کتاب های کودک و نوجوان
"از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی هره و کره می کنی؟ از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی از صبح تا شب ول می گردی...؟" در خیابان یک شتر ایستاده است. می گویم پدر نگاه کن این شتر چه قدر لنگ دراز است. پدر می گوید شتر حیوان صبوری است.
سه شنبه, ۳۰ آبان
کتاب "اوشاق نغمه لری" – "نغمه های کودکانه"- مجموعه شعرهایی برای کودکان مهدهای کودک، نوآموزان پیش دبستانی و دانش آموزان دبستانی به زبان ترکی است. در "سخنی با پدران، مادران و مربیان پیش دبستانی" در آغاز این کتاب، به تاکید وزارتخانه ی آموزش وپرورش بر احترام و توجه به زبان های محلی در مهدهای کودک و پیش دبستان های استان های مختلف ایران اشاره شده است.
سه شنبه, ۳۰ آبان
شخصیت محبوب بچه ها ننه سرما (خاله نوبهار ) که از کودکی عاشق عمو نوروز است هنگام بهار خانه اش را تمیز می کند هفت سین می چیند و به انتظار عمو نوروز می نشیند. اما عمو نوروز وقتی می رسد که خاله نوبهار از خستگی به خواب رفته است و نمی تواند او را ببیند.
سه شنبه, ۳۰ آبان
تیستو اسم عجیبی است که در هیچ جا، هیچ کشوری و هیچ کتابی نمی توان پیدا کرد. او پسر کوچولویی است که هنگام تولد بزرگتر از یک نان در سبد یک نانوا نبود. یک مادر خوانده با لباس آستین بلند و یک پدرخوانده با کلاه سیاه در کلیسا برای او اسم می گذارند، ولی هیچ کس نمی تواند نام او را به زبان بیاورد و بدین ترتیب او را تیستو صدا می کنند. او انگشتان جادویی دارد که به هر چیزی دست می زند به گل و گیاه تبدیل می شود.
سه شنبه, ۳۰ آبان
اسم او جونی بی جونز است. "بی" اول اسم "بئاتریس" است ولی او از بئاتریس خوشش نمی آید و فقط از بی خوشش می آید. او کودکستانی و دختری بسیار شیطان است و همیشه ماجرا می آفریند. زمانی می خواهد با عکس بدریخت خودش، لولوی زیرتخت را بترساند، یا نشان دهد که چگونه موهایش را کوتاه می کند یا این که می خواهد ثابت کند دزد نیست.
شنبه, ۶ آبان
برای اولین بار دندان لولا، خواهر کوچولوی بامزه چارلی لق شده است. لولا دوست ندارد دندان لقش بیفتد. سایر بچه ها گاهی از خاطرات دندان لق خود می گویند ولی لولا همچنان معتقد است که دوست ندارد دندان لقش بیفتد، چون فکر می کند بی دندان می شود. چارلی برای او توضیح می دهد که پس از افتادن دندان در جای آن دندان جدیدی درمی آید ولی او حاضر نیست بپذیرد.
دوشنبه, ۱ آبان
هیچکس افتادن پرنده را ندید و هیچکس حتی نیم نگاهی هم به او نینداخت. امّا نه! افتادن پرنده از چشم پسر بچه پنهان نماند. او پرندهای را دید که بالش شکسته است.پرنده را برداشت و به اتفاق مادرش به خانه برد.
دوشنبه, ۱ آبان
مادر برای مادربزرگ شیرینی پخته است و از پسرکش می خواهد آن را صحیح و سالم به دست مادربزرگ برساند. اما در بین راه پسر کوچولو و دوستانش سنجاب، پرستو و موش به شیرینی ها ناخنک می زنند و سرانجام روباه همه ی شیرینی ها را می خورد.
یکشنبه, ۳۰ مهر
تیم پسری است که از جنبه های مختلف به هیچ کودکی شبیه نیست، زمانی که پدر او را وادار می کند که آخر هفته به اردو برود بسیار ناراحت و نگران می شود. او نه تنها از اردو خوشش نمی آید بلکه از هر گونه تحرک و بازی هم بدش می آید، او هیچ گونه بازی و ورزشی رادوست ندارد.
یکشنبه, ۳۰ مهر
راستی چرا باید مواظب الماس ها بود؟ داستان زیر را بخوانید تا به راز آن پی ببرید. در موزه توپکاپی در استانبول الماسی در یک محفظه با شیشه های ضد گلوله محافظت می شود که یکی از گران بها ترین جواهرات دنیا در آن قرار دارد و ده ها نگهبان مراقب این الماس درخشان هستند.
یکشنبه, ۳۰ مهر
این مجموعه شامل ۵ عنوان مدیریت پول: روش های به دست آوردن، پس انداز و خرج کردن پول"، "تصمیم گیری سریع: چگونه از پس مشکلات برآییم"، "حفظ دوستی"، "شروع مدرسه ی راهنمایی: آنچه لازم است درباره ی معلم ها، تکالیف مدرسه و دوستان بدانید" و "رفتار مناسب" است.
