تصویری است که فردیناند را زیر درخت نشان می‌دهد و نمای روبه‌رویش همان ساختمان‌های بلند و دودکش‌هاست. او به آن ساختمان‌ها نگاه می‌کند، چرا؟ جایی که فردیناند می‌نشیند در سطح بالاتری از باقی چمنزار قرار دارد. این تصویر هم تفاوت او با دیگران را نشان می‌دهد، هم بالا بودن (تفکر او) او نسبت به بقیه و هم تسلط نگاه و توجه او به آن ساختمان‌ها. حتی مادر فردیناند از پایین به جایی که فردیناند نشسته، بالا، نگاه می‌کند.

فردیناند

 همه‌ی گوساله‌ها بزرگ می‌شوند و آرزویشان انتخاب شدن برای مسابقه‌ی گاوبازی است. در تصویر آن‌ها مقابل پوستری ایستاده‌اند. پوستری که گاوی را نشان می‌دهد که سه نیزه در بدنش فرو رفته است. گاوها با دیدن این تصویر هم باز هم آرزوی جنگیدن دارند. خشونت در آن‌ها نهادینه شده است و برای همین کتاب اصرار دارد شخصیتی را این‌قدر متفاوت در میان این جنگ و خشونت نشان دهد.

تصویر دیگر که نشان دهنده‌ی بی‌میلی فردیناند به خشونت است، زمانی است که او زیر درختی ایستاده که کرکسی روی آن نشسته است. کرکس در مکان‌هایی قرار دارد که لاشه و مرده در آن‌ها وجود داشته باشد. هم بی‌تفاوتی فردیناند به همه‌ی این‌ها و هم نوعی تسلط او بر این فضا (کرکس نماد خشونت است). این خود نوعی جنگیدن است با سکوت و عدم رعایت قوانین همگانی.

فردیناند را برای مسابقه انتخاب می‌کنند. متن نوشتاری به دقت تمامی اتفاقات را تا لحظه‌ی رسیدن و وارد شدن فردیناند به میدان مسابقه می‌گوید. او می‌خواهد نشان دهد که فردیناند چطور با بی‌تفاوتی، ابهت و عظمت این جنگجویان را از بین می‌برد تا حدی که آن‌ها به گریه می‌افتند: «آخر او نمی‌توانست دیگر شمشیر و شنل خود را به نمایش بگذارد.» تصویر، گاوی را نشان می‌دهد که تنها وسط میدانی نشسته و لبخند می‌زند: «او نه اهل جنگ بود و نه خشونت.»

آن‌ها چاره‌ای جز برگرداندن فردیناند نمی‌بینند. فردیناند این جنگ را در سکوت می‌بَرد. کتاب بر عدم خشونت در برابر خشونت تأکید می‌کند. آستر بدرقه‌ی کتاب، گلی پرپر را در کنار غنچه‌ی گلی نشان می‌دهد. (تضاد میان خشونت و عدم خشونت).

تحلیل و نقد کتاب اما فردیناند این کار را نکرد در دو نگاه

نویسنده
عادله خلیفی
Submitted by editor on