یکشنبه, ۳۰ مهر
در روزی که "جو" منتظر به دنیا امدن برادر کوچکش است و پدر به علت بردن مادر به بیمارستان او را در خانه تنها گذاشته "میکا" پسر کوچکی از سیاره ای ناشناخته از سفینه ی فضایی اش به طرف زمین و روی یک درخت سیب در باغ خانه ی آن ها پرتاب می شود.
شنبه, ۲۹ مهر
خرگوش کوچولو به همراه مادرش به نمایشگاه نقاشی می روند. او از تماشای نقاشی ها لذت می برد و شکل های زیادی می بیند که برخی از آن ها کمی عجیب به نظر می آمدند. آخر چگونه می شود خورشید آبی باشد؟!
شنبه, ۲۹ مهر
"همه ی ما حق داریم زندگی کنیم و آزاد و سلامت باشیم.
همه حق دارند که قانون از آن ها حمایت کند.
یکشنبه, ۲۳ مهر
در این داستان برشی از حساس ترین لحظات زندگی دو دختر بنام گلی و دریا که باید برای آینده خود تصمیم بگیرند، به موازات هم، بازگو می شود. برای گلی روز یکشنبه هشت آذر می توانست روز مهمی باشد امّا همه چیز به سادگی به می ریزد.
شنبه, ۱۷ دی
تاکنون رمان های گوناگونی خوانده ایم از گونه های متفاوت رمان نوجوان مثل فانتزی، واقعگرا، تاریخی، علمی- تخیلی و ... ولی کتاب اختراع هوگوکابره گونه ای خاص است که نمونه ای از آن را لااقل در ایران ندیده ایم. نویسنده در این رمان خاص و نوآورانه سینما را با کتابی تصویری ترکیب می کند، قالبی جدید که نامش را سینما رمان گذاشته اند.
ساختار کتاب ترکیبی غیرهمزمان از تصویر و نوشتار است. به عبارت دیگر، کل داستان، به طور نوبتی، با تصویر و متن روایت می شود که بخش نوشتاری و تصویری آن تقریباً مساوی است.
سه شنبه, ۳ آبان
کوچولو (پرنیان) شخصیتی خیالی و جزٔ اهداکنندهی رویا به آدمیان است. این شخصیتها با لمس اشیای متعلق به آدمیان، خاطرههای زیبای آنان را جذب میکنند و بعد با تمرکز بر آنها، آن خاطرهها را وارد رویاهای انسانها میکنند و با رویاهای شیرین به آدمیان آرامش و تعادل می بخشند.
شنبه, ۳ اسفند
اینانا" ایزدبانوی آسمان است. او دل در گروی عشق "انكیم دو" كشاورز-خدا دارد، اما به خواست برادرش "اوتو" كه خورشید-خدا است، با "دوموزی" چوپان-خدا ازدواج میكند. "اینانا" دوست دارد علاوه بر آسمان كه جهان بالا است، جهان زیرین یا جهان مرگ را نیز به حاكمیت خود درآورد، لذا تصمیم میگیرد به بهانه دیدار خواهرش "ارش كیگال" كه ایزدبانوی جهنم است به جهان مرگ برود و چنین میكند.
پنجشنبه, ۳۰ آبان
زمانی که پسرک لباس گرگی خود را می پوشد، تا می تواند شیطنت می کند. به همین خاطر مادرش او را وحشی خطاب می کند و او را برای تنبیه بدون شام به اتاق خوابش می فرستد. اما خوشبختانه جنگلی شگفت انگیز در اتاق او شروع به رشد می کند و به او اجازه می دهد تا بدون هیج مانعی به عنوان رئیس وحشی ها شیطنت کند.
دوشنبه, ۲۰ آبان
"توﭛ ماکس"، "ﭘستانک ماکس"، "ماشین ماکس" و "چراغ ماکس" مجموعه چهار کتاب تصویری است. ماکس توﭖ، ﭘستانک و ماشین خود را دوست دارد و دلش نمیخواهد به دوستانش قرض بدهد، به همین جهت ماجراها به دعوا و بدخلقی میکشد.
اما بالاخره برای این مسائل راهحل ﭘیدا میشود. در کتاب "چراغ ماکس" او زمین خوردن و درد را تجربه میکند. ولی مامان به همدردی با او میآید. ماجراهایی که ماکس از سر میگذراند، مربوط به دنیای خردسالان است، اما رفتارهای مناسب مادر ماکس برای والدین هم جالب است.
یکشنبه, ۱۹ آبان
مجموعه آنا کوچولو، چهار کتاب تصویری درمورد دختر خیلیخیلی کوچکی به نام آنا است که عمویی خیلیخیلی بلند و بزرگ دارد. عمو برای آنا دوست خوبی است، بهطوریکه وقتی مامان و بابای آنا خانه نیستند و یا وقتی آنا سرما میخورد، عمو با او بازی میکند. عمو گاهی آنا را روی شانه هایش مینشاند تا از آن بالا همهچیز را ببیند و گاه هم برایش چشمبندی میکند.
کارهای عموی آنا طوری است که همه بچهها از آنها لذت میبرند.
یکشنبه, ۱۹ آبان